
کتاب آواز جان مریم
معرفی کتاب آواز جان مریم
معرفی کتاب آواز جان مریم
کتاب الکترونیکی «آواز جان مریم» نوشتهٔ علی حسینی و منتشرشده توسط گروه انتشاراتی ققنوس، مجموعهای از داستانهای کوتاه با محوریت تجربههای مهاجرت، غربت، خانواده و هویت است. این اثر در قالب داستان ایرانی؛ ۴۶ عرضه شده و با نگاهی به زندگی ایرانیان در داخل و خارج از کشور، روایتهایی چندلایه از جدایی، دلتنگی، امید و تلاش برای بازسازی زندگی ارائه میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب آواز جان مریم
«آواز جان مریم» مجموعهای از داستانهای کوتاه است که هرکدام به گوشهای از زندگی ایرانیان، چه در وطن و چه در مهاجرت، میپردازد. این کتاب در فضایی میان دهههای پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم شکل گرفته و دغدغههایی چون مهاجرت، از دست دادن، جستوجوی هویت و تلاش برای سازگاری با شرایط جدید را بازتاب میدهد. روایتها گاه در شهرهای آمریکا و گاه در روستاها و شهرهای ایران میگذرند و شخصیتها با چالشهایی چون جدایی از خانواده، بحرانهای اقتصادی، تغییرات اجتماعی و فرهنگی و خاطرات گذشته دستوپنجه نرم میکنند. علی حسینی با نگاهی جزئینگر و توصیفگر، زندگی روزمره و احساسات شخصیتهایش را به تصویر میکشد و در هر داستان، زاویهای تازه از تجربه زیسته ایرانیان را پیش میکشد. این کتاب، با کنار هم قرار دادن روایتهایی متنوع، تصویری چندوجهی از جامعه ایرانی و مهاجران ایرانی ارائه میدهد و به مسائلی چون خانواده، عشق، خاطره، ریشهها و امید به آینده میپردازد.
خلاصه کتاب آواز جان مریم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! در «آواز جان مریم»، هر داستان به زندگی شخصیتهایی میپردازد که درگیر بحرانهای فردی و جمعیاند. داستان نخست، جدال یک پدر مهاجر ایرانی در آمریکا را با نظام قضایی و از دست دادن سرپرستی فرزندانش روایت میکند؛ مردی که میان خاطرات وطن و واقعیتهای تلخ مهاجرت سرگردان است و همسرش نیز با دغدغههای استقلال و آیندهٔ فرزندانش دستوپنجه نرم میکند. در داستانهای دیگر، با زوجی روبهرو میشویم که در سفری به آمریکای جنوبی، با گذشته و آیندهٔ رابطهشان مواجه میشوند؛ یا مردی که پس از ورشکستگی و از دست دادن مزرعه اسبدوانی، در جستوجوی معنای زندگی و خاطرات گذشته است. روایتهایی از کودکی و دوستی، امیدها و ناکامیها، و نیز داستانهایی از جنوب ایران و زندگی در روستا، قاچاق، فقر و آرزوی رهایی، در کنار هم قرار گرفتهاند. در داستان پایانی، گروهی از شخصیتها در شهری مهآلود گرد هم میآیند و هرکدام با دغدغهها و خاطرات خود، به دنبال معنایی برای زندگی و امید به آیندهاند. کتاب با زبانی توصیفی و روایتی چندصدایی، تجربههای زیستهٔ ایرانیان را در بسترهای مختلف اجتماعی و جغرافیایی به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب آواز جان مریم را خواند؟
این کتاب با روایتهایی چندلایه و شخصیتهایی باورپذیر، تجربههای مهاجرت، جدایی، دلتنگی و تلاش برای بازسازی زندگی را از زاویههای گوناگون به تصویر میکشد. خواننده با مواجهه با داستانهایی از زندگی ایرانیان در داخل و خارج از کشور، میتواند با دغدغههای هویت، خانواده، خاطره و امید به آینده همذاتپنداری کند. «آواز جان مریم» فرصتی است برای درک بهتر پیچیدگیهای زیستن در مرز میان گذشته و حال، وطن و غربت، و لمس کردن رنجها و امیدهای انسانهایی که در جستوجوی جایگاهی تازهاند.
خواندن کتاب آواز جان مریم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای اجتماعی، روایتهای مهاجرت، دغدغههای هویتی و خانوادگی و کسانی که به تجربههای زیسته ایرانیان در داخل و خارج از کشور علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال داستانهایی با مضامین جدایی، دلتنگی، امید و بازسازی زندگی هستند، پیشنهاد میشود.
فهرست کتاب آواز جان مریم
- آواز جان مریم: روایت جدایی یک خانواده ایرانی مهاجر در آمریکا و کشمکشهای پدر و مادر بر سر سرپرستی فرزندان. - یک روز تنهایی: داستان زوجی در سفر به آمریکای جنوبی و مواجهه با گذشته و آیندهٔ رابطهشان. - کوه نور: زندگی مردی پس از ورشکستگی و از دست دادن مزرعه اسبدوانی، و جستوجوی معنای زندگی در خاطرات و امید به بازسازی. - بادکنکهای رنگین: خاطرات کودکی و دوستی در شهرکی صنعتی، امیدها و ناکامیها و سرنوشت تلخ یکی از شخصیتها. - تب طلا: روایت دوستی و ماجرای یک جواهرفروش درگیر تب خرید و فروش و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی. - شیشه عمر: داستان زندگی در روستایی جنوبی، قاچاق، فقر، آرزوی رهایی و امید به آینده بهتر. - کوبش دارکوب: گردهمایی شخصیتها در شهری مهآلود و جستوجوی معنای زندگی و امید در دل تنهایی و غربت.
بخشی از کتاب آواز جان مریم
«این همه باران تا به کی؟ "جناب قاضی! اگه بچههام رو بدزده؟ اگه برشون گردونه به اون مملکت چی؟" بعد از دو ماه حرفهای زن هنوز توی کله مرد بود و نمیتوانست ذهنش را از آن خالی کند. مرد قدمهایش را کند کرد و لحظهای بعد کاملاً ایستاد. زن اول به او نگاه کرده بود و بعد به قاضی و بعد کلمهها را لرزان ادا کرده بود. مرد یادش بود که با شنیدن اولین جمله، از جا پریده و پیش از این که مترجم وقت کند کلمهای از حرفهای زن را برای قاضی به انگلیسی ترجمه کند، داد زده بود: "دروغ میگه جناب قاضی! دروغ میگه!" کلمهها به فارسی تند از دهنش بیرون ریخته بودند. مرد دوباره راه افتاد. باران با سر و صدا روی جاده و بارانیاش میبارید. "بچههام! بیهمه چیز طوری گفت بچههام انگار بچههای من نیستن. چطور میتونم اونا رو بدزدم؟ بچههای خودم رو بدزدم؟ حتما اون وکیل بیمروت اینا رو تو دهنش گذاشته بود وگرنه خود احمقش که عقل نداره. اون حرفها رو زد تا پاسپورتم رو ازم بگیرن."
حجم
۵۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۵۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه