
کتاب جاهایی که باید دید
معرفی کتاب جاهایی که باید دید
کتاب جاهایی که باید دید نوشتهٔ آلن دوباتن و ترجمهٔ علیرضا شفیعی نسب است. انتشارات کتاب سرای نیک این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب گشتی در مکانهای درمانگر جهان و یکی از کتابهای مجموعهٔ «مدرسهٔ زندگی» است. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب جاهایی که باید دید
آلن دوباتن در کتاب جاهایی که باید دید بیان کرده است در دنیای ایدهآل، نیازی به ترک آسایش خانه نبود؛ همه چیز در دسترس و تمام نیازها و آرزوها برآورده میشد. همان وضعیتی که در دوران نوزادی، در آغوش گهواره تجربه میکردیم. با رشد و بلوغ، نیازهایمان پیچیدهتر میشوند و دیگر یک محیط ثابت، پاسخگوی تمام آنها نیست. در این هنگام، رؤیای «دگرجایی» در ذهنمان شکل میگیرد؛ تمایل به سفر، به تغییر محیط اطراف. این میل، قدمتی دیرینه دارد. یونانیان باستان، از نخستین کسانی بودند که به قدرت شفابخش مکانها پی بردند. آنها به دنبال آرامش، راهی سفرهای طولانی میشدند: به معبد اسکلپیوس در اپیداروس، برای درمان بیماریهای جسمی، به پیشگوی دلفی، برای دریافت حکمت و راهنمایی در امور زندگی، و به معبد پوسئیدون در دماغه سونیون، برای کسب شجاعت و مشورت دریانوردی، مراجعه میکردند. علاوه بر این، صدها معبد دیگر در سراسر یونان، پناهگاهی برای مشکلات مختلف، از ناتوانی جنسی و ناباروری گرفته تا افسردگی و بیخوابی، بودند. امروزه نیز، انسانها به دنبال مکانهای شفابخش سفر میکنند. در دههٔ ۱۸۴۰، «هرمان برمر»، پزشک آلمانی، دریافت که زندگی در مناطق مرتفع، برای بیماران مبتلا به سل مفید است. به همین دلیل، کوههای آلپ، تا زمان کشف استرپتومایسین، مملو از آسایشگاههایی بود که با صدای زنگولههای گاو، به درمان این بیماری میپرداختند. مکانهای دیگری نیز برای درمان بیماریهای روانی توصیه میشدند. پزشکان قرن هجدهم، سفر به کارلسباد (کارلووی واری امروزی) را برای افراد سوگوار و نوشیدن آب چشمههای آن را تجویز میکردند. آبهای غنی از املاح بادن-بادن نیز، به تسکین آلام افراد بیفرزند و شکستخوردههای عشقی شهرت داشتند.
خواندن کتاب جاهایی که باید دید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار آلن دوباتن پیشنهاد میکنیم.
درباره آلن دوباتن
آلن دوباتن نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیونی است که دغدغهاش نوشتن دربارهٔ زندگی روزمره بهشیوهای فلسفی است. او در تمام نوشتههایش میکوشد فلسفه را وارد زندگی عادی انسان کند. آلن دوباتن در سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ سوئیس به دنیا آمده است. او مشغول مدیریت در مؤسسهٔ خود به نام «مدرسهٔ زندگی» بوده است. این نویسنده بهعنوان نویسندهٔ فلسفهٔ روزانه شناخته میشود. او دربارهٔ موضوعاتی مینویسد که هرروزه همهٔ انسانها با آنها دستوپنجه نرم میکنند؛ موضوعاتی مانند عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات. کتابهای آلن دوباتن به بیش از ۳۰ زبان دنیا از جمله پارسی ترجمه شدهاند. دوباتن دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد، ولی برای نوشتن کتابهای فلسفی به زبان ساده، آن را نیمهکاره رها کرد. کتابهای «تسلیبخشیهای فلسفه» و «هنر سیر و سفر» از کتابهای این نویسنده هستند. اولین کتاب آلن دوباتن به نام «جستارهایی در باب عشق» در سال ۱۹۹۳ زمانی که او ۲۴ سال داشت، منتشر شد. کتابی که بسیار زود در فهرست کتابهای پرفروش قرار گرفت و بیش از ۲ میلیون نسخه از آن به فروش رفت.
موضوعاتی که در «مدرسهٔ زندگی» تدریس میشوند متنوعند، اما همهٔ این آموزشها در راستای افزایش خودشناسی هستند؛ زیرا گردانندگان این مدرسه معتقدند تنها با خودشناسی است که میتوانیم زندگی برتر و رضایتبخشتری داشته باشیم. مجموعهٔ آموزشهای این مدرسه در ۶ دستهٔ کلی تقسیمبندی میشود؛ خودشناسی، ارتباطات (Relationships)، کار، آرامش، رفتارهای اجتماعی و فرهنگ و فراغت. نویسندگان و فیلسوفان باتجربهای در این مؤسسه کار میکنند. باتوجهبه تفاوتِ روشهای یادگیری، مدرسهٔ زندگی آلن دوباتن، آموزهها یا محصولاتش را به روشهای مختلفی مانند کتاب، کارگاه، ویدئو، جلسه روانکاوی و... ارائه میکند. آلن دوباتن کتابهای بسیاری منتشر کرده است. از میان این آثار کتابهای «جستارهایی در باب عشق»، «معماری خوشبختی»، «شغل موردعلاقه»، «خودشناسی»، «تسلیبخشیهای فلسفه»، «هنر سیر و سفر»، «اضطراب منزلت»، «دین برای خداناباوران»، «سیر عشق»، «آرامش»، «هنر همچون درمان» و تعدادی از کتابهای مدرسهٔ زندگی به فارسی ترجمه شدهاند و همهٔ آنها در فهرست پرفروشترین کتابهای بازار قرار گرفتهاند.
بخشی از کتاب جاهایی که باید دید
«فصل بارش بهترین زمانِ دیدن فوجفوجِ آنها است، چون از دشتهای سیلابی رود چوبه در نامیبیا به منطقهٔ ماکهدیگادی در بوتسوانا میروند که ۵۰۰ کیلومتر با آنجا فاصله دارد. راهراه پوستشان امروز هم به همان میزان حیرتانگیز است که در دوران کودکیمان بود و ما را به این باور میرساند که هنرمندی چیرهدست آنها را صبورانه رنگآمیزی کرده است. هرکدامشان خطی ضخیم در پشتش دارد که از پیشانی تا دم میرسد و نیز راهراههای منشعبی که از طرفین بدن بهسوی پایین کشیده میشوند، مگر آنجا که روی پاهای جلو و عقب خم و جدا میشوند. پشت هر گورخر الگوی منحصربهفردی دارد و کرهها از همین طریق مادر خود را در میان گله پیدا میکنند. از سوی دیگر، سوسوی حاصل از جمع این خطوط حیوانات درندهٔ مخوف، یعنی شیرِ کوررنگ و کفتار، را گیج و سردرگم میکند و گورخرها را از خرمگسها در امان میدارد، چون این حشرات گویا نمیتوانند بر چنین سطح پرنقشونگاری بنشینند. درست است که گورخرها نیا و نمایهٔ مشترکی با اسبها دارند، اما بویی از سربهراهی اسبها نبردهاند و اصلاً مثل آنها تمایلی به کمک به انسان ندارند، عاملی که تاریخ را تغییر داده است. نه اینکه تلاش نکرده باشیم گورخرها را به کشیدن گاوآهن و حمل اثاثمان واداریم، اما تمام این تلاشها بهطرز مضحکی با شکست روبهرو شده است. در سال ۱۲۶۱، سلطان بیبَرس۹۹ مصر گورخری برای آلفونسوی دهم کاستیل فرستاد، اما گورخر بلافاصله پادشاه را از پشت خود انداخت. در سال ۱۴۷۱، پادشاه سومالی گورخری به امپراتور چین هدیه داد، اما حیوان چنان سر به سرکشی برداشت که مجبور به کشتنش شدند. آلمانیها کوشیدند لشکر گورخرسواری در نامیبیا تشکیل دهند و در این راه ده نفر را از دست دادند. در اواخر قرن نوزدهم نیز والتر روتشیلد، جانورشناس عجیبغریب بریتانیایی، شش گورخر را به کالسکهای بست و کوشید آنها را تا کاخ باکینگهام براند، اما خود را رها کردند و از راه ییلاقات همپشر گریختند.»
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه