تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب گیشا
معرفی کتاب گیشا
معرفی کتاب گیشا
کتاب الکترونیکی «گیشا» (داستان کوتاه) نوشتهٔ «حمدحسین گودرزی» و منتشرشده توسط نشر لف، مجموعهای از داستانهای کوتاه معاصر فارسی است که در قالب روایتهایی از زندگی روزمره، روابط خانوادگی، دوستیها و دغدغههای نسل امروز را به تصویر میکشد. این کتاب با نگاهی به تجربههای زیستهٔ شخصیتها، فضای شهری و روستایی ایران را در دهههای اخیر بازتاب میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب گیشا
«گیشا» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و به روایت زندگی شخصیتهایی میپردازد که هرکدام با مسائل و بحرانهای خاص خود درگیرند. این کتاب در بستری از شهرهای مختلف ایران، از تهران تا روستاهای همدان و شمال، حرکت میکند و با زبانی نزدیک به تجربههای نسل جوان، به موضوعاتی چون مهاجرت، روابط خانوادگی، جدایی، مرگ، خاطرات کودکی و تلاش برای بقا در شرایط دشوار اقتصادی میپردازد. روایتها اغلب از زاویهٔ دید اولشخص بیان میشوند و فضای داستانها میان گذشته و حال در نوسان است. نویسنده با انتخاب موقعیتهایی ملموس و شخصیتهایی باورپذیر، تصویری از جامعهٔ معاصر ایران ارائه میدهد که در آن امید، دلسردی، طنز تلخ و حسرت در هم تنیدهاند. این مجموعه در قالب فروست «نسل امروز» منتشر شده و با توجه به تاریخ انتشار و ارجاعات فرهنگی، بازتابدهندهٔ بخشی از زیست اجتماعی و ذهنی دههٔ اخیر است.
خلاصه کتاب گیشا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستانهای «گیشا» با روایتهایی از زندگی شخصیتهایی آغاز میشود که هرکدام درگیر روابط پیچیدهٔ خانوادگی، خاطرات گذشته و دغدغههای معاصر هستند. در داستان اول، راوی با پدری سالخورده و تنها روبهروست که پس از فوت همسرش به رشت بازگشته و با وسواسها و ترسهایش، فرزندش را به خانه میکشاند. رابطهٔ پدر و پسر، میان فاصلهٔ عاطفی و تلاش برای نزدیکی، در بستر خاطرات و حسرتهای گذشته شکل میگیرد. روایت با طنزی تلخ و نگاهی انتقادی به نقشهای خانوادگی و تاثیر فقدان بر زندگی ادامه مییابد.در داستانهای دیگر، راویان به گذشتهٔ خود بازمیگردند؛ از خاطرات کودکی در روستا و روابط با اقوام تا تجربههای زیسته در خوابگاههای دانشجویی تهران. داستان «کیشا» به تجربههای عاشقانه و تنهایی در شهر بزرگ میپردازد و از خلال نگاه به زندگی دیگران، حس غربت و جستوجوی معنا را بازتاب میدهد. در «تعویضهای برانکو»، سه دوست فارغالتحصیل با بحران بیکاری و تلاش برای کسب درآمد از راههای موقت، به فروش ساندویچ در روز بازی بزرگ فوتبال کشیده میشوند؛ روایتی که همزمان با طنز و تلخی، واقعیتهای اقتصادی و روابط دوستی را به تصویر میکشد.در سراسر کتاب، مرگ، جدایی، خاطرات و تلاش برای کنار آمدن با گذشته، تمهای تکرارشوندهاند. شخصیتها اغلب میان امید و ناامیدی، تلاش برای تغییر و پذیرش شکست، در رفتوآمدند. روایتها با جزئیات دقیق و فضاسازی ملموس، تجربههای زیستهٔ نسل امروز را بازتاب میدهند، بیآنکه به قضاوت یا نتیجهگیری قطعی برسند.
چرا باید کتاب گیشا را خواند؟
این کتاب با روایتهایی کوتاه و متنوع، تصویری نزدیک از زندگی نسل امروز ایران ارائه میدهد. داستانها به مسائل ملموس و روزمرهای چون روابط خانوادگی، مهاجرت، بیکاری، جدایی و خاطرات کودکی میپردازند و با فضاسازی دقیق، تجربههای مشترک بسیاری از مخاطبان را بازتاب میدهند. خواندن «گیشا» فرصتی است برای مواجهه با دغدغهها و احساسات نسلی که میان امید و دلسردی، طنز و تلخی، در جستوجوی معنا و هویت خود است.
خواندن کتاب گیشا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستان کوتاه معاصر فارسی، کسانی که دغدغهٔ روابط خانوادگی، مهاجرت، تنهایی و مسائل اجتماعی دارند و همچنین جوانانی که با بحرانهای هویتی و اقتصادی روبهرو هستند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به روایتهای واقعگرایانه و تجربهمحور علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب گیشا
- بابام: روایت رابطهٔ پدر و پسر پس از فوت مادر و بازگشت به خانهٔ پدری در رشت؛ مواجهه با تنهایی، خاطرات و فاصلهٔ عاطفی.- شقیقههای شراره: بازگشت راوی به روستای کودکی، مرور خاطرات خانوادگی و مواجهه با مرگ یکی از اقوام نزدیک؛ تامل دربارهٔ گذشته و تاثیر آن بر زندگی اکنون.- کیشا: تجربههای دانشجویی و عاشقانه در تهران، تنهایی و جستوجوی ارتباط در فضای شهری.- تعویضهای برانکو: روایت سه دوست فارغالتحصیل که برای گذران زندگی به فروش ساندویچ در روز بازی فوتبال روی میآورند؛ بازتاب بحران اقتصادی و روابط دوستی.- اولین درخت ایران: روایتی کوتاه با فضایی وهمآلود و خوابگونه دربارهٔ خاطرات و تاثیر آنها بر ذهن راوی.
بخشی از کتاب گیشا
«مدیر هنرستان زنگ زده. میگوید: «صد دفعه بهت گفتم فیلم بزرگتر از سنشون نشون نده. میرن میگن پدرمونو درمیارن. دوباره یکی از اولیا زنگ زده.» میگویم: «من نمیدونم چه فیلمی برای چه سنی خوبه. منبعد فیلم نشون نمیدم سر کلاس.» پشت سرش بابا زنگ میزند. امروز اصلا حوصله اش را ندارم. به خصوص که میدانم باز هم اشتباه گرفته. این صدمین باری است که به خاطر میم ول اسمم من ر با مغاژهی خودش اشتباه میگیرد. شمارهی مغازه ر پیدامیکند توی گوشی: بعد دستش را کمی بالار از شمارهی مغازه میزند و من را میگیرد. هربار هم بهمحض شنیدن صدایم. بیسلام و خداحافظی, میگوید: «ای بابا!» و بلافاصله قطع میکند. جواب نمیدهم. به این فکر میکنم که چه فیلمی برای بچههای پانزدهشانزدهساله مناسب است. بابا دوباره ززگ میزند. انگار تا صدایم را نشنود متوجه نمیشود اشتباه گرفته. جواب میدهم. میگوید: «یه وقت زود جواب منو ندی! وقتت تلف میشه.» سلام میکنم. اعصاب ندارد. متلک بارم میکند. با کنایه حرف میزند. میگوید: «ساخت وسازو ول کن مهندس. بیا ببین خونههای قبلیای که ساختهن داره از تو نابود میشه.» میپرسم: «دوباره چی شده؟» حدس میزنم چه میخواهد بگوید. به نظرش دوباره جن به خانه زده و میخواهد دیوانهاش کند. لابد اینبار هم همان جن همیشگی است که یک چشم روشن دارد و سالها توی خانهی ونک اذیتش کرده بوده. بابا دو سال است که بعد از فوت مامان. دوباره به رشت برگشته» جن هم از تهران راه افتاده فته رشت تا آسایش بابا را به هم بزند.«اینبار خیلی فرق داره. کاش یه کم معرفت داشتی وقتی میگم امونمو بریده بلند میشدی میاومدی.» خط قیزها را شوب بلد است. چای زشم همهمان را خوب میشناسد. آایمر خودخواسته یا تظاهرش به فراموشی روی زخمزبانش اثر نمیکند. خوب میداند سرا چظور میشو+ سساس گرد میتاند رگ خوایم عقاابمیدام دادن است. رخساره هم هر وقت میخواست عذابم بدهد وسط دعوا میگفت حسرتهای زیادی توی زندگیاش با من دارد و خلع سلاحم میکرد. نقشهی بابا میگیرد. یک آن تصمیم میگیرم رآه بیفتم بروم رشت. میگوید: «دیر بیای» هم باباتو کشته. هم خونه رو از چنگ مون درآورده.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه