
کتاب اتاق صادق
معرفی کتاب اتاق صادق
کتاب الکترونیکی «اتاق صادق» اثری از محمد تاج است که نشر ثالث آن را منتشر کرده است. این مجموعه شامل چند داستان کوتاه است که هرکدام با روایتی متفاوت، به لایههای پنهان زندگی، ذهن و جامعه ایرانی میپردازد. داستانهای این کتاب با الهام از واقعیتهای تاریخی و اجتماعی، فضایی رازآلود و گاه وهمآلود خلق میکنند و شخصیتهایی را به تصویر میکشند که درگیر دغدغهها و بحرانهای وجودیاند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اتاق صادق
«اتاق صادق» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که در قالب ناداستان و داستان، به روایتهایی از زندگی معاصر ایرانی میپردازد. این کتاب در فضایی میان واقعیت و خیال حرکت میکند و با بهرهگیری از عناصر تاریخی، اجتماعی و روانشناختی، شخصیتهایی را خلق کرده که هرکدام با بحرانها و چالشهای خاص خود روبهرو هستند. داستان اول این مجموعه، با الهام از نامههای صادق هدایت به حسن شهید نورایی، فضایی تاریخی و مستندگونه دارد و با تغییراتی در اسامی و وقایع، روایتی تازه از زیست روشنفکری و تنهایی را ارائه میدهد. سایر داستانها نیز با رویکردی مدرن، به مسائل روزمره، دغدغههای فردی و اجتماعی و گاه ترسهای عمیق انسانی میپردازند. ساختار کتاب بر پایهی روایتهای اولشخص و دیالوگهای زنده استوار است و هر داستان، دنیایی مستقل با حالوهوای خاص خود دارد. این مجموعه، با نگاهی به گذشته و حال، تلاش میکند تصویری چندلایه از جامعه و ذهن ایرانی ارائه دهد.
خلاصه داستان اتاق صادق
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در داستان اول «اتاق صادق»، با روایتی نامهنگارانه روبهرو هستیم که شخصیت اصلی آن، با الهام از صادق هدایت، در خانهای قدیمی و مرموز ساکن میشود. فضای داستان آمیخته با حس غربت، تنهایی و اضطراب است و وقایع روزمره با نشانههایی از وهم و هراس درهم میآمیزد. شخصیت اصلی در نامههایی به دوستش، از حالوهوای خانه، صاحبخانهی عجیب، دیوارهای نمزده و اتفاقات غیرعادی سخن میگوید؛ از جمله مرگ پرندگان، نقشهای عجیب روی دیوار و حضور سایههایی که مرز میان واقعیت و خیال را مخدوش میکنند. بهتدریج، خانه و ساکنانش ابعاد رازآلودتری پیدا میکنند و شخصیت اصلی درگیر کابوسها و توهماتی میشود که ریشه در گذشتهی خانه و ساکنانش دارد. روایت، با پیشروی داستان، به سمت کشف رازهای پنهان خانه و مواجههی شخصیت با مرگ و جنون حرکت میکند. در داستان دوم، «رژیم»، مهران، مردی با اضافهوزن شدید، آخرین امیدش را به کلینیکی میبندد که وعدهی لاغری معجزهآسا میدهد. روایت بهصورت گفتوگوهای پیامکی میان مهران و اپراتور کلینیک پیش میرود. مهران با مصرف مکملی عجیب و پیروی از رژیم، دچار تغییرات جسمی و روانی غیرمنتظرهای میشود؛ حس میکند بدنش دگرگون شده، هویتش در حال فروپاشی است و مرز میان انسان و موجودی دیگر را تجربه میکند. داستان با طنزی تلخ و فضایی دلهرهآور، به نقد وسواسهای معاصر دربارهی بدن و هویت میپردازد. داستان سوم، «لامپ»، دربارهی فرید است که مأمور تخریب خانهای قدیمی در تهران میشود. او و گروه کارگران با اتفاقات عجیب و ترسناکی در خانه روبهرو میشوند؛ از جمله روشنشدن لامپ قرمز، سایههای مرموز و حوادثی که واقعیت و خیال را درهم میآمیزد. فرید در تلاش برای پیشبرد کار، با گذشتهی خانه و رازهای پنهان آن مواجه میشود و بهتدریج درمییابد که این خانه، چیزی فراتر از یک بنای متروک است. هر سه داستان، با فضاسازی قوی و روایتهای چندلایه، تجربههایی از ترس، تنهایی، هویت و مواجهه با گذشته را به تصویر میکشند.
چرا باید کتاب اتاق صادق را بخوانیم؟
این کتاب با روایتهایی چندوجهی و فضاسازیهای خاص، تجربهای متفاوت از داستاننویسی معاصر ایرانی ارائه میدهد. «اتاق صادق» نهتنها به دغدغههای فردی و روانی شخصیتها میپردازد، بلکه با ارجاع به تاریخ، جامعه و اسطورههای ایرانی، لایههایی عمیقتر از زیست معاصر را آشکار میکند. هر داستان با زبانی دقیق و جزئینگر، مخاطب را به دل موقعیتهایی میبرد که مرز میان واقعیت و خیال، عقل و جنون، و فردیت و جمع را به چالش میکشد. این مجموعه برای کسانی که به داستانهای روانشناختی، رازآلود و اجتماعی علاقه دارند، تجربهای تازه و تأملبرانگیز خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان داستانهای کوتاه مدرن، دوستداران روایتهای روانشناختی و اجتماعی، و کسانی که به فضاهای رازآلود و وهمآلود علاقه دارند پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغههایی دربارهٔ هویت، تنهایی و مواجهه با گذشته دارند، این مجموعه میتواند جذاب باشد.
بخشی از کتاب اتاق صادق
«خانه را تحویل گرفتم. مرحمت شما مستدام. دیگر داشتم در آن بیغوله دیوانه میشدم. هرچند حرجی نیست. در این بلاد طاعونزده هر جا بروی آش همان آش است و کاسه همان کاسه. جُرجانی برای خانهٔ تازهام پیشکش آورد. کلاهی نو که بنده را شبیه عنترهای ته بازارچه کرده. نیستید تا یک دل سیر بخندید و حالتان دگرگون شود. از سرنوشت مملکت اگر بخواهید؛ زیاده برای گفتن نیست. اوضاع به قیآلودی گذشته است. سگ میزند و گربه میرقصد. دیگر حوصلهٔ روزنامهخواندن ندارم. مجلهٔ سخن هم ریق رحمت را سر کشید گویا. خانلری شبها در کافه ماسکوت عرق میخورد و خیال میبافد. اما اوضاع قاراشمیشتر از آن است که کسی دلش برای سخن تنگ شود. مقالهای که فرستادید تحویل رضوی دادم. قرار شد بفرستد اطلاعات برای چاپ. از اوضاع و احوال خانه اگر بخواهید؛ دروغ چرا فرق چندانی با ساختمان قبلی ندارد. دو سه اتاقک تودرتوست با حیاطی پشتش. چند طاقچه به راه و رسم خانهٔ مادربزرگم دارد و گچبریهایی ازمدافتاده و زشت روی سقف. آبوهوای تهران گرم است. مثل ماهی روی خاک افتاده لَهلَه میزنم. دمای اتاق پنداری سیوهشت درجه است. نمیتوانم پنجره را باز کنم. گرما را به سروصدای آهنکوبی کنار خانه ترجیح میدهم. چرا هر جا قدم میگذاریم کسی چیزی را روی چیز دیگری میکوبد؟»
حجم
۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه