کتاب باران احساس

در کتاب باران احساس اشعار و دلنوشته هایی از صدیقه زارعی شاعر معاصر ایرانی می‌خوانید. موضوعات این اشعار و دلنوشته‌ها گوناگون است اما مضمون عمده آنها عشق به پروردگار و مناجات و راز و نیاز با خداوند است.

 دوست‌داران متون ادبی، شعر و دلنوشته را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم

بخشی از کتاب باران احساس

بار الهی

می‌دانم برای بهانه‌های دلم هیچ ابری سکوت نمی‌کند

می‌دانم هیچ پلی میان صفحه روز گار محل گذر تقدیر نمی‌شود

می‌دانم هیچ خطی سر مشق دفتر زندگی را تکرار نمی کند

می‌دانم هیچ غلط گیری غلط‌های احساس دل را پاک نمی کند

می‌دانم هیچ چیز و هیچ کس حسی که در دل دارد را درک نمی کند

باز هم به پایان قصه می‌آیم و دلم داستان محبت را از سر خط آغاز می‌کند.

می‌دانم با تکرارش بغضم می شکند و آسمان قلبم ابری و هوای چشمانم بارانی می‌شود باز هم تکرار می شود این خواستن‌های بی پروای دل

مهربانم

بی دلیل دوستت دارم

می دانی که عجیب رخنه کردی در هوای شعرهایم

بی تو بارانیم

آفتاب را مهمان قلبم کن

بی تو آسمان چشمانم بارانیست

بیا هر چند کمی دور

نزدیک باشی مسمومان می کند

قواعد بازی آدمها

بگذار از کمی نزدیک دوستت داشته باشم

بخوان مرا

مهربان بمان

خیلی وقته بی صدا حرف می‌زنم

در سکوت گریه می‌کنم

کاش می‌توانستم

بهار دلم را شکوفه باران کنم کاش آسمون بودم

کاش چون آسمان با فریاد گریه کنم

با همه درد دل کنم و هروقت خواستم طلوع کنم

مثل آبی دریا زلال و شفاف شوم اما

مثل لاکپشتی شدم که ظاهر آرومی دارد

وقتی غم میاد سراغش

میره تو لاک خودش آهسته آهسته

دلش رو کنار خاطرات روی صفحه

روزگار نقش زمین می کند و به راهش ادامه می‌دهد

***