
کتاب وقتی نیچه گریست
معرفی کتاب وقتی نیچه گریست
کتاب الکترونیکی «وقتی نیچه گریست» نوشتهٔ اروین د. یالوم و با ترجمهٔ محمد حیدری، توسط نشر نارنگی منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای روانشناختی و فلسفی قرار میگیرد و داستانی خیالی را با الهام از شخصیتهای واقعی تاریخ فلسفه و روانپزشکی روایت میکند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر داستانی و گفتوگوهای عمیق، به بررسی مفاهیم ناامیدی، درمان روان، و جستوجوی معنا در زندگی میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب وقتی نیچه گریست
«وقتی نیچه گریست» اثری داستانی با ساختاری رمانگونه است که در مرز میان واقعیت و خیال حرکت میکند. این کتاب در اواخر قرن نوزدهم، در فضای فکری وین و اروپا، روایت میشود و شخصیتهای اصلی آن، «یوزف برویر» پزشک و رواندرمانگر برجسته و «فریدریش نیچه» فیلسوف مشهور، هستند. نویسنده، اروین د. یالوم، با تلفیق عناصر تاریخی و تخیل، گفتوگوهایی عمیق میان این دو شخصیت را به تصویر کشیده است. قالب کتاب، رمان روانشناختی است و محوریت آن بر تعاملات فکری، عاطفی و درمانی میان برویر و نیچه قرار دارد. ساختار کتاب بر پایهٔ گفتوگوهای فلسفی، تحلیلهای روانشناختی و روایت زندگی درونی شخصیتها شکل گرفته است. فضای کتاب، آمیختهای از دغدغههای فلسفی، بحرانهای وجودی و تلاش برای یافتن راهی بهسوی رهایی از ناامیدی است. یالوم در این اثر، با بهرهگیری از دانش رواندرمانی و فلسفه، به بررسی ریشههای رنج، معنای زندگی و نقش روابط انسانی در درمان روان میپردازد. «وقتی نیچه گریست» نهتنها داستانی دربارهٔ درمان یک بیمار، بلکه روایتی از درمان متقابل و تأثیر عمیق دو ذهن بزرگ بر یکدیگر است.
خلاصه داستان وقتی نیچه گریست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «وقتی نیچه گریست» با ورود «لو سالومه» به زندگی «یوزف برویر» آغاز میشود. لو سالومه، زنی جوان و باهوش، از برویر درخواست میکند تا به دوستش، «فریدریش نیچه»، که درگیر ناامیدی و بحرانهای عمیق روانی است، کمک کند. نیچه، فیلسوفی منزوی و مغرور، از بیماریهای جسمی و روانی رنج میبرد و حاضر به پذیرش درمان نیست. برویر که خود نیز با بحرانهای عاطفی و خاطراتی از گذشته دستوپنجه نرم میکند، با تردید و کنجکاوی وارد این ماجرا میشود. در جریان ملاقاتها، برویر تلاش میکند با روشهای نوین رواندرمانی، به نیچه نزدیک شود و راهی برای درمان ناامیدی او بیابد. اما بهتدریج مشخص میشود که این رابطه، یکسویه نیست و خود برویر نیز در فرایند درمان، با زخمهای روانی و دغدغههای وجودی خود روبهرو میشود. گفتوگوهای عمیق میان این دو، به سفری درونی برای هریک تبدیل میشود؛ سفری که در آن، مرز میان درمانگر و بیمار، فیلسوف و پزشک، بهتدریج محو میشود. داستان با فرازونشیبهای عاطفی، فلسفی و روانشناختی پیش میرود و مخاطب را با پرسشهایی دربارهٔ معنای رنج، آزادی، عشق و مسئولیت فردی مواجه میکند، بیآنکه پایان ماجرا را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب وقتی نیچه گریست را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب داستانپردازی و مفاهیم عمیق فلسفی و روانشناختی، فرصتی فراهم میکند تا خواننده با دغدغههای وجودی انسان، بحرانهای روانی و جستوجوی معنا در زندگی آشنا شود. «وقتی نیچه گریست» با پرداختن به رابطهٔ میان درمانگر و بیمار، و همچنین تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر، به بررسی ریشههای ناامیدی، نقش گفتوگو و اهمیت مواجهه با رنج میپردازد. خواندن این اثر، امکان همذاتپنداری با شخصیتهایی را فراهم میکند که هرکدام در جستوجوی راهی برای رهایی از درد و یافتن معنای زندگی هستند. همچنین، کتاب با روایت جذاب و شخصیتپردازی دقیق، مخاطب را به تأمل دربارهٔ مفاهیم فلسفی و روانشناختی دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای روانشناختی و فلسفی، کسانی که دغدغهٔ معنای زندگی، رنج، ناامیدی و خودشناسی دارند، و همچنین دانشجویان و علاقهمندان به رواندرمانی و فلسفه مناسب است. افرادی که به روابط انسانی، بحرانهای وجودی و تأثیر متقابل ذهنها علاقهمندند، از خواندن این اثر بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب وقتی نیچه گریست
«صدای ناقوس کلیسای سان سالواتوره رشته افکار یوزف برویر را از هم گسست. ساعت طلا را از جیبش بیرون کشید؛ ساعت سه صبح بود. دوباره متن کارت کوچک حاشیه نقرهای را خواند که روز قبل دریافت کرده بود: نوامبر ۱۸۸۲ دکتر برویر باید موضوع فوری و مهمی را با شما در میان بگذارم. آیندهٔ فلسفهٔ آلمان در خطر است. فردا ساعت سه صبح، در کافه سورنتو، به دیدارم بیایید! یادداشت بسیار گستاخانه! هیچکس تاکنون او را اینگونه بیشرمانه خطاب نکرده بود. فردی به نام لو سالومه نمیشناخت. روی پاکت، نشانی فرستنده نیز دیده نمیشد تا به او پیغام دهد که ساعت نه صبح، وقت مناسبی نیست؛ چون همسر آقای برویر دوست ندارد صبحانه را به تنهایی میل کند. از طرفی، دکتر برویر در تعطیلات به سر میبرد و مهمتر اینکه «موضوع فوری و مهم» اصلاً برایش جذابیت ندارد؛ چون دقیقاً برای نجاتیافتن از همین موضوعات فوری به ونیز آمدهاست. با این وجود، ساعت نه صبح خودش را به کافه سورنتو رساند. سپس برای پیداکردن لو سالومه گستاخ با دقت به چهرهٔ حاضران نگاه کرد. - آقا، باز هم قهوه میل دارید؟»
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۵ صفحه
حجم
۱٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۴۴۵ صفحه