دانلود و خرید کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند جمال ناجی ترجمه اصغر علی کرمی
تصویر جلد کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند

کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند

نویسنده:جمال ناجی
انتشارات:نشر ثالث
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند

کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند نوشتهٔ جمال ناجی و ترجمهٔ اصغر علی کرمی است. نشر ثالث این رمان معاصر اردنی را منتشر کرده است.

درباره کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند

کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند (عندما تشیخ‌الذئاب) برابر با یک رمان معاصر و اردنی است که به فهرست اصلی جایزهٔ بوکر عربی راه یافته و یکی از مهم‌ترین رمان‌های این ادبیات در چند سال گذشته محسوب شده است. این رمان، روایتی از افراط‌گرایی، مذهب و زندگی روزمره و نقش آدم‌ها در رقم‌خوردن سرنوشت دیگری است. این کتاب، داستان چند شخصیت است که گویا می‌خواهند حقانیت خود را برای مخاطب ثابت کنند و نشان بدهند که حق با آن‌ها است. آیا کشته‌شدن یک پدر مست به‌دست موش‌ها، به دختر او حق می‌دهد تا زندگی‌اش را تباه‌شده بداند؟ تکنیک بدیع جمال ناجی در روایت مسائل زیستن در خاورمیانه، تعصب‌های همه‌جانبه و البته مسئلهٔ زنانی که می‌خواهند صدایشان شنیده شود، این رمان را ساخته است.

خواندن کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر اردن و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب وقتی گرگ ها پیر می شوند

«به رابطهٔ عزمی و جنزیر خوشبین نبودم و از آن رضایت نداشتم. عصا که کج باشد محال است که سایه‌اش راست باشد. دربارهٔ خطر آن مرد و فریب‌کاری‌اش نگران بودم، خصوصاً که خیلی از خواهرزاده‌ام بزرگ‌تر بود و تجربه‌اش در زندگی باعث می‌شد عزمی را در مشت خودش داشته باشد و کاری کند که همیشه مثل سایهٔ او باشد. ولی اگر می‌توانستیم زمان را فشرده کنیم و بدون زحمت به آینده برسیم، متوجه همهٔ حرف‌های من می‌شد. عزمی زمانی که به سی‌وچهارسالگی رسید، همه‌چیز را دربارهٔ شیخ فهمید. با وجود هوش و ذکاوت عزمی چنین رابطهٔ عجیبی را جای دیگر ندیده بودم.

همان‌طور که توقع داشتم شد. همهٔ چیزهایی را که به یاد دارم یا به یاد می‌آورم مربوط به زمانی است که رابطهٔ عزمی و جنزیر خیلی محکم بود و دوست گرمابه و گلستان هم بودند.

یک بار عزمی رازی را به من گفت: «شیخ جنزیر در سفر اخیرش به انگلیس برای دیدار با مسلمانان آن‌جا مرا با خود برد، آن‌جا با تعداد زیادی از مسلمانان ملاقات کردیم و همهٔ آنچه را از آیات قرآن و احادیث شریف نبوی می‌دانستیم برایشان شرح دادیم و بر مبنای آن توضیح دادیم که برادران مسلمانشان در کشور ما نیاز به مساعدت دارند و می‌خواهیم مرکزی برای سرپرستی یتیم‌های بی‌خانواده تأسیس کنیم، توانستیم مبلغ قابل توجهی از آن‌ها پول بگیریم و در این راه دو نفر از آن‌ها را که در میان مسلمانان مقیم انگلیس از اعتبار و اعتماد ویژه‌ای برخوردار بودند و شیخ را می‌شناختند به ما کمک کردند. یک شب پیش از آن‌که هتل را ترک کنیم، به اتاق شیخ رفتم تا با او صحبت کنم. دیدم در اتاقش باز است و او با لباس‌خواب داخل اتاق ایستاده است. شلوار سفید بلندی با حاشیهٔ قلمکاری پوشیده بود و پیراهنی سفید آستین‌بلندی به تن داشت، ولی سرش برهنه و عمامه نگذاشته بود. احساس کردم که بدون در نظر گرفتن شکوه و هیبتی که او را از دیگران متمایز می‌کند، مردی عادی است که به کارهای اتاقش می‌رسد. ایستاده بود و بسته‌های پولی را که جمع کرده بودیم و آن‌ها را روی میز عسلی چیده بود می‌شمرد، در کنارش کیفی باز بود. دیدم که هر بار یک بسته پول را روی میز عسلی می‌گذارد، بسته‌ای را داخل کیف می‌چید و از ظاهرش معلوم بود که عجله دارد. شبیه کسی به نظر می‌رسید که می‌خواهد دور از چشم دیگران جرمی را مرتکب شود. آن وقت کیف و آنچه را در آن بود برداشت و در گوشه‌ای پنهان کرد که تا آن لحظه چشمم به آن جا نیفتاده بود. در زدم و وارد اتاق شدم. وقتی مرا دید، غافلگیر شد و رنگش تغییر کرد، ولی خیلی زود توانست به خودش مسلط شود. گفتم: ‘دیدم در باز است، داخل شدم.’»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

حجم

۲۲۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۳۷ صفحه

قیمت:
۱۱۸,۵۰۰
تومان