
کتاب پسر فوق العاده
معرفی کتاب پسر فوق العاده
کتاب الکترونیکی «پسر فوقالعاده» نوشتهٔ فریدا مک فادن و با ترجمهٔ نگین سیادت، توسط نشر روژمان منتشر شده است. این رمان معاصر، داستانی خانوادگی و روانشناختی را روایت میکند که در بستر زندگی روزمرهٔ یک خانوادهٔ آمریکایی شکل میگیرد. محوریت داستان بر روابط پیچیدهٔ مادر و فرزندانش، بهویژه پسر نوجوان خانواده، استوار است و با نگاهی موشکافانه به دغدغهها، نگرانیها و رازهای پنهان در پس ظاهر آرام خانواده میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب پسر فوق العاده
«پسر فوقالعاده» اثری داستانی و در قالب رمان است که با روایتی چندصدایی، زندگی خانوادهای را به تصویر میکشد که در ظاهر آرام و منسجم به نظر میرسد اما در لایههای زیرین، تنشها و رازهایی نهفته دارد. نویسنده، فریدا مک فادن، با انتخاب زاویه دیدهای مختلف از جمله مادر خانواده، پسر نوجوان و دختر نوجوان، به تدریج پرده از روابط پیچیده و گذشتهٔ مبهم شخصیتها برمیدارد. این کتاب با تمرکز بر موضوعاتی چون مادرانگی، مقایسهٔ فرزندان، اضطرابهای والدین و چالشهای نوجوانی، فضایی پرتنش و در عین حال ملموس خلق کرده است. ساختار رمان به گونهای است که با روایتهای موازی و بازگشت به گذشته، خواننده را به کشف تدریجی حقیقت وادار میکند. «پسر فوقالعاده» در دستهبندی رمانهای معاصر و خانوادگی قرار میگیرد و با بهرهگیری از عناصر روانشناختی، مرز میان خیر و شر، معصومیت و گناه را به چالش میکشد.
خلاصه داستان پسر فوق العاده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «پسر فوقالعاده» با صحنهای از بازجویی پلیس از اریکا، مادر خانواده، آغاز میشود؛ جایی که او به قتل اعتراف میکند و همین نقطه، سایهای از ابهام و تعلیق را بر کل روایت میاندازد. روایت اصلی از زبان اریکا و گاه فرزندانش، لیام و هانا، پیش میرود. اریکا مادری است که همواره میان عشق و نگرانی برای فرزندانش، بهویژه لیام، دستوپنجه نرم میکند. لیام نوجوانی باهوش، موفق و محبوب است که گذشتهای مبهم دارد؛ اخراج او از مهدکودک به دلیل حادثهای عجیب، نخستین نشانه از رازهای پنهان شخصیت اوست. هانا، دختر خانواده، درگیر بحرانهای نوجوانی و حسادت نسبت به برادرش است. با پیشرفت داستان، روابط میان اعضای خانواده و اطرافیانشان پیچیدهتر میشود؛ اریکا تلاش میکند از لیام در برابر خطرات احتمالی محافظت کند، اما نشانههایی از رفتارهای غیرعادی و گذشتهٔ تاریک لیام، آرامآرام آشکار میشود. در کنار این روایت، شخصیت اولیویا، همکلاسی لیام، وارد داستان میشود و لایههای جدیدی از روابط نوجوانانه و رقابتهای پنهان را به نمایش میگذارد. فضای داستان با بازگشتهای مکرر به گذشته و مصاحبههای پلیسی، حس تعلیق و تردید را تا انتها حفظ میکند، بیآنکه پایان ماجرا را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب پسر فوق العاده را بخوانیم؟
این رمان با پرداختن به موضوعات حساس و پرچالش خانواده، والدگری و نوجوانی، مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ اعتماد، مسئولیت و مرزهای عشق والدین روبهرو میکند. روایت چندلایه و شخصیتپردازی دقیق، امکان همذاتپنداری با دغدغهها و ترسهای شخصیتها را فراهم میآورد. «پسر فوقالعاده» با ایجاد تعلیق و ابهام، خواننده را تا پایان درگیر نگه میدارد و به بازاندیشی دربارهٔ قضاوتهای زودهنگام و نقش والدین در شکلگیری شخصیت فرزندان دعوت میکند. همچنین، این کتاب برای علاقهمندان به داستانهایی با محوریت رازهای خانوادگی و روانشناسی شخصیت، تجربهای متفاوت رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای خانوادگی و روایتهای روانشناختی مناسب است. همچنین، والدین، معلمان و کسانی که دغدغهٔ تربیت نوجوانان و چالشهای روابط والد-فرزند را دارند، میتوانند از فضای داستان و موضوعات مطرحشده بهرهمند شوند. «پسر فوقالعاده» برای کسانی که به دنبال داستانهایی با تعلیق روانی و لایههای پنهان شخصیتها هستند، انتخابی جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب پسر فوق العاده
«صبح بخیرا» جملهای است که وقتی دختر چهاردهسالهام هانا پا به آشپزخانه میگذارد میگویم. او پابرهنه است و یک شورتک ورزشی کهنه پوشیده است و موهای قهوهای مایل به قرمزش درهمش کنار صورتش ریخته است. او بایستی لباس پوشیده و برای مدرسه آماده باشد، اما واضح است که اینطور نیست. همیشه تا آخرین لحظه ممکن برای آماده شدن صبر میکند. او دوست دارد من را بلاتکلیف نگه دارد که آیا به سرویس مدرسه میرسد یا نه؛ اما تجربه به من ثابت کرده که غر زدن سر او نهتنها کمکی نمیکند بلکه سرعت او را نیز کاهش میدهد. پس من به سراغ تخممرغهایی که در ماهیتابه هم زدهام برمیگردم. «مامان!» به نظر میرسد هانا دیگر نمیتواند این کلمه را بدون نازک کردن صدایش و کشیدن آن تا حدی که حداقل دو بخش شود ادا کند. ماالا- ماااان. یادم است اولین باری که گفت «مامان» چقدر خوشحال شدم. سرم را برای خود قبلیم که چقدر سادهلوح بودم تکان میدهم. «چرا باید اینطور اداش کنی؟» «چطوری بگم؟ فقط گفتم صبح بخیر.» «همینطوره» هانا غرغر میکند: «اینطوری.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
نظرات کاربران
مثل تمام رمانهای فریدا مک فادن پر هیجان بود که تا لحظه اخر میخکوب موندم.. ممنونم از ناشر و مترجم