
کتاب اشک های گوانگجو
معرفی کتاب اشک های گوانگجو
معرفی کتاب اشک های گوانگجو
کتاب الکترونیکی «اشکهای گوانگجو» (پسرک میآید) نوشتهٔ «هان کانگ» و با ترجمهٔ امیر بهروز قاسمی کرمانی توسط نشر خیزران منتشر شده است. این رمان با محوریت قیام گوانگجو در کره جنوبی، به روایت زندگی افرادی میپردازد که در جریان سرکوب خونین این قیام در دهه ۱۹۸۰ قرار گرفتهاند. «هان کانگ» با الهام از تجربههای شخصی و پیوند عمیقش با شهر گوانگجو، داستانی از درد، مقاومت و امید را به تصویر میکشد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اشک های گوانگجو
«اشکهای گوانگجو» اثری است که در بستر یکی از مهمترین و تلخترین رویدادهای تاریخ معاصر کره جنوبی شکل گرفته است؛ قیام گوانگجو در ماه مه ۱۹۸۰ و سرکوب خونین آن توسط حکومت نظامی. نویسنده، «هان کانگ»، که دوران کودکی خود را در این شهر گذرانده، با نگاهی انسانی و عمیق به تأثیرات این واقعه بر زندگی مردم عادی میپردازد. کتاب، روایتی چندلایه از تجربههای بازماندگان، خانوادههای قربانیان و شاهدان این رویداد است و تلاش میکند صدای خاموششدگان را زنده نگه دارد. عنوان اصلی کتاب «پسرک میآید» بوده که در ترجمه انگلیسی به «اعمال انسانی» تغییر یافته است تا بر جنبههای فلسفی و اخلاقی داستان تأکید کند. در ترجمه فارسی، عنوان «اشکهای گوانگجو» انتخاب شده تا بازتابی از رنج و امید مردم باشد. این رمان، علاوه بر روایت تاریخی، به پرسشهایی دربارهٔ هویت، خشونت، مرگ و مقاومت میپردازد و تصویری از جامعهای ارائه میدهد که در جستوجوی آزادی و عدالت است.
خلاصه کتاب اشک های گوانگجو
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!داستان با محوریت پسری نوجوان به نام «دونگهو» آغاز میشود که در میانهٔ قیام گوانگجو، به دنبال دوست گمشدهاش و خواهر اوست. روایت از زاویه دید شخصیتهای مختلفی چون خانوادههای داغدیده، بازماندگان، داوطلبان و شاهدان پیش میرود و هرکدام بخشی از واقعیت تلخ و پیچیدهٔ آن روزها را بازگو میکنند. فضای داستان آکنده از ترس، اندوه و امید است؛ اجساد قربانیان در سالن ورزشی جمع میشوند، خانوادهها در جستوجوی عزیزان خود هستند و نوجوانان و جوانان با واقعیت خشونت و مرگ روبهرو میشوند. نویسنده با جزئیات دقیق، احساسات و تردیدهای شخصیتها را به تصویر میکشد؛ از مواجهه با اجساد تا پرسش دربارهٔ معنای مرگ و روح. در پس این روایت، خاطرات کودکی، روابط خانوادگی و آرزوهای بربادرفته نیز حضور دارند. داستان، بدون افشای پایان، نشان میدهد که چگونه یک رویداد تاریخی میتواند سرنوشت افراد را برای همیشه تغییر دهد و زخمهایی عمیق بر روح جامعه باقی بگذارد.
چرا باید کتاب اشک های گوانگجو را خواند؟
این کتاب با روایتی چندصدایی و انسانی، تجربهٔ زیستهٔ مردم عادی را در بطن یک واقعهٔ تاریخی بازتاب میدهد. «اشکهای گوانگجو» نه تنها به ابعاد سیاسی و اجتماعی قیام گوانگجو میپردازد، بلکه با پرداختن به احساسات، تردیدها و امیدهای شخصیتها، تصویری ملموس از تأثیر خشونت و مقاومت بر زندگی فردی و جمعی ارائه میدهد. مطالعهٔ این اثر فرصتی است برای درک عمیقتر تاریخ معاصر کره جنوبی و تأمل بر معنای انسانیت، همدلی و ایستادگی در برابر ظلم.
خواندن کتاب اشک های گوانگجو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای علاقهمندان به ادبیات معاصر، تاریخ، مطالعات آسیای شرقی و کسانی که دغدغهٔ عدالت اجتماعی، حقوق بشر و مقاومت مدنی دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به دنبال روایتهایی انسانی از وقایع تاریخی و تأثیر آنها بر زندگی روزمره هستند، خواندن این کتاب توصیه میشود.
فهرست کتاب اشک های گوانگجو
- پسرک / ۱۹۸۰: روایت آغازین داستان از زاویه دید نوجوانی که در میانهٔ قیام گوانگجو قرار دارد و با واقعیت مرگ و خشونت روبهرو میشود.- دوست پسرک / ۱۹۸۰: روایت دوست نزدیک پسرک و تجربههای او از وقایع و جستوجوی عزیزان گمشده.- ویراستار / ۱۹۸۵: بازتاب تأثیرات قیام بر زندگی شخصیتهایی که سالها بعد با خاطرات و زخمهای آن روزها زندگی میکنند.- زندانی / ۱۹۹۰: روایت یکی از بازماندگان که سالها پس از قیام، با پیامدهای روانی و اجتماعی آن دستوپنجه نرم میکند.- دختر کارخانه / ۲۰۰۲: داستان دختری که زندگیاش به واسطهٔ وقایع گوانگجو دگرگون شده است.- مادر پسرک / ۲۰۱۰: روایت مادر پسرک و مواجههٔ او با خاطرات و اندوه گذشته.- فصل آخر: نویسنده / ۲۰۱۳: تأملات نویسنده دربارهٔ انگیزهها و تجربههای شخصیاش در نگارش این رمان.- یادداشت دبورا اسمیت: توضیحاتی دربارهٔ ترجمه و انتخاب عنوان کتاب.- قدردانیها: سپاسگزاری نویسنده از افراد و منابع الهامبخش.
بخشی از کتاب اشک های گوانگجو
«هر لب زمزمه میکنی: «انگار میخواد بارون پیاد. اگه واقعاً بارون سنگینی بگیره؛ چیکار کنیم؟)چشمانت را طوری باز میکنی که تنها یک خط باریک نور به درون راه پیدا کند و به درختان ژینکویی که مقابل استانداری قرار دارند. تاه میکنی.انگار باد میان شاخهها شکل میگیرد و قابل دیدن میشود. انگار قطرههای معلق باران. که پیش از سقوط نفسشان را در سینه حبس کردهاند. آمادهاند که با لرزشی پایین پیفتند و مثل حواهرات بدرخشند.وقتی چشمهایت را کامل باز میکنی، خطوط درختها تار و مبهم میشوند. بهزودی به عینک احتیاج پیدا خواهی کرد. این فکر با صدای هیاهو و تشویقی که از سمت فواره بلند میشود، برای لحظهای قطع میشود. شاید بیناییات همین حالا هم به بدترین حد خودش رسیده باشد و نتوانی بدون عینک سر کنی؟صدای برادرت در ذهنت میپیچد: «گوش کن ببین چی میگم» اگه خیر خودت رو میخوای همین الاآن برگرد خونه.»سر تکان میدهی تا این خاطره را از ذهن بیرون کنی، تا خشم پنهان در صدایش را فراموش کنی.صدای شفاف و رسای زن جوانی که میکروفون به دست دارد، از بلندگوهای جلوی فواره به گوش میرسد. از جایی که نشستهای، روی پلههای منتهی به سالن ورزشی شهرداری، نمیتوانی فواره را ببینی. اگر بخواهی حتی نمای دوری از مراسم یادبود داشته باشی، باید به سمت راست ساختمان بروی. اما تصمیم میگیری همانجا بمانی و فقط گوش بدهی.«برادران و خواهران عزیزان ما امروز از بیمارستان صلیب سرخ به اینجا آورده میشوند .۰»
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه