
کتاب تفنگ برادرم
معرفی کتاب تفنگ برادرم
کتاب تفنگ برادرم، با عنوان انگلیسی My Brother's Gun، نوشته ری لوریگا و با ترجمه اسدالله امرایی، در سال ۱۴۰۴ توسط نشر چشمه منتشر شده است. این اثر در مجموعهی برج بابل جای گرفته و از رمانهای شاخص ادبیات معاصر اسپانیا به شمار میآید. داستان با نگاهی تندوتیز و انتقادی به جامعه، رسانهها و مناسبات خانوادگی، روایتی متفاوت از خشونت، شهرت و سرگشتگی جوانان ارائه میدهد. لوریگا با زبانی موجز و روایتی غیرخطی، ماجرای قتل ناگهانی و ناخواستهای را از زبان برادر قاتل بازگو میکند و در خلال آن، به نقد رفتارهای رسانهای و اجتماعی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تفنگ برادرم اثر ری لوریگا
کتاب تفنگ برادرم، اثر ری لوریگا، داستانی است از دل جامعهای که در آن مرز میان قهرمان و ضدقهرمان و قربانی و مجرم بهشدت مبهم و شکننده است. داستان از زبان برادر جوانی روایت میشود که برادرش مرتکب قتلی ناگهانی شده و حالا خانواده، رسانهها و جامعه با این واقعه روبهرو هستند. لوریگا در این کتاب، با نگاهی انتقادی و طنزی تلخ، به عطش رسانهها برای روایت خشونت و ساختن قهرمانان و ضدقهرمانان یکشبه میپردازد. ساختار کتاب مبتنیبر روایتهای کوتاه و پراکنده است که هرکدام بخشی از زندگی، خاطرات و ذهنیت شخصیتها را آشکار میکنند.
ری لوریگا با استفاده از دیالوگهای تند و صریح، فضای سرد و بیرحم جامعهای مصرفزده را به تصویر کشیده و درعینحال، روابط خانوادگی، عشق، سرگشتگی و بحران هویت نوجوانان را در بستر این ماجرا بررسی کرده است. کتاب تفنگ برادرم اثری است که در آن، قتلْ بهانهای برای واکاوی مناسبات اجتماعی و نقد فرهنگ عامهپسند و رسانهای شده است.
خلاصه داستان تفنگ برادرم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان تفنگ برادرم با روایتی اولشخص از زبان برادر قاتل آغاز میشود. برادری که درگیر بحرانهای نوجوانی، روابط خانوادگی متزلزل و زندگی در جامعهای بیثبات است. برادر بزرگتر، جوانی خوشچهره و متفاوت، ناخواسته مرتکب قتل میشود؛ قتلی که در ابتدا به نظر میرسد حاصل یک لحظه عصبانیت یا بیتوجهی است، اما بهتدریج ابعاد پیچیدهتری پیدا میکند. رسانهها و پلیس با روایتهای متناقض و اغراقآمیز، ماجرا را به سوژهای برای سرگرمی و قضاوت عمومی تبدیل میکنند. خانواده، بهویژه مادر، زیر فشار افکار عمومی و رسانهها قرار میگیرد و تلاش میکند هویت و آبروی خود را حفظ کند.
در این میان، راوی با احساس گناه، سردرگمی و تلاش برای درک برادرش، به بازخوانی خاطرات و لحظات مشترکشان میپردازد. داستان مدام میان گذشته و حال در نوسان است؛ از خاطرات کودکی و عشقهای نوجوانی تا لحظات فرار، خشونت و مواجهه با پلیس. در نهایت، داستان به پرسشهایی دربارهی مسئولیت فردی، نقش جامعه و رسانهها در شکلگیری سرنوشت افراد و معنای واقعی خانواده میرسد، بیآنکه پاسخ قطعی یا پایانی روشن ارائه کند.
چرا باید کتاب تفنگ برادرم را بخوانیم؟
کتاب تفنگ برادرم با ساختاری غیرمتعارف و زبانی موجز، تصویری متفاوت از خشونت، شهرت و بحران هویت جوانان در جامعهای مصرفزده ارائه میدهد. این کتاب هم به ماجرای یک قتل میپردازد، هم لایههای پنهان روابط خانوادگی، تأثیر رسانهها و فشارهای اجتماعی را واکاوی میکند. داستان از زاویهی دید برادر قاتل، امکان همدلی و درک پیچیدگیهای روانی شخصیتها را فراهم میکند. همچنین طنز تلخ و نگاه انتقادی نویسنده به فرهنگ عامهپسند و رسانهای اثری تأملبرانگیز و متفاوت خلق کرده است. مطالعهی این کتاب فرصتی برای مواجهه با سؤالاتی دربارهی مسئولیت، قضاوت و معنای واقعی خانواده در دنیای امروز است.
خواندن کتاب تفنگ برادرم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به کسانی پیشنهاد میشود که به رمانهای اجتماعی، روایتهای انتقادی از رسانه و فرهنگ عامه و داستانهایی با محوریت بحران هویت و روابط خانوادگی علاقه دارند. همچنین به نوجوانان، جوانان و افرادی که دغدغهی خشونت، شهرت و تأثیر رسانهها بر زندگی فردی و جمعی را دارند، توصیه میشود.
درباره ری لوریگا
خورخه لوریگا ترنوا که با نام ری لوریگا شناخته میشود، در سال ۱۹۶۷ در مادرید زاده شد و امروز از نویسندگان، فیلمنامهنویسان و کارگردانان برجستهی اسپانیایی به شمار میآید.
او پیش از انتشار نخستین رمانش، تجربهی حرفههای گوناگون را پشتسر گذاشت و همزمان داستانهای متعددی در مجلههای مختلف منتشر کرد. دو رمان آغازین او، از همه بدتر و قهرمانها، خیلی زود مورد توجه قرار گرفتند و لوریگا را در مدت کوتاهی به یکی از چهرههای شاخص نسل اول نویسندگان اسپانیای دوران دموکراسی بدل کردند؛ جایگاهی که بیش از همه در میان نسل جوان تثبیت شد.
نوآوری اصلی لوریگا در ادبیات اسپانیا تواناییاش در بیان احساسات و عواطف انسانی عمیق با زبانی نزدیک به زبان روزمرهی مردم است؛ زبانی که به خلق نثری روان و سرزنده، همراه با شخصیتهایی باورپذیر و لحنی طنزآلود انجامیده و سبک او را به رئالیسم کثیف اسپانیایی نزدیک کرده است.
لوریگا در سال ۱۹۹۷ نخستین فیلم خود با عنوان تفنگ برادرم را کارگردانی کرد؛ فیلمی اقتباسی از رمان خودش با نام ازبهشتراندهها. چند سال بعد، در ۲۰۰۶، فیلم بلند ترسا: تن مسیح را ساخت؛ اثری که فیلمنامهاش را براساس زندگی سانتا ترسا، قدیس نامدار مسیحی، نوشته بود. افزونبراینها، لوریگا برای کارگردانان برجستهی اسپانیایی نیز فیلمنامه نوشته است؛ از جمله دانیل کالپالسورو (غایبین، ۲۰۰۵)، کارلوس سائورا (روز هفتم، ۲۰۰۴) و پدرو آلمودوار (جسم زنده، ۱۹۹۷).
آثار ری لوریگا تاکنون به بیش از ۱۵ زبان دنیا ترجمه شدهاند.
درباره اسدالله امرایی
اسدالله امرایی در نخستین روز اردیبهشت ۱۳۳۹ زاده شد. دوران نوجوانیاش با خواندن نشریههای روز آغاز شد؛ زمانی که مطالعه کمکم به یکی از عادتهای اصلی زندگیاش تبدیل میشد. در همان سالها فردی اثرگذار وارد زندگیاش شد؛ همسایهای اهل فرهنگ و ادبیات که نقش مهمی در آشنایی او با ادبیات داستانی داشت. همین آشنایی باعث شد امرایی از سال ۱۳۵۵ نوشتن را آغاز کند و اولین اثرش با نام سیگار خاموش در پیک نوجوان منتشر شود؛ اثری که برای او نخستین جایزهی ادبی را به همراه داشت و آیندهاش را روشنتر کرد.
از سال ۱۳۶۰ وارد حرفهی روزنامهنگاری شد و بیش از سه دهه با نشریههای گوناگون مانند کیهان، اطلاعات، سروش، همشهری، گردون، کارنامه، آدینه، ایران جوان و آفتاب همکاری کرد. مدتی نیز در سازمان هواشناسی کشور، در بخش روابط بینالملل، مشغول به کار بود.
استعدادش در زبان انگلیسی نخستین بار در دوران دبیرستان توسط دبیر زبان انگلیسیاش کشف شد. تشویقهای آن دبیر باعث شد چند داستان کوتاه انگلیسی را ترجمه کند و در نهایت تصمیم بگیرد این مسیر را بهصورت جدی دنبال کند. سپس در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی ادامهی تحصیل داد و مدرک کارشناسی گرفت. اولین ترجمهی مهمش، داستان امتحان رانندگی، نوشتهی آنجلیکا گیبز، بود که در روزنامهی اطلاعات منتشر شد. در سال ۱۳۶۸ نخستین کتاب ترجمهشدهی خود را با عنوان خوشخنده و داستانهای دیگر از هانریش بل بهطور رسمی روانهی بازار کرد.
یکی از برجستهترین ترجمههای او مجموعه داستان مردان بدون زنان از ارنست همینگوی است که در سال ۱۳۷۰ برای نخستین بار به فارسی منتشر شد. امرایی در سالهای فعالیتش آثار ارزشمندی از ادبیات جهان را ترجمه کرده است؛ از جمله خزان خودکامه از گابریل گارسیا مارکز، کوری و بینایی از ژوزه ساراماگو، گلهای میخک از ریموند کارور و سهگانهی ایزابل آلنده شامل سرزمین اژدهای طلایی، شهر جانوران و جنگل کوتولهها.
از دیگر آثار مهم او کتاب داستانهای زنان دربارهی زنان است؛ مجموعهای که خودش داستانهای آن را از منابع مختلف گردآوری کرده یا مستقیماً از نویسندگان دریافت کرده و به موضوعات و دغدغههای زنان در سراسر جهان میپردازد. ترجمهی رمان خزان خودکامه نیز از مهمترین کارهای او به شمار میآید؛ رمانی پرآوازه دربارهی سرگذشت یک دیکتاتور مستبد.
اسدالله امرایی امروز یکی از چهرههای برجستهی ترجمهی ادبیات معاصر جهان به زبان فارسی شناخته میشود.
بخشی از کتاب تفنگ برادرم
«خب اگر کسی مثل بچههای تلویزیون دربارهٔ او سؤال کند، میگویم به نظرم کار درستی نکرده. راستش غیر این هم نیست. بههرحال، اگر غیر از این بگویم مادرم سکته میکند. اما خب به تو که نمیشود دروغ بگویم، خیلی هم بچهٔ بدی نبود. از همهٔ اینها گذشته، لامذهب برادرم بود. گزارشگران تلویزیون واقعاً به تمام معنی اسکلاند. فکرش را بکنید، آخر این هم سؤال است: اصلاً شده بود که به روی من هفتتیر بکشد؟ برادر خودم؟ زده به سرت؟ آره، با این نشانهگیریاش احتمالاً تا الآن هفت کفن پوسانده بودم؛ مثل سگ پیرِ مردهمان، دارک. به خاطر فیلم دارکمن اسمش را گذاشته بودیم دارک، یعنی سیاه. میدانی، همان فیلمی که طرف مدام تغییر قیافه میداد و به همهچیز و هر چیزی بدل میشد. برادرم هم فیلم را دوست داشت و هم سگ را. کامیونی زیرش گرفت.»
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
حجم
۱۲۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
نظرات کاربران
داستان : هفت تیر سه گلوله دارد که مرد جوان اولی را نثار نگهبان مرکز خرید میکند. از صحنه که میگریزد ماشینی را با یک سرنشین که دختری زیبا و افسرده که به تازگی خودکشی ناکامی داشته به سرقت میبرد.