تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب مردی که همه چیز می دانست
معرفی کتاب مردی که همه چیز می دانست
کتاب الکترونیکی «مردی که همهچیز میدانست» نوشتهٔ «مریم بصیری» و منتشرشده توسط بهنشر روایتی داستانی از زندگی و زمانهٔ امام محمدباقر (ع) و فضای فکری و اجتماعی عصر اوست. این اثر با نگاهی روایی و شخصیتمحور، به تحولات فکری و فرقهای و اجتماعی دوران امامت ایشان میپردازد و شخصیتهایی چون «مغیرهبنسعید»، «مسروق» و... را در بستر تاریخی کوفه و مدینه به تصویر میکشد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مردی که همه چیز می دانست اثر مریم بصیری
کتاب «مردی که همهچیز میدانست» به قلم «مریم بصیری» در سال ۱۴۰۲ منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی بلند، به یکی از پرچالشترین دورههای تاریخ اسلام میپردازد؛ عصری که فرقههای مختلف فکری و مذهبی در کوفه و مدینه شکل میگیرند و امام محمدباقر (ع) در مرکز این تحولات قرار دارد. «مریم بصیری» با بهرهگیری از منابع تاریخی و روایی، فضای اجتماعی و سیاسی و فکری آن دوران را بازآفرینی میکند و از خلال زندگی شخصیتهایی چون «مغیرهبنسعید»، «مسروق»، «ابوحمزهٔ ثمالی« و زنان خاندان امام، تصویری چندلایه از جامعهٔ اسلامی آن زمان ارائه میدهد.
کتاب «مردی که همهچیز میدانست» علاوهبر روایت زندگی امام محمدباقر (ع)، به بررسی جریانهای فکری و فرقهای، نقش زنان، دغدغههای معیشتی و علمی مردم و تعاملات میان طبقات مختلف جامعه میپردازد. این اثر با زبانی داستانی، تاریخ را از زاویهٔ دید شخصیتها روایت میکند و خواننده را به دل وقایع و منازعات فکری و اجتماعی میبرد.
خلاصه کتاب مردی که همه چیز می دانست
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «مردی که همهچیز میدانست» با محوریت شخصیت «مغیرهبنسعید»، یکی از چهرههای بحثبرانگیز کوفه، آغاز میشود. «مغیره» مردی است که سودای دانش و قدرت دارد و در پی آن است تا با بهرهگیری از علوم غریبه و ارتباط با شخصیتهایی چون «هندبنتالمتکلفه» و «حیفا»، جایگاهی ویژه در میان فرقههای مذهبی و سیاسی بیابد. او با تکیه بر تفسیرهای خاص خود از قرآن و ادعای دانستن اسم اعظم، پیروانی گرد میآورد و در برابر جریان اصلی شیعه و امام محمدباقر (ع) قرار میگیرد. در این میان، «مسروق»، شاگرد و مرید «مغیره»، مأموریت مییابد تا به مدینه برود و از نزدیک به کلاسهای درس امام (ع) نفوذ کند و اخبار و احادیث را برای «مغیره» گردآوری کند.
روایت کتابْ با زندگی و فعالیتهای امام محمدباقر (ع)، شاگردانش، زنان خاندانش و دیگر شخصیتهای تاریخی پیش میرود و فضای فکری، اجتماعی و حتی اقتصادی مدینه و کوفه را به تصویر میکشد. دغدغههای مردم، اختلافات فرقهای، نقش زنان در انتقال دانش و تربیت فرزندان و تلاش برای حفظ هویت و وحدت شیعیان از جمله محورهای اصلی داستان است. کتاب با روایتهای موازی از زندگی «مغیره»، «مسروق»، امام و اطرافیانش تصویری زنده از جدال اندیشهها، تفسیرهای مختلف از دین و چالشهای اجتماعی آن عصر ارائه میدهد، بیآنکه پایان داستان را افشا کند.
چرا باید کتاب مردی که همه چیز می دانست را خواند؟
این کتاب با روایتی داستانی و شخصیتمحور به یکی از حساسترین مقاطع تاریخ اسلام میپردازد و خواننده را با فضای فکری، اجتماعی و فرقهای عصر امام محمدباقر (ع) آشنا میکند. اثر حاضر، علاوهبر بازنمایی زندگی امام و شاگردانش، به بررسی شکلگیری فرقهها، نقش زنان در انتقال دانش و دغدغههای معیشتی و اخلاقی مردم میپردازد. مطالعهٔ این کتاب فرصتی است برای درک عمیقتر تحولات فکری و اجتماعی صدر اسلام و شناخت چالشهای هویتی و اعتقادی آن دوران.
خواندن کتاب مردی که همه چیز می دانست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به تاریخ اسلام، مطالعات شیعی، پژوهشگران حوزهٔ تاریخ اجتماعی و دینی و کسانی که به روایتهای داستانی از زندگی امامان و تحولات فکری و اجتماعی صدر اسلام علاقه دارند، مناسب است. همچنین به کسانی که دغدغهٔ شناخت فرقهها، جریانهای فکری و نقش زنان در تاریخ اسلام را دارند توصیه میشود.
درباره مریم بصیری
«مریم بصیری» متولد اول اسفند ۱۳۴۸ در شهر ارومیه است. او مدرک کارشناسی تئاتر با گرایش ادبیات نمایشی از دانشکدهٔ هنر و معماری و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکدهٔ هنر سوره دارد. «بصیری» فعالیت فرهنگی خود را از بیستسالگی با نویسندگی و روزنامهنگاری آغاز کرده است. در حال حاضر، مدیرمسئول و مدیر آموزش آموزشگاه سینمایی و مهارتهای کاردانش «آفتاب مهر» است و همچنین سردبیری ماهنامهٔ «پیام زن» را بر عهده دارد. از آثار او میتوان به کتابهایی چون «مسافر باغ سیب»، «پشتصحنهٔ یک رؤیا»، «دخیل عشق»، «فانوس دریایی»، «بهشت من کنار توست»، «و تن دادم، وطن» و «زنی که پشت خزر خواب بود» اشاره کرد.
بخشی از کتاب مردی که همه چیز می دانست
«هند جلو مرد ایستاد و پرسید: «پس باید دید حمزهٔ جسور چه در سر دارد و پس از این چطور میخواهد هند را شادمان کند!» حمزه شیفتهٔ خِشخِش صدای پیراهن اطلس هند بود و دستش حتی از نوازش نقشونگار آن کوتاه. زن چون مادیانی سرکش، گردنی برافراشته داشت؛ مادیانی با یالی زیبا که موهای سیاهش را با مُهرههای سرخی بافته باشند. حمزه سر جنباند و میلش جنبید شبی از آن مادیان یاغی سواری بگیرد و او را تا انتهای دشتی که با طلوع خورشید تمام میشود، بتازاند.
حمزه با صدای بلند هند بهخودش آمد. گویا مادیان ناگهان رم کرد و او را بهزمین زد. نفسی تازه کرد. دستی به محاسن سرخش کشید و نفهمید چرا گفت: «اگر شما گوشهٔ چشمی به من داشته باشید و دلم را شادمان کنید، دولتسرای من از آن شما خواهد بود، تمام کوفه و مدینه را بهپایتان خواهم ریخت!» چشمهای درشت هند، درشتتر شد و خشمگین فریاد زد: «ابله بیمقدار، گویا قدرت من را بههیچ گرفتهای که چنین زبان در دهان میچرخانی، دلت شب است سیاه و تاریک، از عمارت من بیرون برو!» همهجا تاریک شد گویا. با حرف هند، دنیا در نظر حمزه تیرهوتار شد. سر بلند کرد و به قندیلهای بالای سرش نگریست. گمان کرد آتش درون روغندان قندیلها تمام شده است. سرخی شعلهها را که دید، فهمید دیگر جای حرفی نمانده است. هند شمشیر نگاهش را کشید طرف حمزه و مرد برق چشمهای او را سُرمهٔ چشمهای خود کرد. خواست چیزی بگوید، شاید دل او را بهدست آورد، اما هند با نگاه غضبناکی تیر مژگانش را بهسوی وی پرتاب کرد. حمزه برخاست و درحالیکه عرق از سروصورتش میچکید و عبای بلندش روی زمین کشیده میشد، بیرون رفت.»
حجم
۳۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۸۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه