
کتاب زن ها
معرفی کتاب زن ها
کتاب زنها نوشتهی کریستین هانا با ترجمهی آفاق زرگریان، روایتی داستانی از زندگی زنان آمریکایی است که در دوران جنگ ویتنام، بهویژه در نقش پرستار، حضور داشتند و با چالشهای بیشماری روبهرو شدند. این رمان با تمرکز بر شخصیت فرانسیس (فرانکی) مکگرت، دختر جوانی از خانوادهای سنتی و نظامی در کالیفرنیا، آغاز میشود و او را در مسیر تصمیمگیری برای پیوستن به ارتش و خدمت در ویتنام دنبال میکند. کتابسرای تندیس آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب زن ها
زنها اثری داستانی از کریستین هانا است که به زندگی و نقش زنان آمریکایی در جنگ ویتنام میپردازد. این رمان با محوریت فرانکی مکگرت، دختر جوانی از خانوادهای نظامی، روایت میشود که برخلاف انتظارات جامعه و خانواده، تصمیم میگیرد بهعنوان پرستار به ارتش بپیوندد و به ویتنام اعزام شود. داستان در دههی ۱۹۶۰ میلادی و در بستر تحولات اجتماعی و سیاسی آمریکا شکل میگیرد؛ زمانی که جنبشهای اعتراضی علیه جنگ، شکافهای نسلی و تغییر نقش زنان در جامعه به اوج رسیده بود. هانا در این کتاب، نهتنها به تجربههای زنان در خط مقدم و پشت جبهه میپردازد، بلکه به تأثیرات روانی، اجتماعی و خانوادگی جنگ بر آنها نیز توجه کرده است. روایت با جزئیات دقیق از فضای خانوادگی، آموزش نظامی، ورود به محیط جنگ و روابط میان پرستاران و سربازان، تصویری ملموس و چندلایه از واقعیتهای آن دوران ارائه میدهد. زنها با تمرکز بر قدرت، انعطافپذیری و عزم زنان، تلاش میکند بخشی از تاریخ فراموششدهی جنگ ویتنام را از زاویهای تازه بازگو کند.
خلاصه داستان زن ها
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان زنها با معرفی فرانکی مکگرت، دختر جوانی از خانوادهای مرفه و نظامی در کرونادو، کالیفرنیا آغاز میشود. فرانکی در فضایی بزرگ شده که نقش زنان به خانهداری و مادری محدود شده و قهرمانی و فداکاری بیشتر به مردان نسبت داده میشود. با اعزام برادرش فینلی به جنگ ویتنام، فرانکی با احساسات متناقضی از غرور، نگرانی و بیقدرتی روبهرو میشود. پس از مرگ ناگهانی فینلی در جنگ، فرانکی تصمیم میگیرد برخلاف انتظارات خانواده و جامعه، به ارتش بپیوندد و بهعنوان پرستار به ویتنام اعزام شود. فرانکی پس از گذراندن آموزشهای نظامی، وارد محیط خشن و ناشناختهی ویتنام میشود؛ جایی که با واقعیتهای تلخ جنگ، کمبود امکانات، حملات موشکی و فشارهای روانی روبهرو است. او در کنار پرستاران و پزشکان دیگر، با مجروحان و سربازانی مواجه میشود که هرکدام داستانی از رنج، ترس و امید دارند. روابط میان پرستاران، پزشکان و سربازان، فضای بیمارستانهای صحرایی و چالشهای روزمره، بخش مهمی از روایت را شکل میدهد. فرانکی در این مسیر، نهتنها با مرزهای توانایی و شجاعت خود روبهرو میشود، بلکه معنای جدیدی از قهرمانی، دوستی و هویت زنانه را تجربه میکند. داستان با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره، احساسات و تصمیمات شخصیتها، تصویری زنده از نقش زنان در جنگ ویتنام ارائه میدهد، بیآنکه پایان داستان را لو بدهد.
چرا باید کتاب زن ها را بخوانیم؟
زنها با روایتی پرجزئیات و انسانی، تجربهی کمتر دیدهشدهی زنان در جنگ ویتنام را به تصویر کشیده است. این کتاب نهتنها به وقایع تاریخی و فضای جنگ میپردازد، بلکه به دغدغههای هویتی، اجتماعی و خانوادگی زنان نیز توجه دارد. خواننده با فرانکی و دیگر شخصیتها، سفری احساسی و پرتنش را تجربه میکند که در آن مرزهای سنتی نقش زنانه به چالش کشیده میشود. روایت صادقانه و ملموس از ترسها، امیدها و مقاومت زنان، فرصتی برای درک عمیقتر از تاریخ و نقشهای فراموششده فراهم میکند. این کتاب برای کسانی که به داستانهای تاریخی، روایتهای زنانه و موضوعات مربوط به جنگ و هویت علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای تاریخی، کسانی که دغدغهی نقش زنان در جامعه و تاریخ دارند، دانشجویان و پژوهشگران حوزهی مطالعات زنان و جنگ، و افرادی که به روایتهای انسانی و چندلایه از جنگ ویتنام علاقهمندند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب زن ها
«فرانکی شنید که در اتاق پشت سرش آهسته باز شد، و یک نفر گفت: «اوه، متأسفم. نمیخواستم مزاحم بشم.» فرانکی رو به در برگشت و رای والش را دید که در درگاه در ایستاد. او در یک دست یک گیلاس کوکتل و در دست دیگرش یک بسته سیگار اولد گولد داشت. شکی نبود که او دنبال پیدا کردن جایی آرام برای کشیدن سیگار بود. فرانکی گفت: «من از مهمونی قایم میشم. انگار زیاد از جشن گرفتن خوشم نمیآد.» رای در را پشت سرش باز گذاشت. «به نظرم منم دارم همون کار رو میکنم. لابد من رو یادت نمیآد..." فرانکی گفت: «جوزف رایرسن والش؛ معروف به رای. مثل ویسکی.» سعی میکرد لبخند بزند. تابستان پارسال رای خودش را به فرانکی اینطور معرفی کرده بود. «چرا قایم میشی؟ تو و فین با هم جون جونی هستین. هر دو مهمونیهای خوب رو دوست دارین.» تا رای به فرانکی نزدیک شد، قلب فرانکی کمی فشرده شد. از همان دیدار اول او روی فرانکی آن اثر را گذاشته بود، اما آنها هیچوقت واقعاً با هم حرف نزده بودند. حالا فرانکی نمیدانست به او چه بگوید، کمی احساس ناامیدی میکرد. احساس تنهایی. رای آرام گفت: «من دلم براش تنگ میشه.» فرانکی گریهاش گرفت و سریع رویش را برگرداند، رو به دیوار خاطرات ایستاد؛ رای رفت و کنار او ایستاد. با هم به عکسها و یادگاریهای خانوادگی زل زدند. مردها در اونیفرم، زنها در لباسهای عروسی، مدالها برای شجاعت و زخمی شدن، یک پرچم آمریکا که به اولیای پدریاش اهدا شده بود، به شکل سهگوش تا شده و در یک قاب قرار گرفته بود. رای پرسید: «چرا هیچ عکسی از زنها اینجا نیست، جز عکسهای عروسی؟» «این دیوار قهرمانهاست. برای گرامیداشت فداکاریهایی که خانوادهٔ ما برای خدمت به کشور انجام دادند.» رای یک نخ سیگار روشن کرد. «زنها میتونن قهرمان باشن.»
حجم
۵۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه
حجم
۵۳۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۵۵۲ صفحه