
کتاب سراپاگوش
معرفی کتاب سراپاگوش
کتاب سراپاگوش نوشتهی کیم هه جین با ترجمهی ثمین سلاجقه، اثری داستانی است که توسط انتشارات دانشآفرین بهصورت الکترونیکی منتشر شده است. این رمان با روایتی آرام و دقیق، زندگی زنی به نام لیم ههسو را دنبال میکند؛ زنی که پس از یک بحران شغلی و اجتماعی، در تلاش برای بازسازی هویت و آرامش خود است. داستان در بستر شهری مدرن و محلهای در حال تغییر روایت میشود و با تمرکز بر روابط انسانی، تنهایی، قضاوت اجتماعی و جستجوی معنا در زندگی روزمره، به لایههای عمیق روان انسان میپردازد. سراپاگوش با نگاهی جزئینگر و انسانی، تجربههای تلخ و شیرین شخصیت اصلی را در مواجهه با گذشته، روابط از دسترفته و تلاش برای ارتباط دوباره با جهان اطرافش به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سراپاگوش
سراپاگوش اثری داستانی از کیم هه جین است که با ترجمه ثمین سلاجقه منتشر شده و به زندگی زنی به نام لیم ههسو میپردازد. این کتاب در قالب نامهنگاریها، روایتهای درونی و تعاملات روزمره، تصویری از زنی را ارائه میدهد که پس از تجربه یک بحران حرفهای و اجتماعی، در تلاش برای بازسازی خود و یافتن معنای جدیدی برای زندگی است. روایت کتاب در محلهای شهری و در حال تغییر رخ میدهد و با جزئیات دقیق، تغییرات محیطی و اجتماعی را به تصویر میکشد. ساختار کتاب بر پایهی روایت اولشخص و نامههایی است که ههسو برای افراد مختلف زندگیاش مینویسد؛ نامههایی که اغلب ارسال نمیشوند و بیشتر ابزاری برای مواجهه با احساسات و خاطرات گذشتهاند. سراپاگوش با تمرکز بر موضوعاتی چون قضاوت جمعی، تنهایی، تلاش برای بخشش خود و دیگران، و جستجوی معنا در روابط انسانی، فضایی تأملبرانگیز و انسانی خلق کرده است. نویسنده با نگاهی موشکافانه، تأثیرات بحرانهای شخصی و اجتماعی را بر روان و رفتار شخصیتها بررسی کرده و از خلال جزئیات روزمره، به دغدغههای عمیقتری چون هویت، تعلق و امید پرداخته است.
خلاصه داستان سراپاگوش
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان سراپاگوش با معرفی لیم ههسو، رواندرمانگری که پس از یک بحران شغلی و اجتماعی از کار برکنار شده، آغاز میشود. ههسو در انزوای خانهای قدیمی و محلهای در حال تغییر، روزهایش را با برنامهای منظم و تکراری سپری میکند: نوشتن نامههایی که اغلب هرگز ارسال نمیشوند، پیادهرویهای شبانه و تلاش برای فراموشی گذشتهای که همچنان سایهاش را بر زندگی او انداخته است. او با احساس گناه، شرم و ترس از قضاوت دیگران دستوپنجه نرم میکند و در نامههایی که برای دوستان، همکاران و حتی مدیر سابقش مینویسد، سعی دارد دلایل رفتارها و تصمیماتش را برای خود و دیگران توضیح دهد. در این میان، آشنایی با دختربچهای به نام سهای و گربهای خیابانی به نام ترنیپ، نقطه عطفی در زندگی ههسو ایجاد میکند. رابطه تدریجی و محتاطانه او با سهای و تلاش مشترکشان برای کمک به ترنیپ، بهانهای میشود تا ههسو دوباره با جهان بیرون ارتباط برقرار کند و معنای جدیدی برای مسئولیت، همدلی و امید بیابد. داستان با روایت جزئیات زندگی روزمره، خاطرات گذشته، و تلاش برای بازسازی روابط از دسترفته، به کندوکاوی عمیق در احساسات، شکستها و امیدهای شخصیت اصلی میپردازد. سراپاگوش بدون ارائه راهحلهای قطعی، تصویری صادقانه از فرایند مواجهه با بحران، پذیرش خود و جستجوی معنای زندگی ارائه میدهد.
چرا باید کتاب سراپاگوش را بخوانیم؟
سراپاگوش با روایتی صمیمی و جزئینگر، تجربههای انسانی را در مواجهه با بحران، قضاوت اجتماعی و تلاش برای بازسازی هویت به تصویر میکشد. این کتاب با تمرکز بر روابط انسانی، تنهایی و جستجوی معنا در زندگی روزمره، فرصتی برای تأمل درباره نقش خاطرات، مسئولیتپذیری و امید در زندگی فراهم میکند. روایت نامهنگارانه و نگاه دقیق به جزئیات، امکان همذاتپنداری با شخصیتها را افزایش داده و خواننده را به درک عمیقتری از احساسات و دغدغههای انسانی میرساند. سراپاگوش برای کسانی که به داستانهای شخصیتمحور و تأملبرانگیز علاقه دارند، تجربهای متفاوت و قابل تأمل ارائه میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان داستانهای شخصیتمحور، کسانی که با موضوعاتی چون بحران هویت، قضاوت اجتماعی، تنهایی و بازسازی روابط انسانی درگیرند، و افرادی که به روایتهای تأملبرانگیز درباره زندگی روزمره و روان انسان علاقه دارند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب سراپاگوش
«سلام. بنده لیم ههسو هستم. احتمالا دریافت این نامه باعث تعجبتون میشه. شاید حتی اسم من رو هم کاملا از یاد برده باشید. ممکنه یک اتفاق، خیلی راحت از ذهن یک نفر محو شه اما همون اتفاق تا ابد توی ذهن یک آدم دیگه موندگار باشه و حتی مرگ هم نتونه اون رو خط بزنه. براتون حیرتآور نیست؟ اون شخصی که نمیتونه فراموش کنه از درون ذره ذره آب میشه و در همین حین، اون کسی که فراموش میکنه، جوری به زندگیش ادامه میده که انگار آب از آب تکون نخورده. در عین حال، شاید زندگی کردن به این معنا باشه که یاد بگیریم کارهای خیلی بدتری رو انجام بدیم. وانمود میکنیم که زندهایم. زندگی میکنیم، اما همگی کمابیش مردهایم. به خودم که نگاه میکنم، میفهم که چنین چیزهایی ممکنه. مطمئنم میتونید دلیلش رو حدس بزنید. حتی الان هم میتونم سری به اینترنت بزنم و مقالههایی که نوشته بودید رو بخونم. همون مقالههایی که راجع به من هستن. برام قابل درک نیست چطور به خودتون اجازه دادید بدون بررسی سادهترین واقعیتها چنین چیزهایی رو سر هم کنید. نمیفهمم چرا درخواستم در رابطه با حذف اون مقاله که فقط مجموعهای از شایعات پخش شده هست، مدام رد میشه. چرا چنین درخواست منطقیای رو رد کردید ...»
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه