
کتاب دجال
معرفی کتاب دجال
کتاب دجال نوشته فردریش نیچه با ترجمه فروزنده دولت یاری اثری فلسفی و انتقادی است که توسط انتشارات نیک فرجام منتشر شده است. این کتاب یکی از آثار مهم نیچه بهشمار میآید و بهعنوان یکی از آخرین نوشتههای او، جایگاه ویژهای در میان آثارش دارد. دجال بهطور خاص به نقد مسیحیت و ارزشهای اخلاقی رایج در جوامع غربی میپردازد و با زبانی تند و بیپرده، باورهای سنتی و دینی را به چالش میکشد. نیچه در این کتاب، با رویکردی فلسفی و گاه شاعرانه، مفاهیمی چون نیهیلیسم، قدرت، اخلاق و معنای زندگی را مورد بررسی قرار داده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب دجال
کتاب دجال اثری است که در آن فردریش نیچه، فیلسوف آلمانی، با نگاهی انتقادی و گاه بیرحمانه به مفاهیم بنیادین دین مسیحیت و اخلاقیات رایج مینگرد. این کتاب در دورهای نوشته شده که نیچه به اوج پختگی فکری خود رسیده بود و دغدغهی اصلیاش بازنگری در ارزشهای پذیرفتهشدهی جامعه بود.
کتاب دجال بهصورت مجموعهای از جملات و پاراگرافهای کوتاه و گزنده است که هرکدام به نقد بخشی از باورهای دینی، اخلاقی یا فلسفی میپردازد. نیچه در دجال، مسیحیت را بهعنوان عامل اصلی انحطاط و ضعف انسان مدرن معرفی کرده و آن را در مقابل ارزشهای زندگی، قدرت و اراده قرار داده است. او با بهرهگیری از مثالها و تحلیلهای تاریخی و فلسفی، تلاش کرده است نشان دهد چگونه اخلاقیات مسیحی، بهجای تقویت انسان، او را به سمت ضعف و انفعال سوق دادهاند. کتاب دجال نهتنها نقدی بر دین، بلکه نقدی بر کل نظام ارزشگذاری جوامع غربی است و در آن، نیچه با زبانی تند و گاه طعنهآمیز، خواننده را به بازاندیشی دربارهی مفاهیم بنیادین زندگی دعوت کرده است.
خلاصه کتاب دجال
فردریش نیچه در دجال، با رویکردی رادیکال و بیپرده، به نقد مسیحیت و ارزشهای اخلاقی رایج میپردازد. او مسیحیت را نهتنها یک دین، بلکه یک نظام فکری و اخلاقی میداند که بهطور سیستماتیک، قدرت و ارادهی انسان را سرکوب کرده و او را به سمت ضعف و انفعال سوق داده است. نیچه معتقد است که ارزشهای مسیحی، بهویژه ترحم و دلسوزی برای ضعفا، نهتنها کمکی به رشد انسان نمیکنند، بلکه باعث تضعیف غرایز حیاتی و اراده به قدرت میشوند. در بخشهایی از کتاب، نیچه به بررسی مفهوم نیهیلیسم میپردازد و نشان میدهد که چگونه بیارزششدن ارزشها و فروپاشی نظامهای سنتی، انسان را در برهوت پوچی رها میکند. او مسیحیت را عامل اصلی این وضعیت میداند و معتقد است که این دین، با ترویج ارزشهایی چون فروتنی، فداکاری و انکار غرایز طبیعی، انسان را از مسیر رشد و تعالی بازداشته است. نیچه در ادامه، به نقد فیلسوفان و متفکرانی چون کانت و شوپنهاور نیز میپردازد و آنها را به دلیل وابستگی به مفاهیم الهیاتی و اخلاقی، مورد انتقاد قرار میدهد. او تأکید میکند که باید ارزشهای جدیدی بر پایهی قدرت، زندگی و اراده بنا شود و انسان باید بهجای پیروی از ارزشهای کهنه و پوسیده، به خلق ارزشهای نوین بپردازد. در نهایت، دجال اثری است که با زبانی تند و بیپرده، خواننده را به بازاندیشی دربارهی مفاهیمی چون دین، اخلاق، قدرت و معنای زندگی دعوت میکند و تلاش دارد تا راهی برای رهایی انسان از بند ارزشهای سنتی و رسیدن به آزادی و خودآگاهی نشان دهد.
چرا باید کتاب دجال را بخوانیم؟
دجال اثری است که با رویکردی انتقادی و بیپرده، مفاهیم بنیادین دین و اخلاق را به چالش میکشد. این کتاب برای کسانی که به دنبال فهم عمیقتر از ریشههای فکری و فلسفی جوامع غربی هستند، فرصتی فراهم میکند تا با یکی از مهمترین نقدهای فلسفی بر مسیحیت و اخلاقیات سنتی آشنا شوند. نیچه در این اثر، با زبانی تند و گاه طعنهآمیز، خواننده را به تفکر دربارهی ارزشهایی که معمولاً بدیهی فرض میشوند، دعوت کرده است. مطالعهی این کتاب میتواند دیدگاههای تازهای دربارهی قدرت، اراده، معنای زندگی و نقش دین در شکلدهی به اخلاق و فرهنگ ارائه دهد. همچنین، دجال نمونهای از سبک نگارش خاص نیچه است که در آن، فلسفه با ادبیات و نقد اجتماعی درهمآمیخته است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن دجال به علاقهمندان فلسفه، مطالعات دینی، نقد اجتماعی و کسانی که دغدغهی بازنگری در ارزشهای اخلاقی و فرهنگی دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای دانشجویان رشتههای علوم انسانی و افرادی که به دنبال شناخت ریشههای نیهیلیسم و نقد دین هستند، این کتاب مناسب است.
درباره فردریش نیچه
فریدریش نیچه (۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، منتقد فرهنگی و نویسندهی آلمانی بود که اندیشههای انقلابیاش بنیادهای تفکر مدرن دربارهی اخلاق، دین، هنر و ماهیت هستی را دگرگون ساخت. نیچه با نثری شاعرانه و بینشی تند و نقادانه، فلسفهی غرب را به چالش کشید و خواهان بازنگری در ارزشهای انسانی و خلق چشماندازی نو از توان بالقوهی انسان شد. آثار او بیش از یک قرن پس از مرگش، همچنان بر فلسفه، روانشناسی، ادبیات و نظریهی سیاسی تأثیر عمیقی دارد.
نیچه در روستای رکن (Röcken) در پروس (امروزه در آلمان) در خانوادهای عمیقاً مذهبی و لوتری به دنیا آمد. پدرش، که کشیش بود، زمانی که نیچه تنها پنج سال داشت درگذشت؛ این فقدان تأثیر عمیقی بر او گذاشت. او دانشآموزی استثنایی بود و در دبیرستان معتبر شولپفورتا (Schulpforta) تحصیل کرد. سپس در دانشگاه بن و دانشگاه لایپزیگ به مطالعهی فیلولوژی کلاسیک پرداخت، جایی که علاقهاش به تراژدی یونانی و آثار شوپنهاور شکل گرفت. در ۲۴ سالگی، بهعنوان جوانترین استاد تاریخ، در دانشگاه بازل سوئیس به تدریس منصوب شد. نخستین اثر مهم او، «تولد تراژدی» (۱۸۷۲)، چشماندازش را از تنش خلاق میان دو نیروی «آپولونی» (نظم و خرد) و «دیونیزوسی» (شور و بینظمی) در شکلگیری هنر و زندگی ارائه کرد. اما از دنیای دانشگاهی سرخورده شد و بهدلیل بیماری مزمن، در سال ۱۸۷۹ از سمت خود استعفا داد. از آن پس، نزدیک به یک دهه را به زندگی آوارهوار و نوشتن در شهرهای مختلف اروپا گذراند. در همین دوران، مهمترین آثارش را از جمله «انسانی، بسیار انسانی» (۱۸۷۸)، «چنین گفت زرتشت» (۱۸۸۳–۱۸۸۵)، «فراسوی نیک و بد» (۱۸۸۶) و «تبارشناسی اخلاق» (۱۸۸۷) پدید آورد.
فلسفهی نیچه آمیزهای از شعر، شهود و نقد رادیکال بود. او اعلام کرد که «خدا مرده است» - نه بهعنوان یک پیروزی، بلکه بهعنوان بحرانی عمیق در فرهنگ غرب، زیرا نظامهای سنتیِ اخلاق و دین دیگر توان هدایت انسان را از دست داده بودند. او در برابر این فروپاشی، تصویر ابرمرد (Übermensch) را مطرح کرد: نمادی از انسان خلاق و خودفرارونده که معنا را از درون خویش میآفریند. همچنین مفهوم ارادهی معطوف به قدرت (Will to Power) را پروراند، ایدهای که بر اساس آن، نیروی بنیادی زندگی، میل به آفرینش، تعالی و گسترش است. نثر گزینگویانه و نقد بیپروای نیچه از اخلاق و ارزشهای سنتی، او را به چهرهای همزمان محبوب و جنجالی بدل کرد. هرچند نوشتههایش بعدها توسط خواهرش، الیزابت، در جهت ملیگرایی و فاشیسم تحریف شد، نیچه خود با هرگونه یهودستیزی، اقتدارگرایی و همسانسازی فکری مخالف بود. میراث واقعی او در دعوتش به اندیشیدن آزاد، خلق ارزشهای شخصی، و زیستن شجاعانه در جهانی بیقطعیت نهفته است.
در سال ۱۸۸۹، نیچه در شهر تورین ایتالیا دچار فروپاشی روانی شد و هرگز بهبود نیافت. او یازده سال پایانی زندگیاش را در مراقبت مادر و سپس خواهرش گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ در وایمار درگذشت.
فریدریش نیچه یکی از نیرومندترین و برانگیزانندهترین صداها در اندیشهی غرب باقی مانده است - فیلسوفی که هر یقین و باور تثبیتشدهای را به چالش کشید، توهمات را در هم شکست و انسان را به شجاعت، آفرینش و اصالت فراخواند. اندیشههای او همچنان الهامبخش کسانی است که در پی آزادی فکری و توانِ خلق ارزشهای نو برای زندگیاند.
قسمتی از کتاب دجال
«نیچه؛ نهیلیست را در قلمرو دین نیز مطرح کرده است که پیامدهاى ناگوار و هولناکى در پى دارد. شاید بسیاری آن را یک مسئله پیشپاافتاده تلقی کنند اما توجه داشته باشید که او با این کار به تکیهگاه اصلى و عمدهی اکثریت بشر حمله میکند، سپس آنها را در برهوت پوچى رها میکند و موجب بیاعتبار شدن ارزشهاى اخلاقى گردیده و پوچگرایی را در قلمرو اخلاق رواج میدهد. به همین دلیل توصیه میشود که مطالب وی با دقت نظر بیشتر مورد بررسی قرار گیرند. شاید مطالعهی آثار نیچه راحت به نظر برسد؛ اما درک اندیشههای او سخت است چون ممکن است بهراحتی دچار توهم شناختی شوید؛ بنابراین با در نظر گرفتن تمامی این نشانهها و شاخصها به نظر میرسد اندیشههای نیچه ... برداشت مستقیم از متن آثار یا اقتباس از دیدگاههای منتقدان و مفسران در حوزهی اندیشهی سیاسی ... هرگز نمیتواند ثمرهی مفید و منصفانه بر جهان واقعی داشته باشند.»
حجم
۸۷۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه
حجم
۸۷۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۲ صفحه