
کتاب آشون
معرفی کتاب آشون
کتاب «آشون» نوشتۀ طاهره رفعت است و انتشارات شالگردن آن را منتشر کرده است. آشون، رمانی خواندنی از یک نویسندۀ ایرانی است.
درباره کتاب آشون
رمان یکی از راههای انتقال احساسات است. نویسنده برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمۀ روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و داستان و رمان همین زبان است. مخاطبان با مطالعۀ داستان از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرند و گمشدۀ وجودشان را پیدا میکنند. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که سالها نویسندگان در داستانشان بازگو کردهاند.
داستان معاصر در بند چیزی نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. طاهره رفعت در کتاب آشون با احساسات خالصش خواننده را از زندگی روزمره دور کرده و کمک میکند خودش را بهتر بشناسد. کتاب آشون زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند.
رمان آشون از همان ابتدا، خواننده را به دنیایی از حسرت، جستجوی هویت و درگیریهای درونی میکشاند. پاییز، این فصل مرموز و غمانگیز، نهتنها بهعنوان پسزمینهٔ داستان بلکه بهعنوان یک مفهوم درونی در شخصیت اصلی حضور دارد؛ فصلی که با تولد، افسردگی و پذیرش سرنوشت گرهخورده است. راوی، از همان سطور نخست، با نگاهی تلخ و تأملبرانگیز، از حس نارضایتی از خود و زندگیاش پرده برمیدارد. او حتی در جسم خود احساس بیگانگی دارد، در جستجوی چیزی فراتر از آنچه که هست. دستهایی که دوست دارد با دستهایی دیگر عوض کند، هویتی که میخواهد تغییر دهد و حتی جنسیتی که آرزو میکند متفاوت باشد. اینهمه، نشاندهندهٔ یک بحران عمیق درونی است؛ بحرانی که نه فقط در وجود او، بلکه در جامعهای که او را احاطه کرده، ریشه دارد. در همین چند خط ابتدایی، شخصیت اصلی آرزوی تبدیلشدن به مردی متفاوت را دارد؛ مردی که زور و قدرتش را به زنان تحمیل نکند، مردی که در تضاد با الگوهای سنتیِ مردانگی باشد.
خواندن کتاب آشون را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران رمانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آشون
«همهٔ اتفاقات غمانگیز یا در پاییز رخ میدهد یا در روزهایی نزدیک به پاییز. مثل تولد من در روزهایی به دنیا آمدم که حتماً مادرم افسردگی بعد از زایمانش به پاییز پیوند خورده بود. اما زن بیچاره چه میدانسته میان بلبشوی زندگی سخت کنار بچهها و شوهر مریضش این خون گریستنها برای سرنوشت و تقدیر پر زجرش بوده یا افسردگی و بالا و پایینرفتن هورمونهای زنانه بعد از زایمان و باز در روزهایی نزدیک پاییز روی پوست دستم میخارد. دستهای کوچک و رنگپریده با انگشتهای کوتاهم که همیشه دلم میخواست با یکی از آن دستان سفید با انگشتهای کشیده عوضش کنم مثل خودم که همیشهٔ خدا دلم میخواست عوض میشدم با یکی دیگر با یک مرد؛ مثلاً یک مرد خوشگذران و خوشمشرب که زور مردانهاش را به هیچ زنی تحمیل نکند. یک مرد که قدرت بالای بیاحساس بودنش را سر هیچ جنس ظریف دخترانهای خالی نکند.»
حجم
۵۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۸۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه