
کتاب مامان و من و مامان
معرفی کتاب مامان و من و مامان
کتاب مامان و من و مامان (Mom & Me & Mom) نوشته مایا آنجلو و ترجمه یگانه وصالی، ناداستانی در قالب زندگینامه است که در سال ۱۴۰۰ توسط انتشارات مروارید منتشر شده است. این کتاب حاوی روایتی صمیمی و صادقانه از زندگی نویسنده و رابطهی پیچیده و پرفرازونشیب او با مادرش (ویویان بکستر) است. نویسنده با نگاهی بیپرده به گذشتهی خود، از دوران کودکی تا بزرگسالی، به بررسی تأثیرات مادر و مادربزرگش بر شکلگیری شخصیت و هویت خود میپردازد. روایت کتاب علاوهبر بازتاب تجربههای شخصی، تصویری از جامعهی آمریکا در دورهای خاص و چالشهای زنان سیاهپوست را به تصویر کشیده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مامان و من و مامان اثر مایا آنجلو
کتاب مامان و من و مامان نوشتهی مایا آنجلو، ناداستانی در قالب زندگینامه و خاطرات است که با تمرکز بر رابطهی مادر و دختر، به روایت زندگی نویسنده از کودکی تا نوجوانی و جوانی پرداخته است. نویسنده در این کتاب با زبانی صریح و بیواسطه، تجربههای تلخ و شیرین خود را در کنار مادرش، ویویان بکستر بازگو کرده است. ساختار کتاب بهصورت روایی و خطی است و هر فصل به بخشی از زندگی نویسنده و تعاملات او با مادر و دیگر اعضای خانواده اختصاص دارد. کتاب حاضر علاوهبر روایت شخصی، به مسائل اجتماعی و فرهنگی زمانهی نویسنده اشاره کرده و تصویری از جامعهی سیاهپوستان آمریکا و چالشهای زنان در آن دوران ارائه داده است. مایا آنجلو با پرداختن به موضوعاتی همچون جدایی والدین، مهاجرت، فقر، تبعیض نژادی و تلاش برای استقلال، روایتی چندلایه و انسانی خلق کرده که همزمان روایتگر یک زندگی خاص و بازتابدهندهی دغدغههای جمعی است.
خلاصه کتاب مامان و من و مامان
کتاب با روایت کودکی مایا آنجلو آغاز میشود؛ زمانی که والدینش از هم جدا میشوند و او و برادرش (بیلی) برای زندگی نزد مادربزرگ پدری به آرکانزاس فرستاده میشوند. سالهای ابتدایی زندگی مایا در کنار مادربزرگ و عمو ویلی میگذرد؛ جایی که با عشق و مراقبت بزرگ میشود، اما همواره جای خالی مادر را حس میکند. پس از مدتی بهدلیل شرایط اجتماعی و خطراتی که برای نوجوانان سیاهپوست وجود دارد، مایا و برادرش به کالیفرنیا نزد مادرشان بازمیگردند. مواجههی دوباره با مادر برای مایا سرشار از احساسات متناقض است؛ از سردی و بیگانگی تا تدریجاً شکلگیری پیوندی عمیق و احترامآمیز. مایا در این مسیر با چالشهایی همچون تطبیق با زندگی شهری، پذیرش مادرخوانده و پدرخوانده، تجربهی کار، استقلالطلبی و حتی بارداری نوجوانی روبهرو میشود. رابطهی او با مادرش از فاصله و سوءتفاهم به درک متقابل و حمایت بیقیدوشرط میرسد. کتاب با روایت صادقانهی فرازونشیبهای این رابطه، تصویری از رشد فردی و قدرت عشق و بخشش در خانواده ارائه میدهد.
چرا باید کتاب مامان و من و مامان را بخوانیم؟
مامان و من و مامان از کشور آمریکا، اثری است که با صداقت و جزئینگری، تجربههای زیستهی یک زن سیاهپوست را در بستر خانواده و جامعهی آمریکا روایت میکند. این کتاب نهتنها به رابطهی مادر و دختر میپردازد، بلکه به موضوعاتی چون هویت، استقلال، تابآوری و گذر از بحرانهای شخصی و اجتماعی نیز توجه دارد. خواندن این کتاب فرصتی برای آشنایی با نگاه متفاوت به مادرانگی، بخشش و رشد فردی فراهم میکند و نشان میدهد چگونه روابط خانوادگی میتوانند منبع قدرت و الهام باشند. روایت مایا آنجلو با لحنی بیپرده و انسانی، امکان همدلی با تجربههایی را فراهم میکند که شاید در ظاهر دور اما در عمق، جهانی و مشترک هستند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این ناداستان به علاقهمندان قالب زندگینامه، خاطرات، حوزهی مطالعات زنان، مسائل نژادی و اجتماعی و کسانی که بهدنبال روایتهایی دربارهی روابط خانوادگی و رشد فردی هستند، پیشنهاد میشود. همچنین این اثر از کشور آمریکا میتواند برای کسانی که دغدغهی هویت و بخشش و تابآوری دارند، الهامبخش باشد.
درباره مایا آنجلو
مایا آنجلو (Maya Angelou)، شاعر، نویسنده، بازیگر و فعال برجستهی حقوق مدنی و اهل آمریکا بود که در ۴ آوریل ۱۹۲۸ در سنتلوئیسِ میزوری زاده شد. او که در ۲۸ مهی ۲۰۱۴ در وینستون - سیلمِ کارولینای شمالی درگذشت، یکی از بانفوذترین صداهای ادبی و فرهنگی قرن بیستم به شمار میرود. آنجلو با انتشار نخستین زندگینامهی خود با عنوان میدانم چرا پرنده در قفس میخواند (۱۹۶۹) که روایتی صادقانه و تأثیرگذار از دوران کودکی سختش بهعنوان دختر سیاهپوستی در جنوب آمریکا بود، شهرتی جهانی یافت. این اثر نامزد جایزهی ملی کتاب شد و از سوی مجلهی تایم در فهرست ۱۰۰ کتاب برتر غیرداستانی قرن قرار گرفت. آنجلو در طول زندگی خود هفت جلد زندگینامه، چندین مجموعه شعر، نمایشنامه و اثر سینمایی منتشر کرد و بیش از ۵۰ درجهی افتخاری از دانشگاهها و مؤسسات معتبر دریافت کرد. او نامزد جایزهی پولیتزر و جایزهی تونی شد و سه جایزهی گرَمی برای اجرای آثار گفتاری خود به دست آورد. در سال ۲۰۱۱، رئیسجمهور آمریکا باراک اوباما بالاترین نشان غیرنظامی کشور، یعنی نشان افتخار آزادی ریاستجمهوری را به او اهدا کرد. مایا آنجلو با قلم و صدای خود، الهامبخش میلیونها نفر در سراسر جهان شد و میراثی ماندگار در ادبیات، هنر و عدالت اجتماعی بر جای گذاشت.
این کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
مایا آنجلو برای مجموعه شعر پیش از آنکه بمیرم به من جرعهای آب خنک بده، نامزد جایزهی پولیتزر شد و برای بازی در نمایش نگاه به دور، نامزدی جایزهی تونی را به دست آورد. او سه بار جایزهی گرَمی را برای آلبومهای گفتاری خود کسب کرد. این نویسنده در سال ۱۹۹۴ مدال اسپینگارن را از انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان (NAACP)، در سال ۲۰۰۰ مدال ملی هنر را و در سال ۲۰۱۱ میلادی نشان افتخار آزادی ریاستجمهوری را از باراک اوباما دریافت کرد. همچنین بیش از ۵۰ درجهی افتخاری دانشگاهی از مؤسسات علمی برجستهی جهان دریافت کرد که همگی نشاندهندهی تأثیر ژرف او بر ادبیات، هنر و عدالت اجتماعی است. کتاب مامان و من و مامان به قلم مایا آنجلو، نامزد جایزهی بهترین خودزندگینامهی گودریدز در سال ۲۰۱۳ و نامزد جایزهی تصویر NAACP در سال ۲۰۱۴ میلادی بوده است.
نظر افراد یا مجلههای مشهور درباره این کتاب چیست؟
مجلهی The Independent معتقد است کتاب حاضر بیشتر دربارهی رابطهی پیچیده و قابلتحسین نویسنده با مادرش است؛ رابطهای که با فراق آغاز میشود، سخت به دست میآید، برخی اوقات نزدیک است از دست برود، اما درنهایت مقاوم و غیرقابلشکست باقی میماند. Penguin Random House در یادداشتی، این کتاب را اثری احساسی معرفی کرده که نشاندهندهی پیوند عمیق مایا آنجلو و مادرش است؛ پیوندی که بهتدریج برقرار شده و با خاطراتی از ترکشدن، دیدار دوباره و احترام متقابل همراه بوده است.
بخشی از کتاب مامان و من و مامان
«از اینکه مثل بقیهٔ دخترها رشد نمیکردم خیلی ناراحت بودم. سینههایم اصلاً رشد نکرده بودند. برجستگیهای کوچکی بودند که اصلاً به چشم نمیآمدند. پشتم هم صاف بود؛ پاهایم فوقالعاده لاغر و فوقالعاده دراز بودند. صدایم هم کلفت بود. علاوه بر اینها، بدبختی دیگرم این بود که فکر میکردم ممکن است همجنسگرا از کار دربیایم. کتابی خوانده بودم به نام «چاه» که میگفتند توسط یکی از همین نوع افراد نوشته شده است. نویسندهٔ بیچاره بیاندازه غمگین بهنظر میرسید، دوستانش هم مثل خودش بدبخت بودند. رشد کُند اندامم باعث شد این فکر به مغزم بیفتد که نکند همجنسگرا از کار دربیایم و همیشه غمگین باشم. واقعاً دلم نمیخواست چنین اتفاقی بیفتد.
بااینحال پسرها فقط دنبال دخترهای خوشگل نمیافتادند. بعضیهایشان به من گفته بودند که دلشان میخواهد با من رابطه داشته باشند. آنها هنوز نوجوان بودند و راحت میشد نادیدهشان گرفت. اما یک پسر هم بود به نام باب، که یک چهارراه بالاتر از خانهٔ ما زندگی میکرد. نوزدهساله و فوقالعاده خوشقیافه بود. من هم دچار شیدایی گیجکنندهای نسبت به او شده بودم. هفتهها با خودم تصور میکردم آرام گرفتن در آغوشش چگونه است. اما تنها مکالمهای که بین ما ردوبدل میشد این بود: «هی مایا، پس کی میخوای یهکم با من راه بیای؟»»
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۴ صفحه