
کتاب میراث ناممکن
معرفی کتاب میراث ناممکن
کتاب «میراث ناممکن: نسبت نظریهٔ ادبی با ادبیات فارسی» نوشتهٔ حسام نقرهچی را نشر بیگاه منتشر کرده است. این اثر به بررسی رابطهٔ نظریهٔ ادبی با ادبیات فارسی میپردازد و تلاش میکند جایگاه و کارکرد نظریه در مواجهه با سنت ادبی ایران را روشن کند. کتاب در دستهٔ ناداستان و نقد ادبی قرار میگیرد و به پرسشهایی بنیادین دربارهٔ چیستی ادبیات، کارکرد آن و امکان یا امتناع نظریهپردازی بومی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب میراث ناممکن
«میراث ناممکن» اثری پژوهشی و نظری است که در قالب ناداستان و با رویکردی تحلیلی، نسبت میان نظریهٔ ادبی و ادبیات فارسی را بررسی میکند. حسام نقرهچی در این کتاب، با نگاهی انتقادی به تاریخچهٔ نظریهٔ ادبی در غرب و ایران، به این پرسش میپردازد که آیا میتوان نظریهای بومی برای ادبیات فارسی ساخت یا باید همچنان به نظریههای وارداتی تکیه کرد. ساختار کتاب مبتنی بر طرح پرسشهای بنیادین دربارهٔ تعریف، کارکرد و هستی ادبیات است و در ادامه، با بررسی نمونههایی از متون کلاسیک و معاصر فارسی، به تحلیل نحوهٔ مواجههٔ سنت ادبی ایران با مفاهیم نظری میپردازد. کتاب از مقدمهای آغاز میشود که در آن نویسنده جایگاه نظریهٔ ادبی را در فضای فرهنگی ایران معاصر ترسیم میکند و سپس در فصلهای مختلف، موضوعاتی چون تعریف ادبیات، کارکردهای آن، تفاوتهای ادبیات فارسی با ادبیات غربی، و بحرانهای نظریهپردازی در ایران را واکاوی میکند. «میراث ناممکن» اثری است که هم به تاریخ نقد ادبی میپردازد و هم تلاش میکند راههایی برای گفتوگو میان سنت و نظریهٔ مدرن پیشنهاد دهد.
خلاصه کتاب میراث ناممکن
کتاب «میراث ناممکن» با طرح این پرسش آغاز میشود که نظریهٔ ادبی چیست و چه نسبتی با ادبیات فارسی دارد. نویسنده ابتدا به تاریخچهٔ شکلگیری نظریهٔ ادبی در غرب میپردازد و نشان میدهد که این شاخه از دانش، برخلاف تصور رایج، نه دانشی مستقل بلکه ابزاری برای بحث دربارهٔ موضوع، هدف و روشهای مطالعات ادبی است. در ادامه، کتاب به تفاوتهای بنیادین میان سنت ادبی ایران و نظریههای غربی اشاره میکند و توضیح میدهد که بسیاری از مفاهیم نظری، مانند «ادبیّت» یا «بوطیقا»، در فضای ادبیات فارسی معنایی متفاوت یا حتی ناممکن دارند. نویسنده با بررسی نمونههایی از متون کلاسیک فارسی، مانند آثار فردوسی، سعدی و حافظ، نشان میدهد که در سنت ایرانی، ادبیات اغلب بهعنوان گنجینهای از حکمت یا زبان تلقی شده است و نه بهمثابه روایتی داستانی یا بازنمایی کنشهای خیالی. این تفاوت باعث میشود که نظریههای وارداتی، بهویژه آنهایی که بر اساس تجربهٔ غربی شکل گرفتهاند، در مواجهه با ادبیات فارسی دچار سوءتفاهم یا تقلیلگرایی شوند. کتاب همچنین به بحرانهای معاصر نقد ادبی در ایران میپردازد؛ از جمله بنبست دانشکدههای ادبیات، رواج مقالات علمی-پژوهشی سطحی و سردرگمی در انتخاب معیارهای نقد. نویسنده تأکید میکند که نظریهٔ ادبی در ایران باید از دل سنت و تجربهٔ بومی برآید و صرفاً به ترجمه یا اقتباس از نظریههای غربی بسنده نکند. در نهایت، «میراث ناممکن» پیشنهاد میدهد که راه برونرفت از این بحران، گفتوگویی انتقادی و خلاق میان سنت ادبی ایران و نظریهٔ مدرن است؛ گفتوگویی که به جای تقلید، به بازآفرینی مفاهیم و پرسشهای نظری متناسب با زمینهٔ ایرانی بپردازد.
چرا باید کتاب میراث ناممکن را بخوانیم؟
این کتاب برای کسانی که دغدغهٔ فهم عمیقتر نسبت میان نظریه و ادبیات فارسی را دارند، فرصتی فراهم میکند تا با ریشههای بحران نقد ادبی در ایران و چالشهای نظریهپردازی بومی آشنا شوند. «میراث ناممکن» با بررسی نمونههای تاریخی و تحلیلی، نشان میدهد که چرا بسیاری از مفاهیم نظری غربی در فضای ادبیات فارسی بهدرستی کار نمیکنند و چه راههایی برای بازاندیشی این مفاهیم وجود دارد. مطالعهٔ این اثر به مخاطب کمک میکند تا نسبت انتقادی و خلاقانهتری با سنت ادبی و نظریههای وارداتی برقرار کند و به اهمیت گفتوگو میان گذشته و آیندهٔ ادبیات پی ببرد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ «میراث ناممکن» به دانشجویان و پژوهشگران ادبیات فارسی، علاقهمندان به نقد ادبی، و کسانی که به مباحث نظری دربارهٔ ادبیات و فرهنگ علاقه دارند پیشنهاد میشود. این کتاب برای افرادی مناسب است که به دنبال فهم ریشههای بحران نقد ادبی در ایران و امکان یا امتناع نظریهپردازی بومی هستند.
بخشی از کتاب میراث ناممکن
«نظریهی ادبی شاخهای از دانش نیست که بتوان آن را بهشکل مستقل و قائمبهذات آموخت. بلکه ابزاری است که دربارهی موضوع، هدف و روشهای مطالعاتِ ادبی بحث میکند. در ابتدا، در فضای فرهنگی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم اروپا (بهویژه در فرانسه و روسیه) مسئله به این شکل طرح میشود که آیا ادبیات میتواند همچون دیگر جنبههای اعمال انسانی موضوع علم مشخصی باشد یا نه. در این دوران، نگاه به دانش متأثر از پوزیتیویسم است و علمیبودن ملاکهای مشخص و ثابتی دارد و در آن تفاوتی میان علوم انسانی و علوم بهاصطلاح دقیقه نیست. به همین دلیل است که آنچه نظریهی ادبی خوانده میشود و مطالعاتِ ادبی را از دیگر شاخههای علوم انسانی متمایز میکند، پرسشهایی است از این دست: «چرا باید ادبیات را مطالعه کرد؟» یا «موضوع علم ادبیات چیست؟». یعنی پرسشهایی که موضوع و روش را بدیهی فرض نمیکنند (و این یکی از مهمترین کارکردهای نظریه است) تازه در ابتدای قرن بیستم شکل میگیرند.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۵ صفحه