کتاب پنهانی ترین راز پاییز
معرفی کتاب پنهانی ترین راز پاییز
کتاب الکترونیکی پنهانی ترین راز پاییز نوشتۀ نیلوفر صلاحی در انتشارات کتاب آترینا چاپ شده است. این کتاب داستان زندگی دختر جوانی است که در آستانه فارغالتحصیلی با چالشهای گوناگونی روبهرو میشود.
درباره کتاب پنهانی ترین راز پاییز
این رمان روایتگر زندگی دختری دانشجوست که در محلهای سنتی با خانوادهاش زندگی میکند. داستان از روزهای پایانی تحصیل او آغاز میشود و مسائلی مانند جستجوی کار، روابط خانوادگی و چالشهای زندگی شهری را به تصویر میکشد.
کتاب پنهانی ترین راز پاییز با توصیف فضای دانشگاه و محله قدیمی شروع میشود و خواننده را با فضای زندگی شخصیت اصلی آشنا میکند. حیاط خانه با درخت انگور و تخت چوبی، نمادی از زندگی سنتی خانواده است. نویسنده با استفاده از جزئیات محیطی مانند گرمای تابستان، ترافیک شهری و شلوغی کوچهها، تصویری از زندگی شهری در محلههای قدیمی ارائه میدهد.
راوی داستان با نگرانیهای معمول جوانان مانند یافتن شغل مناسب و آینده کاری دست و پنجه نرم میکند. روایت از زاویه دید اول شخص نقل میشود و این امکان را فراهم میکند تا خواننده با افکار و احساسات شخصیت اصلی همراه شود. نویسنده از توصیفهای دقیق برای خلق فضای داستان استفاده میکند و زندگی روزمره را با جزئیات به تصویر میکشد.
کتاب پنهانی ترین راز پاییز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای جوانان و نوجوانانی که با چالشهای زندگی شهری و گذر از دوران دانشجویی به زندگی حرفهای روبرو هستند، مناسب است.
بخشی از کتاب پنهانی ترین راز پاییز
«باغچهٔ کوچکی داشتیم که مامان هر سال بهار آن را با گلهای نرگس و رز زینت میداد. گوشهای از حیاط شیر و آب و پاشویهای قرار داشت که از زمانهای قدیم آنجا بوده که بابا به خاطر قدمت آن و خاطراتی که از آنجا داشت در زمان تعمیر خانه اجازهٔ برداشتن آن را نداد. ولی برای ما هم بد نشد هر وقت لباسشویی قراضهٔ جهیزیه مامان خراب میشد لباسهایمان را در حیاط و کنار آن پاشویه، آب میکشیدیم. ما در محلهای از جنوب شهر تهران زندگی میکردیم ولی خدا را شکر دستمان به دهانمان میرسید ولی زندگی فقط دهان نبود. بابا مغازهٔ کوچک الکتریکی داشت و از آن زمانی که من به یاد داشتم خرجمان از آن راه درمیآمد. بابا صبح تا شب تلاشش این بود که یک لقمه نان حلال سر سفره بگذارد و گذاشت. تمام تلاشش را کرد که من و دو برادر بزرگم امین و امید به دانشگاه رفته و برای خود کسی شویم ولی با این حال این فقط من بودم که احساس کمبودهای بسیاری داشتم ولی همیشه در خود پنهان میکردم و میگفتم بالاخره همهٔ این دورهها میگذرد و من با کسی ازدواج خواهم کرد که همهٔ این کمبودها را جبران کند. در همان محله خواستگارهایی داشتم ولی دوست نداشتم اشتباه دیگران را بار دیگر من تکرار کنم. دوست نداشتم در انتخاب خود تعجیل کنم. ازدواج با انسانی ضعیفتر از خودمان به معنای از دست دادن آرزوهایی بود که از دوران کودکی داشتم و باید همهٔ آنها را با خود به گور میبردم. مگر ما انسانها چند بار به این دنیا میآییم و فرصت زندگی کردن داریم؟ همیشه در انتهای افکارم لبخندی میزدم و به انتظار مرد رویاهایم مینشستم.»
حجم
۴۱۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه
حجم
۴۱۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۴۲۴ صفحه