
کتاب اگر او با من بود
معرفی کتاب اگر او با من بود
کتاب الکترونیکی «اگر او با من بود» نوشتهٔ «لورا نولن» و با ترجمهٔ «فاطمه حامدیفر» اثری داستانی است که نشر شبنا آن را منتشر کرده است. این رمان به زندگی نوجوانان آمریکایی در قرن ۲۱ میپردازد و با روایتی از روابط دوستی، عشق، هویت و گذر از دوران کودکی به بزرگسالی، دغدغههای نوجوانان را به تصویر میکشد. داستان حول محور شخصیتهایی شکل میگیرد که در شهر کوچکی در حومهٔ سنت لوئیس زندگی میکنند و با چالشهای اجتماعی و فردی خود دستوپنجه نرم میکنند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اگر او با من بود
«اگر او با من بود» رمانی نوجوانانه است که توسط «لورا نولن» نوشته شده و در قالب داستانی واقعگرا، زندگی گروهی از نوجوانان را در شهری کوچک روایت میکند. این کتاب با تمرکز بر روابط میان شخصیتها، بهویژه دوستی دیرینهٔ پاییز و فینی، به موضوعاتی چون هویتیابی، محبوبیت، طردشدگی، عشق اول و تغییرات دوران بلوغ میپردازد. روایت کتاب از زاویهٔ دید اولشخص و با صدای شخصیت اصلی، پاییز، پیش میرود و فضای مدرسه، خانواده و جمع دوستان را با جزئیات ملموس و صحنهپردازی دقیق به تصویر میکشد. ساختار رمان خطی است و با بازگشتهایی به گذشته، لایههای عمیقتری از شخصیتها و روابط آنها را آشکار میکند. این اثر با نگاهی موشکافانه به فرازونشیبهای نوجوانی، تلاش میکند احساسات پیچیده و گاه متناقض این دوره را بهگونهای صادقانه و بیپرده روایت کند. «اگر او با من بود» در دستهبندی داستانهای نوجوانان و جوانان قرار میگیرد و با پرداختن به دغدغههای روزمره و بحرانهای هویتی، تصویری از رشد و دگرگونی شخصیتها ارائه میدهد.
خلاصه داستان اگر او با من بود
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «اگر او با من بود» با روایتی از یک شب بارانی و تصادفی تلخ آغاز میشود؛ شبی که فینی و دوستدخترش سیلوی درگیر بحثی میشوند و حادثهای رخ میدهد که سرنوشت شخصیتها را تغییر میدهد. راوی داستان، پاییز، دختری است که از کودکی با فینی بزرگ شده و رابطهای عمیق و پیچیده با او دارد. آنها همسایه و بهترین دوست یکدیگر بودهاند، اما با ورود به دوران نوجوانی و دبیرستان، مسیر زندگیشان از هم جدا میشود. پاییز، دختری متفاوت و کمی عجیب، با دغدغههای خاص خود، در جمع دوستان جدیدش جای میگیرد و سعی میکند هویت مستقلش را پیدا کند. فینی اما به جمع محبوبهای مدرسه میپیوندد و رابطهشان کمرنگ میشود. در این میان، پاییز با جیمی وارد رابطهای عاشقانه میشود و تلاش میکند جایگاه خود را در میان دوستان و خانواده پیدا کند. داستان با بازگشت به خاطرات کودکی، جشنها، دوستیها و جداییها، تصویری از رشد و تغییر شخصیتها ارائه میدهد. در پسزمینهٔ روایت، همواره این سؤال وجود دارد که اگر فینی و پاییز با هم میماندند، زندگیشان چگونه رقم میخورد. کتاب با پرداختن به احساسات متناقض، حسرتها و انتخابهای نوجوانی، مخاطب را با دنیای پررمزوراز و شکنندهٔ بلوغ روبهرو میکند، بیآنکه پایان داستان را بهطور کامل افشا کند.
چرا باید کتاب اگر او با من بود را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی صمیمانه و جزئینگر، تجربههای نوجوانی را به تصویر میکشد و به دغدغههایی چون هویت، دوستی، عشق و جدایی میپردازد. «اگر او با من بود» با شخصیتپردازی دقیق و فضاسازی ملموس، خواننده را به دل دنیای نوجوانان میبرد و نشان میدهد چگونه انتخابها و اتفاقات کوچک میتوانند سرنوشت افراد را تغییر دهند. این اثر برای کسانی که به داستانهای رشد و بلوغ علاقه دارند، فرصتی فراهم میکند تا با احساسات و چالشهای این دوره از زندگی همذاتپنداری کنند و نگاهی تازه به روابط انسانی بیندازند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به نوجوانان، جوانان و هرکسی که به داستانهای بلوغ، هویتیابی و روابط دوستی و عاشقانه علاقهمند است پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که با دغدغههای پذیرش اجتماعی، طردشدگی یا تغییرات دوران نوجوانی روبهرو هستند، میتواند تجربهای همدلانه و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب اگر او با من بود
«من آن شب خاص در ماه آگوست، همراه فینی نبودم؛ اما قوهٔ تخیلم طوری آن صحنه را در ذهنم جا کرده که انگار یک خاطره دارم، همانگونه که ممکن است انتظار برود. آن شب باران میبارید و او به همراه دوستدختر خود سیلوی وایتهوس، با ماشین قرمزی که پدر فینی بهعنوان هدیهٔ تولد شانزدهسالگی به او داده بود، در زیر باران سر خوردند. تا چند هفتهٔ دیگر فینی نوزدهساله میشد. آنها در آن لحظه مشغول بحث بودند. هیچوقت کسی چیزی نمیگوید که آنها در مورد چه بحث میکردند. به عقیدهٔ دیگران، این موضوع برای این ماجرا مهم نیست. اما چیزی که نمیدانند این است که ماجرای دیگری نیز وجود دارد. ماجرایی که در آن زیر و لابهلای حقایق مربوط به ماجرایی که میتوانند ببینند، پنهان مانده است. چیزی که آنها نمیدانند این است که علت بحث آنها، بخش پُراهمیت و حساس ماجرای مربوط به من است. میتوانم ببینمش؛ جادهٔ لغزندهٔ بارانی را ببینم و نور چراغهای چشمیزن آمبولانس و ماشینهای پلیسی که در تاریکی شب حرکت میکنند و به آنهایی که از کنارشان میگذرند هشدار میدهند: اینجا فاجعه رخ داده. لطفاً آروم برونید. سیلوی را میبینم که روی صندلی عقب ماشین پلیس نشسته. پاهایش را آزاد در بیرون گذاشته و حینی که مشغول صحبت کردن است، با آنها روی زمین خیس ضربه میزند. نمیتوانم صدایش را بشنوم اما میبینم که سیلوی دلیل بحثشان را به آنها میگوید و من میدانم. میدانم، میدانم، میدانم؛ که اگر او با من بود، همهچیز فرق میکرد.»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۸۸ صفحه