کتاب چهره پشت شیشه
معرفی کتاب چهره پشت شیشه
کتاب چهره پشت شیشه نوشتهٔ ولفگانگ اکه و ترجمهٔ کمال بهروزکیا است. نشر افق این کتاب آلمانی را روانهٔ بازار کرده است. این مجموعه داستان، حاوی جلد اول از مجموعهٔ «کلوب کارآگاهان» و برای نوجوانان است.
درباره کتاب چهره پشت شیشه
کتاب چهره پشت شیشه که حاوی مجموعه داستانی پلیسی و معمایی برای نوجوانان است، معماهایی را در بر گرفته که بهدست شما حل میشود. اگر علاقهمند به حل معماهای پلیسی هستید یا میخواهید آدمهای مجرم و قصههایشان را بهتر بشناسید، کتاب پلیسی حاضر را بخوانید. کتاب «چهرهٔ پشت شیشه» به قلم ولفگانگ اکه در سال ۱۹۷۴ در آلمان منتشر شد. این کتاب از ۲۱ داستان کوتاه تشکیل شده است؛ «چهرهٔ پشت شیشه» نام اولین داستان این مجموعه است. داستانهای این کتاب ماجراهای رازآلودی دارند و در پایان هر کدام، یک معمای پلیسی مطرح شده است که خواننده باید با دقت به محتوای داستان به آنها پاسخ دهد. درجهٔ سختی این معماهای پلیسی با علامت مشخص شده است. عنوان داستانهای کتاب حاضر عبارت است از «چهرهٔ پشت شیشه»، «دزد آمستردام»، «شبح شب»، «دروغگو کمحافظه است»، «گردش کوتاه غیرقانونی»، «آقای لوفت بهدنبال یک احمق میگردد»، «اجارههای عقبافتاده»، «دزد پارکینگ»، «بدشانس»، «شبنشینی»، «تصادف شدید»، «پنچری»، «سرقت در میدان رلمن»، «پیغام»، «هراس در شب»، «حرفهای آقای هولر»، «دیکته»، «ارنونو کیست؟»، «حادثه در باغ»، «خواننده و بازرس» و «مسابقهٔ بادکنکها». این کتاب، جلد اول از مجموعهٔ «کلوب کارآگاهان» است. عنوان جلدهای دوم و سوم این مجموعه، بهترتیب عبارت است از «راز کشتی بادبانی» و «قصر میمونهای قرمز».
خواندن کتاب چهره پشت شیشه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب چهره پشت شیشه
«وقتی آقای هامپتون وارد کلاس درس شد، چهرهٔ خستهٔ دانشآموزان در آن صبح روز دوشنبه، تصویر غمانگیزی در خیالش به وجود آورد.
فیلم جنایی یکشنبه شبِ تلویزیون، دوباره تا یک بامداد طول کشیده بود.
آقای هامپتون صمیمانه گفت: «صبحبهخیر دوستان جوان من! واقعاً خوشحالم که اینقدر سر حال و شاداب، منتظر درس هستید. من برای شما علاقهمندان به فیلمهای جنایی، موضوع خوبی برای دیکتهٔ امروز انتخاب کردهام.»
آقای هامپتون ساکت شد. دانشآموزان دوباره با خستگی سرها را پایین انداختند. در نگاهشان بیاعتمادی موج میزد.
آقای هامپتون به رفتار بچهها فکر کرد و جدیتر به صحبتش ادامه داد و گفت: «دیکتهٔ امروز ما، داستانِ جنایی کوتاهی است که من آن را از دو جهت تصحیح میکنم. یکی از جهت درستنویسی، و دیگری از جهت... که بهتر است در این مورد بعداً صحبت کنیم. بنابراین دفترهایتان را باز کنید و بنویسید.
عنوان دیکته: شکار اُله هانسن
زمان حادثه، ۲۷ آوریل
یازده شب است، یوناس کاندرسن همراه دو همدستش به جواهرفروشی س. ب. آتونسن، در مرکز شهر کپنهاک دستبرد میزنند. آنها طوری جواهرات را از ویترینها، قفسهها و گاوصندوقها میربایند که هیچ اثری از خودشان باقی نمیگذارند.
با وجود این پلیس زبردست سوئد چهار روز بعد، در دوم ماه می، یوناس کاندرسن و همدستانش را با اموال مسروقه در یک خانهٔ روستایی، نزدیک شهر کپنهاک، دستگیر میکند. ولی بهزودی شایع میشود که اُله هانسن، جیببُر ناموفق، محل یوناس کاندرسن و همدستانش را به پلیس لو داده است. بعد از آن، گروه تبهکاران کپنهاک، به دنبال اُله هانسن میگردند.
او مرد کوچکاندام و چابکی است با چشمان آبی روشن که خطر را احساس میکند. برای همین تصمیم میگیرد چند هفتهای خود را از برابر چشم تبهکاران پنهان کند.
از طرفی، پلیس پاسپورت او را توقیف میکند تا نتواند به یک کشور خارجی پناهنده شود. از این رو تصمیم میگیرد نزد عمهٔ پیرش در استکهلم پنهان شود.
سه ماه بعد، اُله هانسن، برای نخستین بار در ماه ژوئن، جرئت میکند به پارک تیوولی کپنهاک برود. طولی نمیکشد که آرامش خیالش به ناراحتی تبدیل میشود. تازه قدم به غرفهٔ رقص گذاشته است که هنریک غولپیکر او را میشناسد.
هنریک در کار جعل پاسپورت است. دو متر و دوازده سانتیمتر قد، صد و پنجاه کیلو وزن دارد. او نگاهی به دور و بر میاندازد. با خوشحالی دستهایش را به هم میمالد. اوضاع اصلاً به نظر خوب نمیآید. اُله هانسن فوری برمیگردد تا فرار کند. احتیاط، به هیچوجه ترس به حساب نمیآید. اما هنوز بیست متر به عقب برنگشته، هنریک سوتی میزند و ناگهان عدهای از همه سو او را محاصره میکنند. هرچند اُله هانسن همه را میشناسد، اما در آن لحظه، اصلاً آرزوی دیدارشان را ندارد.
آنها او را در میان میگیرند و هنریک بازویش را با همان دستی که اسکناس جعل میکند، مثل گیره محکم میگیرد.»
حجم
۱۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۹۵٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه