کتاب شدن (متن کامل)
معرفی کتاب شدن (متن کامل)
کتاب الکترونیکی «شدن (متن کامل)» نوشتهٔ میشل اوباما با ترجمهٔ پوریا حسنی با ویراستاری مهدی سجودی مقدم و سیما نوری در انتشارات مهراندیش چاپ شده است. شدن برای مدتهای طولانی در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز قرار داشت.
درباره کتاب شدن (متن کامل)
کتاب شدن زندگینامهٔ الهامبخش میشل اوباما، نخستین بانوی اول آمریکایی - آفریقایی ایالات متحده آمریکا است. زنی که بهمدت ۸ سال بهدلیل فعالیتهایش، نوع نگاهش به زندگی و حتی طرز پوشش در صدر اخبار بود و تحسین میشد. او در این کتاب زندگیاش را با صداقت تعریف میکند. کتاب شدن ۳ بخش دارد: من شدن، ما شدن و بیشتر شدن. هر بخشی همان طور که از عنوانش نیز برمیآید، روایتگر دورهای از زندگی او است.
بخش «ما شدن»، در مورد زندگی میشل و باراک، بهعنوان یک زوج، سفر زندگیشان تا پدرومادرشدن، خروج میشل از کار حقوق و ورود باراک اوباما به کار سیاست است. بخش سوم، یعنی «بیشتر شدن»، به ما یک نمای کلی از زندگی میشل و باراک در کاخ سفید ارائه میکند.
این کتاب به خواننده نشان میدهد میشل اوباما قبلاً چه کسی بوده و چه دیدگاهی نسبت به انواع موضوعات همچون طبقهٔ اجتماعی، نژاد و جنسیت دارد. ما با احساس او در مورد زندگی خانوادگی، ویژگیهای اصلی شخصیتی، و همه اتفاقات و افرادی آشنا میشویم که به او کمک کردهاند به کسی که الان هست، تبدیل شود.
کتاب شدن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب شدن را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهٔ افراد برجسته پیشنهاد میشود.
درباره میشل اوباما
میشل اوباما، همسر باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا و نخستین بانوی اولِ آمریکایی–آفریقایی در تاریخ ایالات متحده آمریکا است. او در دانشگاههای هاروارد و پرینستون تحصیل کرده است و مدرک حقوق دارد. تا پیش از بانویاولشدن، فعالیتهای کاری و اجتماعی زیادی در شیکاگو انجام داده بود. او اهمیت زیادی برای محیط زیست و زنان قائل است و در دورانی که بانوی اول بود، سعی میکرد در این دو حوزه فعالیتهای زیادی انجام دهد.
میشل اوباما در سال ۲۰۱۸ بهعنوان زن تحسین شده امریکا انتخاب شد؛ جالب است بدانید که این لقب برای مدت ۱۶ سال متوالی در دست هیلاری کلینتون بود.
بخشی از کتاب شدن
«در خیابان یوکْلید ما دو خانواده بودیم که زیر سقفی نهچندان بزرگ زندگی میکردیم. با توجه به ظاهرِ آپارتمان، مشخص بود که طبقهٔ دوم آن، بهعنوان یک آپارتمان جنبی، برای یک یا دو نفر طراحی شده بود. اما، درنهایت، چهار نفرِ ما توانستیم خودمان را در آن جا کنیم. پدرومادرم در یک اتاقِ محقر میخوابیدند، درحالیکه من و کرِیْگ فضایِ بزرگتری را که بهگمانم اتاقِ نشیمن بود، بین خودمان تقسیم کرده بودیم. بعدها، وقتیکه بزرگتر شدیم، پدربزرگم ـ پورنِل شیلدْز، پدرِ مادرم، نجاری که اشتیاقش بسیار بیشتر از مهارتش بود، چند تکه چوبِ ارزانقیمت آورد، یک دیوار موقت ساخت و اتاق را به دو فضای نیمهخصوصی تقسیم کرد. یک درب آکاردئونی پلاستیکی هم به هر قسمت اضافه کرد و فضایِ بازیِ مشترکِ کوچکی هم جلویِ جایی که میتوانستیم اسباببازیها و کتابهایمان را نگه داریم، درست کرد.
من عاشقِ اتاقم بودم، آن اندازه بزرگ بود که برای یک تختخوابِ دونفره و یک میزتحریرِ باریک جا داشته باشد. تمامِ حیوانهای پولیشیام را رویِ تختم میگذاشتم و هرشب، به زحمت، آنها را دور سرم میچیدم تا به یکجور آرامشِ روحی و درونی برسم. کرِیْگ، در سمتِ دیوارِ خودش، با تختخوابی که به دیوارِ موقت چسبانده بود، یک حضورِ معکوسِ موازی با من داشت. دیوار بین ما بهقدری آبکی و نیمبند بود که شبها وقتی روی تختخواب دراز میکشیدیم، میتوانستیم باهم حرف بزنیم. اغلب هم یک جورابِ مچالهشده را از فضایِ دهاینچیِ میان سقف و پارتیشن بهسمتِ هم پرت میکردیم.
ناگفته نماند که عمه رابی قسمتِ خانهٔ خودش را مانند یک آرامگاهِ بزرگ نگهداری میکرد. روی مبلمانش را با یک روکشِ پلاستیکیِ محافظ پوشانده بود که هروقت جرئت میکردم و رویشان مینشستم، در تماس با پاهایِ لختم خیلی سرد و چسبناک بهنظر میرسید. قفسههایش پر بود از مجسمههایِ چینی که اجازهٔ دست زدن به آن را نداشتیم. گاهی دستهایم را روی چند سگِ پودِلِ بامزهٔ شیشهای یک مادرِ ظریفمریف و سه تولهٔ کوچولوی او میکشیدم و بعد، از ترسِ عمه رابی بهسرعت دستم را جمع میکردم. وقتی درس و مشقی نبود، طبقهٔ اول در سکوتِ مرگباری فرومیرفت. تلویزیون هیچوقت روشن نبود، رادیو هرگز صدایش درنمیآمد. حتی مطمئن نیستم که این دو نفر در آنجا چندان حرفی باهم میزدند. نامِ کاملِ همسرِ رابی' ویلیام ویکتور تِری بود، اما بهدلایلی ما او را فقط با نامِ خانوادگیاش صدا میزدیم. تِری مثلِ یک سایه بود. مردِ متمایزی که هرروزِ هفته یک دست کتشلوارِ سهتکه میپوشید و هیچوقت یک کلمه حرف نمیزد.»
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه
حجم
۴٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۷۶ صفحه