کتاب پاییز پدر نفت
معرفی کتاب پاییز پدر نفت
کتاب پاییز پدر نفت نوشتهٔ محمود فلکی است. نشر ثالث این داستان زندگینامهای را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب از مجموعهٔ «ملکوت» و داستانی براساس زندگی دکتر محمد مصدق است.
درباره کتاب پاییز پدر نفت
کتاب پاییز پدر نفت داستانی زندگینامهای نوشتهٔ محمود فلکی است. محمود فلکی در این کتاب با تکیه بر واقعیتهای تاریخی، جنبه های گوناگون شخصیت و اعمال سیاسی مصدق را به تصویر کشیده است. نویسنده از اظهار نظر سرراست شخصی یا تفسیر دربارهٔ مصدق پرهیز کرده تا هم جنبهٔ داستانی اثر حفظ شود و هم خواننده، بدون تحمیل نظر، خود روایتها را داوری کند. این کتاب برای خوانندگانی که هیچ اطلاعاتی از زندگی مصدق و فعالیتهای سیاسی او ندارند، قابل فهم است. این اثر در پنج فصل نگاشته شده که عنوان آنها عبارت است از «با دستهای خونآشنا زمین را یک ثانیه پشت تاریکی هُل میدهند»، «برای رؤیا گور میکَنند و پُر میکنند از شن نامی را که بوی نان تازه میدهد»، «از همهٔ صداها تنها صدای «خیابان» به کابوسشان راه مییابد»، «در همسایگی همهٔ سایهها از اتاق من و تو آفتاب میبلعند» و «به سوی اسبهایی که خیال میکنند بال دارند، شلیک میکنند».
خواندن کتاب پاییز پدر نفت - نشر ثالث را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای تاریخی و علاقهمندان به زندگینامهها پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پاییز پدر نفت - نشر ثالث
«مصدق با لحن آرامتری ادامه داد: «در دورهٔ اول تقنینیه که من به سِمتِ نمایندگی اشراف و اعیان اصفهان انتخاب شدم، چون اعتبارنامهها مطرح شد، یکی از نمایندگان میخواست برای اینکه من سی سال نداشتم با اعتبارنامهٔ من مخالفت کند. با اینکه من دوستانی داشتم و ممکن بود اعتبارنامهام تصویب شود، ولی راضی نشدم در جلسه مطرح شود و از وکالت صرفنظر کردم؛ زیرا نمایندگانی که میخواستند به من رأی بدهند انتظار داشتند چنین رأیی هم از من برای اعتبارنامهٔ خود بگیرند. این بود که تصمیم گرفتم از وکالت بگذرم و بروم اروپا و معلومات خود را تکمیل کنم. حال میخواهم عرض کنم آقای سرتیپ آزموده را چه چیز وادار کرده که در مرحلهٔ اول پشت پا به قانون بزند؟ کارهایی که در اول اینطور شروع میشود ثمرهٔ آن در آخر معلوم نیست چه خواهد شد...»
سرتیپ آزموده، دادستان ارتش: «با نهایت احترام به عرض دادگاه محترم میرسانم برای دادستان ارتش مایهٔ بسی تأسف و تأثر است که یکی از ابنای این وطن که خود را تحصیلکرده و دکترای حقوق میداند نه رعایت موازین قانونی را میکند و نه از اهانت به یک عده سرباز و جانباز فروگذاری مینماید. به هر حال همانطور که عرض شد در این قسمت عرضی ندارم جز ابراز تأسف. نمیدانم بیانات متهم را از کجا جوابگویی کنم، چون ایشان روی یک ماده از قانون دادرسی و کیفر ارتش چه در ضمن بیاناتشان و چه در خاتمهٔ آن بحث نمودند. اینجانب اولین پاسخ را به بیان متهم میدهم. ایشان گفتند به استناد بند ۶ مادهٔ ۳۷ قانون دادرسی و کیفر ارتش، دادستان این دادگاه که دادستان ارتش است نمیتواند انجام وظیفه کند. این بیان آقای مصدقِ دکتر در علم حقوق که دادستان ارتش را بیسواد میخواند مانند سایر بیانات دیگرشان میباشد. باز هم بهترین پاسخ این است که گفته شود مایهٔ تأسف است. اگر بند شش مادهٔ ۳۷ دادستان ارتش را از انجام وظیفه باز دارد، به طور قطع دادرسان محترم این دادگاه نیز مشمول همان بند هستند، زیرا این متهم میگوید: "من وزیر دفاع ملی بودم و دادستان ارتش رئیس ادارهٔ مهندسی ارتش و مرئوس من بود و بدین مناسبت حق ندارد در این دادگاه دادستان باشد." او اشتباه میکند. معلوم میشود ایشان و وکیلمدافعشان که حقاً باید وکیل مدافع، موکل را ارشاد نماید، کیفرخواست دادستان ارتش را قرائت ننموده و نفهمیدهاند که دادستان ارتش مدعی است این متهم از ساعت یک نیمهشب بیستوپنجم مرداد ۳۲ یاغی بوده و نفهمیدهاند که دادستان ارتش کیفرخواست صادر نموده که در ایام بیستوپنجم و بیستوششم و بیستوهفتم و بیستوهشتم مرداد یاغی بوده است و بنابراین جای تردید نیست که دادستان ارتش امروزی که آن روز رئیس ادارهٔ مهندسی ارتش بود، این ننگ را نداشت که مرئوس شخص یاغی باشد و دادستان ارتش در آن چهار روز این متهم را وزیر دفاع ملی نمیداند که او در این دادگاه محترم بگوید من وزیر دفاع ملی بودم و دادستان ارتش مرئوس من بود. تمام بیانات این متهم از همان قبیل است...» »
حجم
۱۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۱۹۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه