دانلود و خرید کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان
معرفی کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان
کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان نوشتهٔ معصومه حلیمی است. فضه سادات حسینی گویندگی این زندگینامهٔ صوتی را انجام داده و نشر سماوا آن را منتشر کرده است؛کتابی حاوی زندگینامهٔ «نجیبه اصغری»، مادر شهید «احمد شکیب احمدی».
درباره کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان
کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان دربردارندهٔ زندگینامهٔ «نجیبه اصغری»، مادر شهید «احمد شکیب احمدی» است. معصومه حلیمی در این اثر صوتی زندگینامهاتی را روایت کرده که از کابل افغانستان آغاز میشود، از جنگهای جاری در این کشور میگذرد و ما را با خود به کشورهای ایران و پاکستان میبرد تا از رنجهای یک زن هزاره آگاه شویم. نجیبه اصغری یک زن هزارهٔ شیعه اهل افغانستان است که داستان پسرش احمد شکیب احمدی در طی جنگ داخلی این کشور را شرح داده است. حمد شکیب احمدی در جنگ سوریه در لشکر فاطمیون جنگیده و کشته شده است. احمد شکیب تصمیم میگیرد برای جنگ، زندگی در کشور خود را رها کند و به سوریه برود. او که دانشجوی دانشگاه کابل بود، با وجود مخالفتهای مادرش به لشکر فاطمیون ایران میپیوندد، در سال ۱۳۹۵ به سوریه میرود و دو سال پس از آن، در سال ۱۳۹۷ در میدان نبرد کشته میشود.
با شنیدن این اثر صوتی با تاریخ معاصر افغانستان و رویدادهای تلخی که این کشور را به ویرانی کشاند و رنجهای یک زن هزاره آشنا میشویم. نویسندهٔ این اثر ص.تی اهل افغانستان است و نام کتاب را از محلهٔ افشار واقع در شهر کابل برگرفته است. این محله پیش از ویرانیها، به خاطر ظاهر زیبایش به مسکوی کوچک افغانستان شهرت داست. هزارهها در دوران مختلف تاریخ این کشور، مورد آزار و اذیتهای بسیاری قرار گرفتند؛ از انزوای اجتماعی تا کشتار و نسل کشی را به چشم دیدهاند و بارها مجبور به کوچ و ترک وطن شدهاند.
شنیدن کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران تاریخ معاصر افغانستان و علاقهمندان به ادبیات جنگ و زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی مسکوی کوچک افغانستان
«خورشید داشت بساطش را جمع میکرد تا پشت کوههای غمبار افشار پنهان شود. تقریبا به تایمنی رسیده بودیم. جلوی مسجد آنجا غلغله بود. بیشتر از همسایههای ما بودند. هر کدام از ما سوالی میپرسیدند؛ یکی از پدرش میپرسید، یکی از مادرش، یکی از همسر و بچههایش. مادرشوهرم که کلافه شده بود، فریاد زد: «مردم! میفهمید یا نه؟ دو بچهی جوونم و پدر عروسمو جلوی چشمم کشتن!» دهان مردم بسته شد و شروع کردند به دلداری دادن: «خدا صبر بده غم آخرتون باشه». وارد مسجد شدیم. دیگ حلوا بار گذاشته بودند. از دیگ حلوا خاطرهی خوش نداشتم. مادرم برای رحلت آقای خمینی دیگ حلوا بار گذاشته بود. برای مراسم خودش دیگ حلوا بار گذاشتند و امروز هم.»
زمان
۶ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۵۲۰٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۶ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۵۲۰٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
عالی بود. خدا کنه الگوی همه ما حضرت زینب باشن.
خیلی خوب بود، به راستی مردم افغانستان چه رنجی از قوم گرایی جاهلانه می کشند، از این گذشته در این کتاب نگران بودم مانند کتاب دیگری برخورد نامناسب پلیس کشورمان با افغانها را شاهد باشم که خدا را شکر چیزی