
کتاب غلبه بر افسردگی
معرفی کتاب غلبه بر افسردگی
کتاب غلبه بر افسردگی با عنوان اصلی نوشتهٔ سیما هینگورانی و ترجمهٔ رویا وکیلی توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این کتاب راهنمایی جامع برای شناخت و مقابله با افسردگی است و به بررسی جنبههای مختلف افسردگی، از دلایل و نشانهها تا روشهای درمانی و زندگی پس از آن میپردازد. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب غلبه بر افسردگی
کتاب غلبه بر افسردگی (Beating the Blues) در سال ۱۳۹۴ منتشر شده و در سه بخش اصلی به موضوع افسردگی میپردازد. سیما هینگورانی، ۱۴ سال پیش از نگارش این کتاب، علیرغم عدم اطمینان اطرافیان به آیندهٔ شغلی رشته روانشناسی، با تکیه بر علاقه به مطالعه ذهن انسان، بینش و پشتکار، این رشته را انتخاب کرد. او باور داشت که رسالتش در این دنیا، درمانگری است. از کودکی، الگوهای رفتاری دیگران کنجکاوی او را برمیانگیخت و همواره به دنبال چرایی رفتارها بود. اقدام به خودکشی یکی از دوستانش به دلیل شکست عاطفی، این درگیری ذهنی را در او تشدید کرد و این سؤال را برایش پیش آورد که چرا دوستش از کسی کمک نخواسته بود. این فقدان، در تصمیم او برای انتخاب رشتهٔ روانشناسی بیتأثیر نبود. طی سالیان فعالیت حرفهای، هینگورانی با موارد چالشبرانگیز بسیاری مواجه شده، بیماریهای متعددی را تشخیص داده و درمان کرده و با افراد گوناگونی از نوجوانان تا سالمندان و از اقشار مختلف در ارتباط بوده است. او از اینکه حرفهاش به او امکان ایجاد تغییر مثبت در زندگی افراد را میدهد، احساس رضایت و قدردانی میکند. بهعنوان یک روانشناس بالینی، او با مشاهده سردرگمیهای موجود درباره افسردگی، تصمیم گرفت تا به صورت واضح و مشخص در این باره صحبت کند. او تأکید دارد که افسردگی، برخلاف تصور رایج که آن را اختلالی جزئی در خلق و خو میداند، یک اختلال سلامت روانی جدی است و افراد اغلب با تصورات غلط درباره آن مواجه میشوند. هینگورانی معتقد است که فراز و نشیبها بخش جداییناپذیر زندگی هستند. در حالی که برخی میآموزند چگونه با آنها مقابله کنند، برخی دیگر زیر بار مشکلات خم میشوند. افسردگی، تواناییهای شناختی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و درک او از اینکه از یک مشکل روانی جدی رنج میبرد را مختل میکند. برای فرد افسرده، زندگی مانند یک هزارتوی پیچیده است. او به پیشبینی سازمان بهداشت جهانی اشاره میکند که افسردگی را دومین عامل تهدیدکنندهٔ سلامت تا سال ۲۰۲۰ معرفی کرده بود و همچنین به آمار بالای شیوع افسردگی در هند استناد میکند. این آمارها نشاندهندهٔ اهمیت آگاهی از این بیماری، علائم و راههای پیشگیری و درمان آن برای همگان است. هینگورانی این سؤال را مطرح میکند که چرا جامعه تا این حد افسرده است و به عواملی چون شیوهٔ نادرست برخورد والدین، رقابت شدید، ساعات طولانی رفت و آمد، تنهایی و انتظارات نامعقول اشاره میکند. او همچنین به تاثیر روشهای نوین ارتباطی بر کاهش تعاملات انسانی واقعی و افزایش احساس تنهایی حتی در افراد موفق اشاره دارد. او با ذکر خاطرهای از یک سخنرانی در مدرسه تیزهوشان، به فشار بیش از حدی که والدین برای موفقیت تحصیلی به فرزندان خود وارد میکنند، انتقاد میکند و تاکید دارد که این فشارها نه تنها ضامن موفقیت نیست، بلکه میتواند به سلامت روانی کودکان آسیب برساند. او همچنین به انتقال ناخودآگاه الگوهای افسردگی از نسلی به نسل دیگر در خانوادههایی که آگاهی کافی در این زمینه ندارند، اشاره میکند. تجربیات او در مواجهه با بیماران مختلف، از جمله شنیدن داستانهای دردناک و مشاهده واکنشهای گوناگون به درد، او را در کمک به نیازمندان مصممتر کرده است. او تأکید میکند که این کتاب نه تنها حاصل دانش او، بلکه برخاسته از عمق روح اوست. او به چالشهای بیماران در مواجهه با محیط خانوادگی آشفته و دشواری در میان گذاشتن احساسات با یک غریبه (روانشناس) اشاره میکند و نقش روانشناس خوب را داشتن دیدی بیطرفانه و ایجاد احساس راحتی در بیمار میداند. هینگورانی تفاوت میان احساس غم طبیعی و افسردگی را یادآور میشود و بیان میکند که کماهمیت شمردن وضعیت فرد افسرده توسط اطرافیان، برای او بسیار آزاردهنده است. او همچنین به رواج خرافات و مراجعه به افراد غیرمتخصص به جای روانشناس در جامعه خود اشاره میکند و این امر را نگرانکننده میداند، هرچند نسل جدید را در برخورد با مقوله افسردگی صادقتر و راحتتر میبیند. او حرفهٔ روانشناسی را ساده نمیداند و بر اهمیت همدلی، تشویق بیقید و شرط و حفظ فاصله معقول با بیماران تأکید میکند.
چرا باید کتاب غلبه بر افسردگی را بخوانیم؟
نویسنده در مقدمهٔ کتاب به آمارهای هشداردهندهای از سازمان بهداشت جهانی و مطالعات انجام شده در هند اشاره میکند که نشان میدهد افسردگی یک مشکل روانی شایع و جدی در سطح جهان است. او بیان میکند که هر یک از ما ممکن است در مقطعی از زندگی مستعد ابتلا به افسردگی شویم، چه از این موضوع مطلع باشیم یا نباشیم. بنابراین، کسب اطلاعات صحیح دربارهٔ این بیماری، علائم آن و راهکارهای پیشگیری و درمان برای همگان ضروری است. این کتاب به خوانندگان کمک میکند تا نگاهی واقعبینانه به افسردگی داشته باشند و از باورهای غلط دوری کنند.
خواندن کتاب غلبه بر افسردگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب را به افرادی که خود با افسردگی یا علائم آن مواجه هستند، خانواده، دوستان و نزدیکان افراد مبتلا به افسردگی که میخواهند درک بهتری از این بیماری داشته باشند و به عزیزان خود کمک کنند، افرادی که به طور کلی علاقهمند به کسب اطلاعات بیشتر در مورد سلامت روان و راههای مقابله با چالشهای روحی هستند، پیشنهاد میکنیم. با توجه به بخشهای مختلف کتاب که به افسردگی در سنین مختلف (کودکی، نوجوانی، میانسالی، سالمندی) میپردازد، این کتاب میتواند برای والدین، مربیان، و افرادی که با گروههای سنی مختلف در ارتباط هستند نیز مفید باشد.
درباره سیما هینگورانی
سیما هینگورانی روانشناس بالینی است که انگیزهٔ اصلی او برای ورود به این رشته و نگارش کتاب غلبه بر افسردگی، علاقهاش به مطالعهٔ ذهن انسان و تجربیات شخصی و حرفهای او در مواجهه با افرادی بوده که با مشکلات روانی، بهویژه افسردگی، دست و پنجه نرم میکردند. او در مقدمهٔ کتاب اشاره میکند که سالها تجربه در تشخیص و درمان اختلالات بالینی متعدد و برخورد با افراد بسیار از هر سبک و سیاقی، از نوجوانان تا سالمندان، به او بینش عمیقی در این زمینه داده است. هدف او از نوشتن این کتاب، روشن کردن ابهامات پیرامون افسردگی و کمک به افراد برای داشتن زندگی بهتر است.
فهرست کتاب غلبه بر افسردگی
بخش اول: همه چیز دربارهٔ افسردگی
این بخش به تعریف افسردگی، علل بروز آن، نشانهها و علائم و چهرههای گوناگون افسردگی اختصاص دارد.
بخش دوم: سازگاری
در این بخش، افسردگی در گروههای سنی مختلف مانند کودکی، نوجوانی، میانسالی و سالمندی مورد بررسی قرار میگیرد.
بخش سوم: زمان مراجعه به روانشناس
این بخش به اهمیت مراجعه به روانشناس، داروهای ضدافسردگی و چگونگی زندگی پس از درمان میپردازد.
بخشی از کتاب غلبه بر افسردگی
«ریاض چهل و دوساله احساس میکرد مدتی است علاقهاش را به کارش از دست داده است. موفقیتهایش دیگر آن حس خوب همیشگی را به او نمیدادند. رفتن به اداره حالا کاری کسالتآور معمولی شده بود. علاقهاش را به همسر زیبایش از دست داده بود و شروع کرده بود به برقراری ارتباط با افراد ناشناس در شبکههای اجتماعی. وقتی همسرش متوجه این روابط شده بود، احساس میکرد به او خیانت شده، با من تماس گرفت و میخواست درباره آیندهاش با ریاض تصمیماتی بگیرد. وقتی ریاض را ملاقات کردم و به نشانههایش پی بردم، متوجه شدم که هرچند علایم بارز افسردگی در او دیده نمیشوند، تحولات عاطفی ناشی از بحران میانسالی در وی به چشم میخورد. ریاض نومیدانه در تلاش برای ایجاد تحول در زندگیاش بود اما نمیدانست چرا.
البته بحران میانسالی فقط به معنای افسردگی یا منفیگرایی نیست. مثلاً کاران با پا گذاشتن به چهلسالگی به فردی کاملاً متفاوت تبدیل شده بود. موهایش را بلند کرده بود و هر روز سه ساعت را در باشگاه سپری میکرد، آخر هفتهها همسرش را در خانه تنها میگذاشت و با دوستانش به مهمانی میرفت و حتی میخواست به سفرهای جادهای با دوستانش برود. تنها پس از آنکه همسرش تهدید به طلاق کرده بود، کاران به فکر افتاده بود که از یک روانشناس درخواست کمک کند. او گفت که در زمان ازدواج فردی خجالتی بوده، همهجا با همسرش میرفته و بهندرت به مهمانی میرفته است. بعد ناگهان دچار تحولات شدید شده است. محققان روانشناس میگویند که در میانه یک زندگی بهظاهر خوب ناگهان ممکن است آنچه در ناخودآگاه افراد بوده بروز کند و موجب آشفتگی شخص شود. از آنجایی که این احساسات در زمان حال تجربه میشوند، درک اینکه آنها واکنشهایی ریشهگرفته از رویدادهای دردسرساز گذشتهاند دشوار است. شاید در مورد کاران هم این مورد مصداق داشته باشد؛ او دستخوش چیزی شده بود که ما امروز بحران میانسالی مینامیم.
در جامعه ما که پر شده از فکر جوان بودن و جوان به نظر رسیدن، پا گذاشتن به دوره میانسالی شاید دشوار باشد. مردان در اواسط چهل یا پنجاهسالگی با ریزش مو و افزایش وزن احساس میکنند جذابیتشان را از دست دادهاند. حتی ممکن است به مردانگی خود شک کنند. بسیاری از افراد در این سن دچار حالات متفاوتی میشوند، بهویژه اگر نیازهای جنسیشان هم درگیر شود.»
حجم
۳۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۳۵۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه