
کتاب مضطرشاه
معرفی کتاب مضطرشاه
کتاب مضطرشاه (نمایشنامهی برگزیدهی دوازدهمین جشنوارهی تئاتر سوره، ۱۴۰۲) نوشته فاطمه عصاری توسط نشر سنجاق بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این نمایشنامه در باب زندگی روزمرهی خانوادهای کارگر است که درگیر بحرانهای معیشتی، روابط خانوادگی و مسائل هویتی هستند. اثر با زبان پارسی و کردی، هم به دغدغههای اجتماعی و اقتصادی میپردازد و هم به لایههای عمیقتر روانی و اخلاقی شخصیتها سرک میکشد. نویسنده در مقدمه به تأثیر فرهنگ کردستان و زبان کوردی بر شکلگیری این نمایشنامه اشاره و تلاش کرده است تا زندگی خصوصی و بیپیرایهی کارگران را بدون اغراق و شاعرانهسازی به تصویر بکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مضطرشاه
کتاب مضطرشاه نمایشنامهای به قلم فاطمه عصاری است که در دو صحنه، زندگی سه شخصیت اصلی را در یک آشپزخانهی کوچک و ساده دنبال کرده است. شهمال شاهی، پری و اصیل مینیبوس، هرکدام با گذشته و دغدغههای خاص خود، درگیر ماجرایی میشوند؛ مرگ ناگهانی یکی از آشنایان، آنها را به چالش میکشد. فضای اثر در یک خانهی اجارهای و با حضور صدای پیرزن صاحبخانه شکل میگیرد و گفتوگوها با ترکیبی از فارسی و کوردی، به واقعگرایی و بومیبودن اثر افزوده است. نمایشنامهی مضطرشاه با تمرکز بر روابط انسانی، بحرانهای اقتصادی، احساس گناه، عذاب وجدان و تلاش برای بقا، تصویری از زندگی طبقهی کارگر ارائه میدهد که در آن مرز میان قربانی و مقصر، بیثبات و خاکستری است.
مضطرشاه، نمایشنامهی برگزیدهی دوازدهمین جشنوارهی تئاتر سوره (۱۴۰۲) پیش روی شماست. فاطمه عصاری با استفاده از دیالوگهای تند و صریح، فضای پرتنش و گاه طنزآمیز را به وجود آورده و از طریق جزئیات صحنه و رفتار شخصیتها، لایههای پنهان روابط خانوادگی و اجتماعی را آشکار کرده است. کتاب مضطرشاه با نگاهی انتقادی و بیپرده به مسائلی همچون فقر، بیعدالتی، هویت قومی و بحرانهای اخلاقی پرداخته و مخاطب را با سؤالاتی دربارهی مسئولیت، حقیقت و معنای زندگی روبهرو کرده است.
خلاصه کتاب مضطرشاه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان نمایشنامه را فاش میکند!
مضطرشاه با ورود شهمال شاهی به آشپزخانه آغاز میشود؛ جایی که پری، همسرش منتظر اوست و اصیل مینیبوس نیز به جمع آنها میپیوندد. فضای خانه پر از فرفرههای کاغذی و نشانههای زندگی ساده و پرمشقت است. گفتوگوها از همان ابتدا با تنش و کنایه همراه است و بهتدریج پرده از ماجرایی تلخ برداشته میشود؛ مرگ ظاهر، صاحبکار و آشنای نزدیکشان که بهطرزی مشکوک و در سایهی اختلافات و فشارهای زندگی رخ داده است. شخصیتها با احساس گناه، ترس و تردید دستوپنجه نرم میکنند. شاهی که خود را قربانی شرایط میداند، متهم به نقشداشتن در مرگ ظاهر است. پری با زخمهای قدیم و دغدغههای معیشتی، میان همدردی و سرزنش سرگردان است و اصیل با نگاه طنزآمیز و گاه تلخ میکوشد تعادل را حفظ کند، اما خودش نیز درگیر عذابوجدان و ترس از عواقب است. بحثها دربارهی حقیقت مرگ ظاهر، تقسیم ارث، مسئولیت اخلاقی و معنای زندگی و مرگ ادامه مییابد. شخصیتها بارها به گذشته و خاطرات تلخ و شیرین خود رجوع میکنند و میکوشند سهم خود را از حقیقت و عدالت پیدا کنند. فضای اثر با دیالوگهای کوتاه، کنایهآمیز و گاه هذیانی بهتدریج بهسمت فروپاشی روانی و اخلاقی پیش میرود و در نهایتْ هیچ پاسخ قطعی برای سؤالات اساسی باقی نمیماند؛ تنها حس اضطراب، عذاب وجدان و بیپناهی است که بر صحنه باقی میماند.
