دانلود و خرید کتاب غروب قمر سیدحسن کیخسروی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب غروب قمر اثر سیدحسن کیخسروی

کتاب غروب قمر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غروب قمر

کتاب غروب قمر اثری از سید حسن کیخسروی است. این کتاب را انتشارات نگار تابان در سال ۱۳۹۹ منتشر کرده است.

درباره کتاب غروب قمر

قصه غصۀ زنان روستایی این مرزوبوم در سدۀ اخیر است که با شجاعت در برابر سختی‌ها ایستاده‌اند حوادث این داستان به دوران پیش از انقلاب برمی‌گردد مکان و زمان قید شده در این زمان حکایت از شهرهای کویرنشین و غرب خراسان دارد.

قمر بانو، زنی روستایی که با اعتیاد و تنها زیستن خو گرفته و مایل به کمک از کسی نیست. او قصۀ ناکامی، زیبایی، درد و رنج‌ها را برای دوستش روایت می‌کند.

خواندن کتاب غروب قمر را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟

علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی با رنگ و بوی سنتی می‌توانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.

بخش‌هایی از کتاب غروب قمر

غروب یک روز گرم و تفتیدۀ تابستان، خورشید، فاتح و مغرور، می‌رفت که در پهنای جلگه همواربند، در شولای سیاه خود، شبی دیگر را به استراحت بگذراند و در افق دیگری سرحال و سوزنده از پشت کوه‌های بینالود، بر پهن دشت نیشابور بتابد و با لهیب نفس‌های گرمش، خوشه‌های نیمرس گندم‌زارها را بخشکاند. گرگ‌های گرسنه در خنکای دلچسب عصر یک روز گرم از پس بوته‌ها و سایه کلوخ‌ها بیرون‌آمده بودند و با سروصدای خود به هر طرف پر می‌گشودند. قطاری که زوزه‌کشان سینه دشت را می‌شکافت سوت‌زنان به ایستگاه نزدیک می‌شد. گله‌های گوسفند دسته‌به‌دسته به آبشخور چاه موتور عمیق هموار بند می‌زدند و سیراب و کشدار آماده چرای شبانه می‌شدند و شبانان که از خواب مطبوع سایه‌های بید برخاسته بودند، نمد چوخایشان را بر پشت الاغ‌ها می‌بستند و سگ‌ها آب‌وگل مانده بر تن از لای و لجن جوی آب را می‌تکاندند. زنان و دختران وجین کار خسته‌وکوفته کنار راه لمیده، منتظر تراکتوری که بیاید آنها را با گاری‌اش به روستا ببرد. صدای خنده و شوخی جوان‌ترها، پچ‌پچ پیرزن‌ها را بلعیده بود.

زنی جوان، تکیده و نزار، شیر مانده بر پستان‌هایش را در پناه درخت بید بر زمین می‌دوشید. گلین که آخرین سال‌های پنجمین دهه زندگی‌اش را تجربه می‌کرد با صدای بلند قرار کار فردا را می‌گذاشت. سایه‌ها کمکم به آخرین حد بلندی‌شان رسیده و تاریکی هیکل خود را بر دشت می گسترانیدند. چشمان آبی‌رنگ گلین در گودی حدقه‌های چروک و فرورفته‌اش هنوز زیبا می‌نمود و گونه‌های آفتاب‌سوخته سرخش به تیرگی می‌گرایید و ردیف دندان‌های یکی در میان سیاه و کرم‌خورده‌اش نمای بدی داشت. گیله گیسوان به‌هم‌بافته طلایی‌رنگش که از زیر چارقد روی سینه ریخته بود، از فرط خاک و گذر سال‌ها به سپیدی می‌زد. جلیقه گل‌دوزی شده و رنگ‌ورورفته قدیمی‌اش تنها نشان سالیان جوانی را داشت، سال‌های زیبایی و سر به هوایی و دلبری، سال‌هایی که نهال‌های کوچک بید و همه صحرا نو بود. موتور گازوئیلی نو که می‌غرید و از عمق هشتاد متری آب را با فشار بر زمین گرم دشت جاری می‌کرد. سال‌هایی که گلین بود و آوازه زیبایی‌اش با چشمان آبی‌رنگ ملایم دریا با گیسوان طلایی و صورتی اسپید و گلگون و گونه‌های سرخ و ردیف دندان‌های مروارید گون که همیشه در پهنه صورتش برق می‌زد و صدای خنده سرشار همیشگی دختری شاد، قوی و سالم که در دوازده سیزده سالگی بالغ و رسیده می‌نمود، با قدی کشیده و سرحال با فوج عاشقان سینه‌چاک که روزهای گرم تابستان به امید التفاتی از سحر تا شام به‌رایگان در مزرعه به در و یا وجین می‌گذراندند و غروب با توبره خالی راه کاریز را پیش می‌گرفتند. چه آوازه‌خوانی‌ها و خودنمایی‌ها و کشتی‌ها و چوب بازی‌ها که به امید تصاحب گلین بی‌توجه به همه، مشغول دلبری و مادرش که در جای خودزنی زیبا و باوقار بود با چشم‌غره‌هایش با پدر و برادر و خواهر کوچکش. گلین با همه دختر بودنش از تنها برادرش سه سال کوچک‌تر، ولی درشت‌تر بود. پدرش مردی آرام و ساکت و زحمتکش. نمونه کامل یک مرد ساده کشاورز، با قدی بلند، سرخگون با ریشی قرمز، صورتی سوخته و بسیار قوی.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

حجم

۱۴۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۸۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان