
کتاب گیشا
معرفی کتاب گیشا
کتاب گیشا نوشته محمدحسین گودرزی توسط نشر لف منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه معاصر فارسی است که در قالب روایتهایی از زندگی روزمره روابط خانوادگی، دوستیها و دغدغههای نسل امروز را به تصویر میکشد. این کتاب با نگاهی به تجربههای زیستهی شخصیتها فضای شهری و روستایی ایران را بازتاب میدهد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گیشا
کتاب گیشا مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است و به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازد که هرکدام با مسائل و بحرانهای خاص خود درگیر هستند. این کتاب در بستری از شهرهای مختلف ایران از تهران تا روستاهای همدان و شمال حرکت میکند و با زبانی نزدیک به تجربههای نسل جوان به موضوعاتی چون مهاجرت، روابط خانوادگی، جدایی، مرگ، خاطرات کودکی و تلاش برای بقا در شرایط دشوار اقتصادی میپردازد.
روایتها اغلب از زاویهی دید اولشخص بیان میشوند و فضای داستانها میان گذشته و حال در نوسان است. محمدحسین گودرزی، نویسندهی کتاب، با انتخاب موقعیتهایی ملموس و شخصیتهایی باورپذیر تصویری از جامعهی ایران ارائه میدهد که در آن امید، دلسردی، طنز تلخ و حسرت در هم تنیدهاند. این مجموعه در قالب فروست نسل امروز منتشر شده است و باتوجهبه تاریخ انتشار و ارجاعات فرهنگی بازتابدهندهی بخشی از زیست اجتماعی و ذهنی دههی مشخصی است.
خلاصه داستان گیشا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستانهای گیشا با روایتهایی از زندگی شخصیتهایی آغاز میشود که هرکدام درگیر روابط پیچیدهی خانوادگی، خاطرات گذشته و دغدغههای معاصر هستند. در داستان اول راوی با پدری سالخورده و تنها روبهرو است که پس از فوت همسرش به رشت بازگشته و با وسواسها و ترسهایش فرزندش را به خانه میکشاند. رابطهی پدر و پسر میان فاصلهی عاطفی و تلاش برای نزدیکی در بستر خاطرات و حسرتهای گذشته شکل میگیرد. روایت با طنزی تلخ و نگاهی انتقادی به نقشهای خانوادگی و تأثیر فقدان بر زندگی ادامه مییابد. در داستانهای دیگر راویان به گذشتهی خود بازمیگردند؛ از خاطرات کودکی در روستا و روابط با اقوام تا تجربههای زیسته در خوابگاههای دانشجویی تهران. داستان گیشا به تجربههای عاشقانه و تنهایی در شهر بزرگ میپردازد و از خلال نگاه به زندگی دیگران، حس غربت و جستوجوی معنا را بازتاب میدهد. در تعویضهای برانکو سه دوست فارغالتحصیل با بحران بیکاری و تلاش برای کسب درآمد از راههای موقت به فروش ساندویچ در روز بازی بزرگ فوتبال کشیده میشوند؛ روایتی که همزمان با طنز و تلخی، واقعیتهای اقتصادی و روابط دوستی را به تصویر میکشد. در سراسر کتاب مرگ، جدایی، خاطرات و تلاش برای کنار آمدن با گذشته تمهای تکرارشونده هستند. شخصیتها اغلب میان امید و ناامیدی، تلاش برای تغییر و پذیرش شکست در رفتوآمد هستند. روایتها با جزئیات دقیق و فضاسازی ملموس تجربههای زیستهی نسل امروز را بازتاب میدهند بیآنکه به قضاوت یا نتیجهگیری قطعی برسند.
چرا باید کتاب گیشا را خواند؟
این کتاب با روایتهایی کوتاه و متنوع تصویری نزدیک از زندگی نسل امروز ایران ارائه میدهد. داستانها به مسائل ملموس و روزمرهای چون روابط خانوادگی، مهاجرت، بیکاری، جدایی و خاطرات کودکی میپردازند و با فضاسازی دقیق تجربههای مشترک بسیاری از مخاطبان را بازتاب میدهند. خواندن گیشا فرصتی است برای مواجهه با دغدغهها و احساسات نسلی که میان امید و دلسردی، طنز و تلخی، در جستوجوی معنا و هویت خود است.
خواندن کتاب گیشا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه معاصر فارسی، کسانی که دغدغهی روابط خانوادگی، مهاجرت، تنهایی و مسائل اجتماعی دارند و همچنین جوانانی که با بحرانهای هویتی و اقتصادی روبهرو هستند، مناسب است. این کتاب به مخاطبانی که به روایتهای واقعگرایانه و تجربهمحور علاقه دارند پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب گیشا
«مدیر هنرستان زنگ زده. میگوید: «صد دفعه بهت گفتم فیلم بزرگتر از سنشون نشون نده. میرن میگن پدرمونو درمیارن. دوباره یکی از اولیا زنگ زده.» میگویم: «من نمیدونم چه فیلمی برای چه سنی خوبه. منبعد فیلم نشون نمیدم سر کلاس.» پشت سرش بابا زنگ میزند. امروز اصلا حوصله اش را ندارم. به خصوص که میدانم باز هم اشتباه گرفته. این صدمین باری است که به خاطر میم اول اسمم من را با مغازهی خودش اشتباه میگیرد. شمارهی مغازه را پیدا میکند توی گوشی، بعد دستش را کمی بالاتر از شمارهی مغازه میزند و من را میگیرد. هربار هم بهمحض شنیدن صدایم. بیسلام و خداحافظی، میگوید: «ای بابا!» و بلافاصله قطع میکند. جواب نمیدهم. به این فکر میکنم که چه فیلمی برای بچههای پانزدهشانزدهساله مناسب است. بابا دوباره ززگ میزند. انگار تا صدایم را نشنود متوجه نمیشود اشتباه گرفته. جواب میدهم. میگوید: «یه وقت زود جواب منو ندی! وقتت تلف میشه.» سلام میکنم. اعصاب ندارد. متلک بارم میکند. با کنایه حرف میزند. میگوید: «ساخت وسازو ول کن مهندس. بیا ببین خونههای قبلیای که ساختهن داره از تو نابود میشه.» میپرسم: «دوباره چی شده؟» حدس میزنم چه میخواهد بگوید. به نظرش دوباره جن به خانه زده و میخواهد دیوانهاش کند.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
نظرات کاربران
برش جذابی از زندگی آدم هایس که هر کدام مان بوده این و در زندگی دیده ایم.به شدت توصیه میکنم.