![تصویر جلد کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه](https://img.taaghche.com/frontCover/220318.jpg?w=200)
کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه
معرفی کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه
کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه نوشتهٔ مهدی رفیع است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه
کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه دربردارندهٔ چندین مقاله است. مقالههای این کتاب همه در نسبتی شکل گرفتهاند که در عشق «میان هنر و فلسفه» وجود دارد و تنها به مثابۀ تعدادی از بینهایت نسبت ممکن و عشق یکی از این نسبتهاست که خود تعریف هر نسبتی است، از این جهت، رویکردِ «میان هنر و فلسفه» در نسبت عشق گشایندۀ یک «فلسفۀ نسبت» به جای «فلسفۀ نسبیت» است، فلسفهای که نه آغاز دارد و نه پایان، بلکه همواره «در میان» واقع است، همچنان که ریزوم هیچ ابتدا و انتهای مشخصی ندارد. در حقیقت، در یک نسبتْ طرفینِ نسبت چندان اهمیتی ندارند، آنچه مهم است موقعیتی است که بین آنها وجود دارد و دائماً در حال دگرگونی است.
خواندن کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن و علاقهمندان به فلسفهٔ هنر پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سیاست عشق میان هنر و فلسفه
«هنوز تأثیرات حقیقی سینما در شعر فروغ به شکل جدی و حقیقی بررسی نشده است. آنچه اغلب با آن روبهروییم یافتن گونهای شباهت میان شعر و سینماست. عموماً خانه سیاه است بیانی شاعرانه از سینما و شعری که با زبان سینما سروده شده تلقی میشود. در بیشتر زندگینامههای فروغ فعالیت در استودیو گلستان و مشارکت در ساخت چند فیلم مستند و نقش او در مقام تدوینگر ذکر میشود، اما هیچ یک از این یادکردها به آن مسئلهای ختم نمیشود که موجب شد شکل نوی از «تدوین» و حضور سینما در شعر، برای نخستین بار از نیما به بعد، تحولی شگرف در چیدمان شعر یا آنچه میتوان با الهام از دلوز و گتاری «همبرآیندی» نامید به وجود آورد و منجر شود به دومین انقلاب در شعر معاصر فارسی (پس از نیما).
در حقیقت شعر فروغ از «تولدی دیگر» به بعد معرّف دو انقلاب حیاتی در شعر است: حرکتتصویر و زمانتصویر. فروغ برای نخستین بار تصویر به مثابۀ حرکت را در شعر با بهکارگیری برساختی تدوینی وارد میکند تا امکان کنارهمنشینی مؤلفههای اساساً ناهمگن و تجربۀ وزنها و موسیقی جدیدی را ممکن کند، موسیقیای که با الهام از بیان خود او وزن را در کلمه میریزد، نه برعکس. از این رو، مهم است که به نقش موسیقی در شکلگیری تصویر توجه کنیم: موسیقیتصویر. این موسیقی است که با وارد کردن کلمات جدیدْ تصویری متفاوت از هستی و رویدادها میآفریند. موسیقی پیشاپیش همراه کلمه است. این شاعر است که با ابداع شکلی نو از همنشینی به کشف موسیقی نهفته در بیان و تصویرمعنایی از امکانات بیشمار حرکت در کلمات و سطرها میرسد.
اهمیت سینما برای انقلاب شاعرانۀ فروغ در ادراکی است که او از مضمون و فرمِ حرکت و سپس زمان داشت. این امکانی بود که برای نیما و بسیاری از شاعران پس از او پنهان بود. فروغ از مداخلهای خلاق سود میجست که به شعر اجازه میداد ظرفیت بالقوۀ هنری دیگر را وام بگیرد. این مسئله که آیا فروغ این شیوه یا دریافت را آگاهانه یا به شکل شهودی به کار گرفته آنقدر مهم نیست که این فضای نو برای او بدل به فرم معاصر بیان عشق در برساختِ شعر میشود.
فروغ توان آن را مییابد که امکانی هستیشناختی از مقولات حرکت و زمان را در جداییناپذیری «فرمِ محتوا» و «فرمِ بیان» دیدنی کند. چگونه عشق میتواند شکل معاصر فرم خود را در شعر بیابد؟ اگر نزد دلوز و گتاری میل همان همبرآیندی است و هر همبرآیندی دو جنبه دارد: «همبرآیندی ماشینی میل» و «همبرآیندی جمعی بیان»، برای فروغ عشق از طریق «تدوین» سینمایی همواره اتصال نمابندها و برساخت یک «صفحۀ درونماندگاری» است که اجزای جدامانده و گمشده را به هم متصل میکند تا به تکینگی و جمعی بودن همزمانِ بیان برسد: صدای زنانه و تکین فروغ در شعر «ای مرز پرگهر» که بلافاصله به بیانی سیاسی از هستی و اجتماع بدل میشود. اینجاست که موسیقیای نو برای شعر آفریده میشود که همنواست با این زیستسیاست، شعری که نمیشود آن را «در نامه نوشت و برای معشوق فرستاد».»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه