
کتاب تنها بازمانده
معرفی کتاب تنها بازمانده
کتاب الکترونیکی «تنها بازمانده» نوشتهٔ «رایلی سیجر» و با ترجمهٔ «الهام جواهری» توسط نشر خلوت منتشر شده است. این اثر در ژانر داستانی و معمایی قرار میگیرد و با روایتی پرتعلیق، به سراغ رازهای یک خانوادهٔ مرموز و قتلهایی میرود که سالها پیش در عمارتی باشکوه رخ دادهاند. «تنها بازمانده» با محوریت شخصیتهایی پیچیده و فضایی رازآلود، مخاطب را به دل ماجرایی میبرد که مرز میان حقیقت و افسانه را به چالش میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب تنها بازمانده
در «تنها بازمانده»، «رایلی سیجر» داستانی معمایی و روانشناختی را روایت کرده است که در قالب یک رمان بلند شکل گرفته است. روایت کتاب میان گذشته و حال در نوسان است و با تمرکز بر شخصیت «کیت مکدیر»، پرستاری که پس از تعلیق از کار، مأمور مراقبت از زنی به نام «لنورا هوپ» میشود، پیش میرود. لنورا، تنها بازماندهٔ خانوادهای ثروتمند است که سالها پیش در عمارت خانوادگیشان قتلعام شدند و او بهعنوان مظنون اصلی، سالها در انزوا زندگی کرده است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص و بازگویی خاطرات و گفتوگوها بنا شده و فضای داستان با جزئیات دقیق و توصیفهای محیطی، حس تعلیق و تردید را در سراسر متن حفظ میکند. «تنها بازمانده» با بهرهگیری از عناصر داستانهای جنایی، رازآلود و روانشناختی، به بررسی قضاوتهای اجتماعی، تنهایی و تأثیر گذشته بر زندگی حال میپردازد. این رمان با فضاسازی خاص و شخصیتپردازی عمیق، خواننده را به دنیایی میبرد که حقیقت و دروغ بهسختی از هم قابلتفکیکاند.
خلاصه داستان تنها بازمانده
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «تنها بازمانده» با ورود «کیت مکدیر»، پرستاری که پس از یک حادثهٔ کاری و تعلیق، بهدنبال شغلی جدید است، آغاز میشود. او مأمور مراقبت از «لنورا هوپ» میشود؛ زنی که سالها پیش خانوادهاش در عمارت هوپ به قتل رسیدند و خودش تنها بازمانده و مظنون اصلی آن ماجرا باقی مانده است. کیت با گذشتهٔ پرحاشیهٔ خودش و قضاوتهای اطرافیان دستوپنجه نرم میکند و حالا باید در عمارتی پر از خاطرات و شایعات، از زنی مراقبت کند که سالهاست در سکوت و انزوا زندگی میکند. روایت داستان با ورود کیت به عمارت و مواجهه با ساکنان آن، از جمله خدمتکاران و باغبان، پیش میرود و بهتدریج رازهای پنهان خانوادهٔ هوپ و حقیقت شب قتلها آشکار میشود. در این میان، کیت نهتنها با گذشتهٔ لنورا، بلکه با زخمهای شخصی خودش نیز روبهرو میشود و تلاش میکند میان حقیقت و افسانه، راهی برای اعتماد و بخشش پیدا کند. فضای داستان با تعلیق و ابهام همراه است و مخاطب را تا انتها درگیر پرسشهای بیپاسخ و تردیدهای شخصیتها نگه میدارد.
چرا باید کتاب تنها بازمانده را بخوانیم؟
«تنها بازمانده» با فضاسازی رازآلود و شخصیتپردازی چندلایه، تجربهای متفاوت از داستانهای معمایی و روانشناختی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها به رمزگشایی یک پروندهٔ قتل قدیمی میپردازد، بلکه به تأثیر شایعات، قضاوتهای اجتماعی و زخمهای گذشته بر زندگی افراد اشاره دارد. روایت داستان از زاویهٔ دید یک پرستار که خودش نیز با گذشتهای پرحاشیه روبهروست، به ما امکان میدهد تا لایههای مختلف حقیقت و دروغ را در کنار هم ببینیم. برای کسانی که به داستانهای پرتعلیق و پررمزوراز علاقه دارند، این کتاب میتواند تجربهای درگیرکننده و تأملبرانگیز باشد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معمایی، روانشناختی و داستانهایی با محوریت رازهای خانوادگی و گذشتههای تاریک مناسب است. همچنین کسانی که به روایتهایی دربارهٔ قضاوت اجتماعی، تنهایی و تأثیر گذشته بر حال علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب تنها بازمانده
«دوباره بهسمت ماشینتحریر برگشتهایم. لنورا روی صندلی چرخدارش نشسته و من درحالی که کنارش ایستادهام دست چپش را روی کلیدهای ماشین گذاشتهام. اکنون ماشین روی میز بخشی از مکالمهٔ ما را ثبت میکند. میخوام همهچی رو بهت بگم. به تو میگم؛ چون بهت اعتماد دارم. بااینحال، من به لنورا اعتماد ندارم. یعنی نه بهطور کامل. هرچند توانایی چندانی ندارد؛ ولی به موارد زیادی متهم شده است و من بین اینکه ازش مراقبت کنم یا به او مشکوک باشم، مردد ماندهام. بااینحال، اگر بخواهد همهچیز را برایم تعریف کند، مشتاقانه گوش خواهم داد. هرچند بهاحتمال زیاد بیشتر حرفهایش دروغ خواهد بود یا از آن بدتر. شاید کاملا واقعی و ترسناک باشد. انگشتان دست چپ لنورا روی صفحهکلید ضرب میگیرد. تمایل به شروعکردن دارد. نفس عمیقی میکشم. سرم را تکان میدهم و کمکش میکنم تا نخستین جملهاش را تایپ کند. چیزی که بیشتر از همه یادم میآد ... چیزیه که هنوزم کابوسش رو میبینم. همون وقتیه که دیگه همهچی تموم شده بود. موقع رفتن توی ایوون، صدای زوزهٔ باد رو خوب یادمه که مثل اینکه میخواست به من بخوره. صخرهها رو خراش میداد. پاشنهٔ پاهام رو بلند میکرد.»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۷۴ صفحه