چرا باید کتاب مضطرشاه را بخوانیم؟
این اثر نمایشنامهی برگزیدهی دوازدهمین جشنوارهی تئاتر سوره (۱۴۰۲) بوده است. نمایشنامهی مضطرشاه با داستانی صریح و بیپرده، زندگی طبقهی کارگر و بحرانهای اخلاقی و روانی آنها را به تصویر کشیده است. این کتاب با استفاده از زبان ترکیبی فارسی و کوردی، فضایی بومی و ملموس خلق کرده و از طریق دیالوگهای تند و پرتنش، مخاطب را به دل ماجراهای پیچیدهی انسانی میبرد. نمایشنامه با پرداختن به موضوعاتی چون فقر، بیعدالتی، عذابوجدان و مسئولیت فردی، فرصتی برای تأمل دربارهی مرزهای حقیقت و دروغ، قربانی و مقصربودن و معنای زندگی فراهم میکند. خواندن این اثر، تجربهای دیگر از مواجهه با واقعیتهای تلخ و گاه طنزآمیز زندگی روزمره است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن مضطرشاه به علاقهمندان حوزهی ادبیات نمایشی ایران و قالب نمایشنامه، کسانی که دغدغهی مسائل اجتماعی، بحرانهای اخلاقی و هویتی را دارند و افرادی که به روایتهای بومی و واقعگرایانه از زندگی طبقهی کارگر علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود. همچنین این متن نمایشی میتواند برای دانشجویان و پژوهشگران حوزهی تئاتر و مطالعات فرهنگی، خواندنی باشد.
بخشی از کتاب مضطرشاه
«صحنه دوم
همزمان که صحنه در تاریکی است صدای شاهی و اصیل را میشنویم اما حرفهایشان مفهوم نیست.
سکوت صدای کبریت زدن
شاهی: گرفت.. گرفت..
یک فانوس دستی روشن شده و اینک یک نور مرکزی کم جان صحنه را روشن میکند و باقی صحنه در تاریکی مطلق است
اصیل:.. بسم الله الرحمن الرحیم..
شاهی: (انگار که مست باشد) نمیدونم چه همش میخوام بخوابم.
اصیل: میترسی به خوابت بیا..؟
شاهی: جدی انگار تو خواب کشتمش..
مکث
اصیل: بعد تو بیداری کردیش تو خاک.. ها..؟
شاهی: (با نفس از دست رفته) بیل!..
اصیل: کار خودته...
شاهی: ما باهم انجامش دادیم...
اصیل: نمیتونم دوباره باهاش چشم تو چشم شم ...یعنی نمیخوام..
شاهی: خب چشماتو ببند...
اصیل: نبش قبر کردن از تو خاک کردنشم سخت تره..
شاهی: اینکه قبر نی بعدشم ... یه جور نجات دادنه...
شهمال در تاریکی صحنه رفته و سپس بیل را میآورد
اصیل: داری مشکلو میکنی دوتا...
شاهی: از اینور خاکش کردیم..؟
اصیل: داری مشکلو میکنی دوتا...
شاهی: از خونه پیرزنه تلفن کن بگو صبی سکته کرده...»
حجم
۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه
حجم
۳۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۶۲ صفحه