
کتاب دست نوشته مرموز
معرفی کتاب دست نوشته مرموز
کتاب الکترونیکی دستنوشته مرموز نوشتۀ لیندا نیوبری با ترجمۀ ندا شادنظر در انتشارات ایرانبان منتشر شده است. این کتاب داستانی مناسب برای نوجوانان و جوانان است که مفاهیمی همچون ماجراجویی، کشف اسرار و جستوجوی هویت را در قالب یک روایت پرکشش به تصویر میکشد.
درباره کتاب دستنوشته مرموز
کتاب دستنوشته مرموز داستان دختری نوجوان به نام بت است که با ناپدید شدن ناگهانی مادرش وارد دنیایی از رمز و راز میشود. مادر بت، که همیشه الهامبخش او بود، بدون هیچ توضیحی خانه را ترک میکند و تنها چند سرنخ مرموز برای دخترش باقی میگذارد. در جستوجوی حقیقت، بت با کمک دوستان و خانوادهاش سعی میکند راز این غیبت را کشف کند. این ماجراجویی او را به شناختی عمیقتر از خود، اطرافیان و روابط انسانی سوق میدهد.
این اثر علاوه بر داشتن داستانی هیجانانگیز و پر از تعلیق، به موضوعات مهمی مانند رشد شخصیت، اهمیت خانواده و قدرت دوستی میپردازد. نثر ساده و روان کتاب همراه با شخصیتپردازی دقیق، آن را به گزینهای مناسب برای نوجوانان و حتی بزرگسالانی که از داستانهای معمایی لذت میبرند، تبدیل کرده است.
کتاب دستنوشته مرموز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای ماجراجویی و معمایی علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین، والدین و مربیانی که به دنبال کتابهایی با پیامهای مثبت و آموزنده برای نوجوانان هستند، میتوانند این اثر را انتخاب کنند.
بخشی از کتاب دست نوشته مرموز
«اگر نینا میتوانست آنطور که دلش میخواست، عادی زندگی کند، دوست نداشت تک و تنها پشت اتوبوس بنشیند. در مواقع دیگر، او دلش میخواست از جادهٔ بزرگ خاکی به خانه برگردد، نه آنکه از دبستان خیابان چپل۱ پیاده به خانه برگردد؛ کاری که چهار سال تمام انجام داده بود. معمولاً از تماشای باتلاقهای بزرگ در زمینهای سرسبز و وسیع زیر نور آفتاب بعدازظهر و ساختمانهای سنگی کرادنبریج۲ که در دره پراکنده بودند، لذت میبرد. از آن بالا، شهر بیش از حد کوچک به نظر میرسید و از هر طرف در محاصرهٔ زمینهای خاکی و بایر و بادزده بود که تا چشم کار میکرد، گسترش یافته بودند.
اما امروز، هیچ چیزی عادی نبود. نشانهای از عادی بودن جریان زندگی وجود نداشت.
عادی نبود، چون او اونیفورم جدیدی پوشیده و برای اولین بار به مدرسهٔ جدید و بزرگش رفته بود. خودش را برای رفتن به مدرسه آماده کرده بود؛ حتی برای رفتن به آنجا لحظهشماری میکرد. با این حال، تنها چیزی که انتظارش را میکشید، از دیروز یا پریروز هم غیرممکنتر به نظر میرسید. هر روز که میگذشت، جز ناامیدی چیزی عایدش نمیشد و حالا بار ناامیدیاش آنقدر سنگین شده بود که قادر به تحمل آن نبود.
بعد از آنکه سوار اتوبوس شد، این سومین باری بود که تلفن همراهش را باز کرد، چون باز هم برایش پیامک آمده بود. پدرش برای او پیغام فرستاده بود: امیدوارم روز خوبی رو گذرونده باشی. ساعت ۵:۳۰ میبینمت.»
حجم
۱۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۷۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه