کتاب به امید دل بستم لان کالی + دانلود نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب به امید دل بستم

کتاب به امید دل بستم

نویسنده:لان کالی
امتیاز
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب به امید دل بستم


کتاب به امید دل بستم نوشته لنکالی و ترجمه ارغوان آقائی که توسط نشر نارنگی منتشر شده، روایتی داستانی از زندگی نوجوانانی است که با بیماری‌های مزمن و شرایط دشوار جسمی و روانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این رمان با محوریت دوستی، عشق، بیماری و هویت به تجربه‌های عاطفی و ذهنی شخصیت‌هایش می‌پردازد و فضای بیمارستان را به بستری برای کشف خود و ارتباطات انسانی بدل می‌کند. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب به امید دل بستم

کتاب به امید دل بستم، داستانی معاصر است که در فضای بیمارستانی روایت می‌شود و شخصیت‌های اصلی آن نوجوانانی هستند که هر یک با نوعی بیماری مزمن یا اختلال جسمی و روانی مواجه‌اند. روایت از زاویه‌دید دانای کل پیش می‌رود و دغدغه‌هایی چون تنهایی، مرگ، دوستی، عشق، قلدری، اختلالات خوردن و آسیب‌های روانی را در بستر زندگی روزمره‌ی بیماران نوجوان به تصویر می‌کشد. 

لنکالی در پیشگفتار تأکید می‌کند که بسیاری از جنبه‌های فنی بیماری‌ها در داستان ساختگی و نمادین هستند و هدف، نمایش تجربه‌ی زیسته‌ی بیماران و مواجهه‌ی آن‌ها با چالش‌های عاطفی و اجتماعی است. این رمان با پرداختن به موضوعاتی چون خودآزاری، خودکشی، تجاوز، افسردگی و اضطراب، تصویری تلخ و درعین‌حال انسانی از زیستن با بیماری و جست‌وجوی معنا در دل رنج‌ها ارائه می‌دهد. فضای داستان، ترکیبی از واقعیت و خیال است و شخصیت‌ها در تلاش برای بازپس‌گیری چیزهایی هستند که بیماری، زمان و مرگ از آن‌ها ربوده است.

خلاصه داستان به امید دل بستم

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! 

داستان به امید دل بستم با ازدست‌دادن و سوگواری آغاز می‌شود؛ راوی، نوجوانی است که عشق زندگی‌اش را به‌دلیل بیماری از دست داده و با خاطرات و اندوه او زندگی می‌کند. روایت به گروهی از نوجوانان بیمار در بیمارستان می‌پردازد؛ سام، سونی، نئو و سی که هرکدام بیماری یا اختلالی خاص دارند و دوستی و همدلی میانشان شکل گرفته است. آن‌ها برای مقابله با احساس بی‌قدرتی و تسلط بیماری، فهرستی از کارهای ممنوعه و دزدی‌های کوچک تهیه می‌کنند تا حس کنترل و شور زندگی را بازپس گیرند. 

ورود هیکاری، دختری با گذشته‌ای مرموز و بیماری پنهان، به جمع آن‌ها، روابط گروه را دگرگون می‌کند و سام را با پرسش‌هایی درباره‌ی هویت، عشق و مرگ روبه‌رو می‌سازد. در دل روایت، به مسائل حساسی چون قلدری، خشونت خانگی، اختلالات خوردن و آسیب‌های روانی پرداخته می‌شود. داستان با نمایش لحظات روزمره، شوخی‌ها، فرارهای کوچک و تلاش برای یافتن معنا در دل رنج، پیش می‌رود و شخصیت‌ها هرکدام با گذشته و زخم‌های خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در این میان، دوستی و همدلی، راهی برای تاب‌آوردن و بازتعریف امید در دل تاریکی می‌شود.

چرا باید کتاب به امید دل بستم را خواند؟

رمان به امید دل بستم با پرداختن به تجربه‌های زیسته‌ی نوجوانان بیمار، تصویری صادقانه و بی‌پرده از رنج، امید، دوستی و جست‌وجوی هویت ارائه می‌دهد. روایت داستانی، هم‌زمان که به مسائل دشوار و گاه تلخ می‌پردازد، لحظاتی از شوخ‌طبعی، همدلی و امید را نیز به تصویر می‌کشد. خواندن این کتاب فرصتی است برای درک عمیق‌تر دنیای نوجوانانی که با بیماری و آسیب‌های روانی روبه‌رو هستند و تلاشی برای بازپس‌گیری زندگی و معنا در دل محدودیت‌ها دارند.

خواندن کتاب به امید دل بستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که دغدغه‌هایی چون هویت، بیماری، مرگ، دوستی و تنهایی دارند، مناسب است؛ همچنین مس‌تواند برای کسانی که با اختلالات روانی، بیماری‌های مزمن یا آسیب‌های خانوادگی مواجه‌اند یا به‌دنبال درک بهتر تجربه‌های زیسته‌ی بیماران هستند، مفید باشد.

بخشی از کتاب به امید دل بستم

«عشق زندگی من دارد می‌میرد! نباشد. شاید بی‌انصافی باشد؛ اما با آغاز این داستان, فکر می‌کنم درمی‌یابید عشق زندگی‌ام پیش‌از آنکه تصمیم بگیرد دیگر نمی‌خواهد زندگی کند. به من گفت ستاره‌ها به ما تعلق دارند. ما هر شب را با هم می‌گذراندیم. نزدیک هم می‌نشستیم و نقش‌های آسمان را به یاد می‌سپردیم. بنابراین حتی زمانی که او پژمرده می‌شد. چون بدنش بیشتر مانند جسد می‌شد، باور داشتم ستاره‌های ما به او ایمان می‌آورند. باور داشتم تا زمانی که او را زنده نگه می‌داشتند، او می‌توانست به بالا نگاه کند و ببیند آنها سقوط نکرده‌اند. من و او امشب روی پل می‌ایستیم. رودخانه به‌سرعت جریان دارد و می‌پرسم: «از دستم عصبانی هستی؟» چون امشب حقیقت را به او می‌گویم. حقیقت را در مورد خودم به او می‌گویم؛ حقیقتی که به هیچ کس نمی‌گویم. کمند دور گردنش می‌اندازم. طناب نجاتی که او را از برداشتن آخرین قدم به سمت تاریکی بازدارد. چشمان زردش که همیشه تصویرم در آنها می‌افتد، چشمان من را پیدا می‌کنند. سرش را تکان می‌دهد. نرده را می‌گیرد و می‌گوید: «من فقط کنجکاو می‌گویم: «احساس می‌کنم مرا دزدیده‌اند. انگار این بدن واقعا برای من نیست.» اعتراف‌هایش بی‌رحمانه و تسلیم کننده هستند؛ اما اعتراف‌های من ملایمند.»

نظرات کاربران

کاربر 7796684
۱۴۰۴/۰۶/۰۸

خیلی قشنگ بود

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۳۹۷ صفحه

حجم

۲٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۴

تعداد صفحه‌ها

۳۹۷ صفحه

قیمت:
۷۸,۱۰۰
تومان