
کتاب قربانی جنایتکاران
معرفی کتاب قربانی جنایتکاران
کتاب الکترونیکی «قربانی جنایتکاران» نوشتهٔ آرش آرامشفر اثری در ژانر داستان اجتماعی و جنایی است که نشر سنجاق آن را منتشر کرده است. این کتاب با روایتی از زندگی شخصیتهایی درگیر با فقر، اعتیاد، خشونت و جرم، به بررسی تأثیرات مخرب جنایت و بزهکاری بر خانواده و جامعه میپردازد. نویسنده با تمرکز بر سرگذشت یک خانواده، تلاش میکند لایههای پنهان آسیبهای اجتماعی را به تصویر بکشد و خواننده را با واقعیتهای تلخ و پیچیدهٔ زندگی قربانیان جنایت آشنا کند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قربانی جنایتکاران
«قربانی جنایتکاران» اثری داستانی با ساختاری روایی و خطی است که در بستر جامعهای شهری و طبقهٔ فرودست شکل گرفته است. آرش آرامشفر در این کتاب، با بهرهگیری از عناصر داستانی و فضاسازی واقعگرایانه، به سراغ موضوعاتی چون فقر، اعتیاد، خشونت خانگی و تأثیرات مخرب بزهکاری بر زندگی افراد عادی رفته است. داستان حول محور خانوادهای میچرخد که قربانی مناسبات ناعادلانه و فساد اجتماعی شدهاند و هر یک از اعضا، بهویژه زنان و کودکان، با پیامدهای تلخ این وضعیت دستوپنجه نرم میکنند. نویسنده با پرداختن به جزئیات زندگی روزمرهٔ شخصیتها، تصویری ملموس از رنج، امید و تلاش برای بقا ارائه داده است. این کتاب در قالب رمان اجتماعی و جنایی، با تمرکز بر روایت شخصیتمحور، سعی دارد خواننده را به تأمل دربارهٔ ریشههای جرم و جنایت و نقش جامعه و قانون در پیشگیری یا تشدید آنها وادارد.
خلاصه داستان قربانی جنایتکاران
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «قربانی جنایتکاران» با روایت زندگی اختر کریمی آغاز میشود؛ دختری که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده و از کودکی با فقدان پدر و مشکلات معیشتی روبهرو است. پس از مرگ پدر، مادرش با سختیهای فراوان او را بزرگ میکند و در نهایت اختر به ازدواج با پرویز، مردی لاابالی و درگیر خلاف، تن میدهد. زندگی مشترک اختر با پرویز سرشار از خشونت، بیمهری و فقر است و پس از مدتی، با زندانیشدن پرویز به اتهام قاچاق مواد مخدر، اختر تنها میماند و مسئولیت بزرگکردن دو فرزند دوقلو را بر عهده میگیرد. داستان با تمرکز بر تنهایی، ترس و امیدهای اختر ادامه مییابد؛ او با کار خیاطی روزگار میگذراند و در برابر نگاه سنگین جامعه و مشکلات اقتصادی مقاومت میکند. بازگشت پرویز از زندان، تنشها و نگرانیهای تازهای را به زندگی اختر و فرزندانش وارد میکند. در این میان، پرویز که هنوز درگیر گذشتهٔ خلافکارانهٔ خود است، تلاش میکند جایگاهش را در باند مواد مخدر بازیابد و به دنبال انتقام و کشف خیانتهای گذشته میرود. روایت کتاب، در کنار نمایش خشونت و آسیبهای اجتماعی، به تأثیر این شرایط بر کودکان و شکلگیری شخصیت آنها نیز میپردازد. داستان با فرازونشیبهای متعدد، تصویری از چرخهٔ معیوب فقر، جرم و قربانیشدن افراد بیدفاع را ترسیم میکند، بیآنکه پایانی قطعی یا راهحلی ساده ارائه دهد.
چرا باید کتاب قربانی جنایتکاران را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوعات مهمی چون فقر، اعتیاد، خشونت خانگی و تأثیرات مخرب بزهکاری بر خانواده، فرصتی برای درک عمیقتر واقعیتهای اجتماعی فراهم میکند. روایت واقعگرایانه و شخصیتپردازی دقیق، خواننده را با تجربههای تلخ و پیچیدهٔ قربانیان جنایت روبهرو میسازد و امکان همدلی و تأمل دربارهٔ ریشههای جرم و نقش جامعه در شکلگیری آن را ایجاد میکند. «قربانی جنایتکاران» نهتنها داستانی پرکشش ارائه میدهد، بلکه بستری برای اندیشیدن به مسئولیتهای فردی و جمعی در برابر آسیبهای اجتماعی فراهم میآورد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی و جنایی، کسانی که دغدغهٔ مسائل اجتماعی، فقر، اعتیاد و خشونت خانگی دارند و همچنین پژوهشگران حوزهٔ آسیبهای اجتماعی مناسب است. این اثر میتواند برای افرادی که به دنبال شناخت عمیقتر از تأثیرات جرم و جنایت بر خانواده و جامعه هستند، مفید باشد.
بخشی از کتاب قربانی جنایتکاران
«اختر معمولاً برای شام منتظر شوهرش، پرویز میماند. اما آن شب بیش از اندازه دیر کرده بود. روزها از فوت مادرش میگذشت. اکنون او دیگر تنها شده بود. گاهی اوقات به عکس مادرش خیره میشد و گاهی تصویر مادرش را در ذهن تجسم میکرد. آلبوم قدیمی برایش شده بود آیین دق. به سقف اتاق خیره میشد و بیصدا گریه میکرد و با سؤالی بیجواب از سرنوشتش، چشمانش را روی هم میگذاشت. اختر دوستدار اشعار سهراب سپهری بود و هرگاه این حس به او دست میداد این شعر سهراب را زیر لب زمزمه میکرد: شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده میکنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایهای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بیخبر آمد تا با دل من قصهها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر، سحر نزدیک است هردم این بانگ برآرم از دل وای، این شهر چقدر تاریک است. سپس به گذشته فکر کرد. خاطرات در ذهنش ورق خورد. وقتی بسیار کوچک بود پدرش را از دست داد. به خاطر آورد وقتی پدرش از راه میرسید، او را در آغوش میکشید و میگفت: (دیگر خستگیام در رفت.) سپس پاکت میوه را به مادرش میداد و کنار بخاری نفتی مینشست تا همسرش چای برایش بیاورد. اما خاطرش ناگهان مشوش شد...»
حجم
۸۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۷۲ صفحه
حجم
۸۰۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۱۷۲ صفحه