
کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
معرفی کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
معرفی کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
کتاب الکترونیکی «مهربانتر از قصیح (داستانهای دلنشین از امام صادق)» نوشتهٔ مسلم ناصری با تصویرگری «اسماعیل چشرخ» و ویراستاری «سید احمد میرزاده» توسط انتشارات «بهنشر (آستان قدس رضوی)» منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و روایتهای جذاب دربارهٔ زندگی، منش و رفتار امام جعفر صادق است که برای نوجوانان و علاقهمندان به داستانهای مذهبی و تاریخی نوشته شده است. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه و روایتهای برگرفته از زندگی امام جعفر صادق را در قالبی داستانی و روایی برای نوجوانان و جوانان بازگو میکند. فضای کتاب در مدینه و مناطق اطراف آن میگذرد و مخاطب را با شخصیت، رفتار و سیرهٔ امام صادق آشنا میسازد. داستانها از زاویه دید شخصیتهای مختلف، از خدمتکاران و یاران تا مردم عادی و حتی درختان نخل روایت میشوند و هرکدام گوشهای از مهربانی، بخشش، علم و منش امام را به تصویر میکشند. کتاب در دورهای نوشته شده که توجه به بازآفرینی زندگی پیشوایان دینی برای نسل نوجوان اهمیت یافته است و تلاش دارد با زبانی داستانی، مفاهیم اخلاقی و انسانی را منتقل کند. روایتها گاه با نگاهی به وقایع تاریخی و گاه با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره امام، تصویری ملموس و انسانی از ایشان ارائه میدهند. در کنار داستانها، به حواشی و شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن دوران نیز اشارههایی شده است تا مخاطب بتواند فضای کلی زندگی امام صادق را بهتر درک کند.
خلاصه کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!کتاب با روایتهایی از شبهای بارانی مدینه آغاز میشود؛ جایی که امام صادق شبانه و بیصدا به یاری نیازمندان میرود و با دستان خود نان و غذا میان فقرا تقسیم میکند. داستانها از زبان شخصیتهایی مانند خدمتکاران، یاران و حتی نخلهای باغ امام روایت میشوند و هرکدام گوشهای از زندگی و منش او را بازگو میکنند. در یکی از روایتها، مصادف، خدمتکار امام، پس از بازگشت از سفر تجاری با سود فراوان، با واکنش متفاوت امام نسبت به سود حاصل از بازارسیاه روبهرو میشود و درمییابد که کسب روزی باید با انصاف و عدالت همراه باشد. در داستانی دیگر، نخل پیر باغ امام خاطرات روزهای پررونق باغ و بخشش بیدریغ امام را برای نخلهای جوان بازگو میکند. روایتهایی از قحطی، همدردی امام با مردم، تقسیم آذوقه و رفتار مهربانانه با خدمتکاران نیز در کتاب آمده است. داستانها گاه به وقایع حساس تاریخی مانند وصیتنامه امام و تعیین جانشین اشاره دارند و گاه با ماجراهایی ساده از زندگی روزمره، ارزشهایی چون مهربانی، گذشت، انصاف و همدلی را برجسته میکنند. در مجموع، کتاب تصویری زنده و انسانی از امام صادق ارائه میدهد که در کنار علم و دانش، مهربانی و اخلاق را سرلوحه رفتار خود قرار داده است.
چرا باید کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع) را خواند؟
این کتاب با روایت داستانهایی کوتاه و متنوع، زندگی امام صادق را از زاویههایی تازه و ملموس به تصویر میکشد. مخاطب با خواندن این اثر، نهتنها با شخصیت و منش امام آشنا میشود، بلکه با ارزشهایی مانند مهربانی، انصاف، همدلی و بخشش نیز روبهرو خواهد شد. داستانها به گونهای نوشته شدهاند که مفاهیم اخلاقی و انسانی را در دل روایتهایی جذاب و قابل لمس برای نوجوانان و جوانان منتقل میکنند. همچنین، کتاب فرصتی فراهم میکند تا مخاطب با فضای اجتماعی و فرهنگی دوران امام صادق آشنا شود و از تجربههای تاریخی و انسانی آن بهره بگیرد.
خواندن کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای مذهبی، تاریخی و اخلاقی علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که میخواهند با زندگی و سیرهٔ امام صادق آشنا شوند یا دغدغهٔ آموزش مفاهیم انسانی و اخلاقی به نسل نوجوان را دارند، گزینهای کاربردی است.
بخشی از کتاب مهربان تر از مسیح، داستان های دلنشین از زندگی امام صادق (ع)
«بوی کاهگل کوچهها را خوشبو کرده بود. نیمه شب تاریکی بود. باران آرام و نرمی باریده بود؛ ولی هنوز هوا ابری بود. ماه از پشت ابر سعی میکرد سرک بکشد و ما را نگاه کند. شهر مدینه ساکت و خلوت بود. پنجرهها تاریک بود و صدایی به گوش نمیرسید. ما از کوچههای خیس آهسته پیش میرفتیم. نسیم خنکی میوزید. کار هر شب ما این بود: وقتی همه میخوابیدند، آقا مرا برمیداشت و روی شانهاش میگذاشت و آهسته در را باز میکرد و پا در تاریکی کوچه میگذاشت. امشب تازه راه افتاده بودیم که آسمان غرشی کرده و بعد قطرههای باران شروع به بارش کرده بود. اول من نگران شده بودم. اگر باران تند میشد، من خیس میشدم. حتی ممکن بود صاحبم سرما بخورد؛ بهخصوص که فصل پاییز بود. کوچه خیس و لغزنده بود. صاحبم خیلی با احتیاط قدم برمیداشت. کمی که از خانه دور شدیم، یک لحظه سایهای را دیدم، درست وقتی که ماه کامل ابر تیره را شکافته و نور خودش را به همهجا پاشیده بود. با دیدن سایه نگران شدم؛ به خصوص که خیلی آرام قدم میزد و پشت سر ما میآمد. صدای پاهایش گنگ بود و درست نمیتوانستم تشخیص دهم که دوست است یا دشمن. هرجا میرفتیم، بهدنبال ما میآمد. صورتش را پوشانده بود و گویی روی نوک پا راه میرفت. میخواست هرطور شده، به صاحبم بفهماند؛ ولی او زیرلب چیزی زمزمه میکرد. از کنار مسجدی گذشتیم که چند نخل خرما جلویش بود. بعد در کوچه باریکی پیچیدیم؛ اما هنوز آن ناشناس پشت سر ما میآمد. خیلی نگران شده بودم. وارد دالانی شدیم. خیلی تاریک بود. صاحبم لحظهای ایستاد. خوشحال شدم که فهمیده یک نفر پنهانی پشت سر ما میآید.»
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۴٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه