کتاب امپراتور جونز
معرفی کتاب امپراتور جونز
کتاب امپراتور جونز نوشتهٔ یوجین اونیل و ترجمهٔ یدالله آقاعباسی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است. این متن نمایشی در هشت صحنه نگاشته شده است.
درباره کتاب امپراتور جونز
کتاب امپراتور جونز نمایشنامهای آمریکایی نوشتهٔ یوجین اونیل است. «بروتوس جونز» (Brutus Jones)، «هنری اسمیترز» (تاجری از اهالی شرق لندن) (Henry Smithers)، «لم» (سرکردهٔ بومیان» (Lem)، «جف» (ترسهای کوچک بیشکل) (Jeff)، پیرزن بومی، زندانیان سیاهپوست، نگهبان زندانیان، مزرعهداران، دلال برده، بردگان، پزشک جادوگر کنگویی و خدای تمساح شخصیتهای این متن نمایشی هستند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب امپراتور جونز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای آمریکایی پیشنهاد میکنیم.
درباره یوجین اونیل
یوجین اونیل در ۱۶ اکتبر ۱۸۸۸ در هتلی در برادوی که منطقهای از نیویورک و مرکز فعالیتهای هنری و تماشاخانههای مهمی در آمریکا است، به دنیا آمد. او نمایشنامهنویس برجستهٔ آمریکایی است که برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل در سال ۱۹۳۶ میلادی بوده است. اونیل پیوسته در جستوجوی شناخت شخصیت انسان و معنای زندگی بود. او از سالهای ۱۹۰۹ تا ۱۹۱۲ در نقاط دوردست و خطرناک به سیروسفر پرداخت و به مشاغل عجیبی چون جاشویی کشتیهای قارهپیما، استخراج طلا از معادن هندوراس در آمریکای لاتین، خبرنگاری روزنامهها و... دست زد. ابتلای او به بیماری سل به این ماجراجوییها و تکاپوهای فیلسوفانه پایان داد. در دوران اقامت نسبتاً طولانی در آسایشگاه معلولین، به خواندن و نوشتن پرداخت و چند نمایشنامهای که در سال ۱۹۱۴ به نام «تشنگی» انتشار داد، محصول خواندن و نوشتن در همین دوره است. پس از ترخیص از بیمارستان، در سمینار نمایشنامهنویسی پروفسور «جرج پییرس بیکر» شرکت کرد. این کلاسها به نام «کارگاه نمایشنامهنویس چهلوهفت» بهمدت یک سال ادامه یافت. نمایشنامههایی که اونیل پس از طی این دورۀ آموزشی نوشت، ۴ جایزهٔ پولیترز دریافت و سرانجام در سال ۱۹۳۶ جایزۀ ادبی نوبل را نصیب او کرد. اونیل در همه مکاتب، سبکها و گونههای ادبی - نمایشی طبعآزمایی کرد و با موفقیت، استقبال و تحسین منتقدان روبهرو شد. نمایشنامۀ «گوریل پشمالو» اثر او بهعنوان یکی از چند تراژدی مدرن در ادبیات نمایشی جهان شناخته و ستایش شده است. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ زندگی یوجین اونیل میتوان به یکی از آثارش به نام «سفر دراز روز در شب» که نمایانگر زندگی شخصی و خانوادگی او است، مراجعه کرد. یوجین اونیل در ۲۷ نوامبر ۱۹۵۳ پس از نوشتن بیش از ۳۰ نمایشنامه در شهر بوستون درگذشت. چند نمایشنامه از یوجین اونیل که به فارسی ترجمه شده عبارتاند از «گوریل پشمالو»، «تار عنکبوت»، «تشنگی»، «پیش از ناشتایی» (پیش از صبحانه)، «مرد یخین میآید»، «نخستین آدم»، «مارکوپولی»، «خداوندگار براون»، «امپراتور جونز»، «عزا برازنده الکتراست» و «آنا کریستی».
بخشی از کتاب امپراتور جونز
«جونز: اوه، خدایا! حالا چهکار کنم؟ دیگه غیر از گلولهٔ نقرهای گلولهای نمونده. اگه باز هم از اون اشباح دنبالم بیان، چطوری بترسونم و فراریشون بدم؟ اوه، خدایا! فقط گلولهٔ نقرهای مونده و من، باید اون رو نگه دارم تا برام شانس بیاره. اگه شلیکش کنم، دیگه حسابم پاکه! خدایا چقدر اینجا تاریکه! ماه کجاست؟ اوه خدایا، این شب هیچوقت نمیخواد تموم شه؟ (با استفاده از صدا و با احتیاط پیش میرود.) ایناها! ظاهراً اینجا یه فضای خالیه. باید بیفتم و استراحت کنم. مهم نیست که اون کاکا سیاهها بگیرنم. باس استراحت کنم.
اکنون آنقدر جلو آمده است که طرح مبهم هیکلش را میتوان تشخیص داد. شلوارش آنقدر پاره و کنده شده که چیزی مثل شلوار کوتاه از آن مانده است. درازبهدراز روی زمین میافتد، صورتش را روی خاک میگذارد و با خستگی نفس میکشد. اندکاندک به نظر میرسد که محوطه روشنتر میشود و اشباحی را که در دوردیف پشت سر جونز نشستهاند میتوان دید، آنها درهمشکسته، نومید و کزکرده روبهروی هم نشستهاند و پشتشان را به دیوارهای جنگل دادهاند؛ انگار به آنها زنجیر شده باشند. همگی سیاهپوستند و فقط لنگی بر تن دارند. در آغاز خاموش و بیحرکتند. بعد در حالتی هماهنگ درحالیکه به هم نزدیک و از هم دور میشوند، خود را حرکت میدهند؛ انگار خود را رها کردهاند و به حرکت موجوار کشتی بر دریا سپردهاند. در همان حال زمزمهٔ غمبار آرامی از آنها برمیخیزد که بهتدریج با ضرباهنگهای طبلی که از دوردست میزند، هماهنگ و همراه میشود، تا جایی که به نالهٔ دلخراش و طولانی نومیدی تبدیل میگردد و به نهایتی گوشخراش و غیرقابل تحمل میرسد. بعد تدریجاً فرو میافتد تا به خاموشی بگراید و سپس دوباره از نو برخیزد. جونز یکه میخورد، سر برمیدارد و نگاه میکند. اشباح را میبیند و دوباره خود را به زمین میاندازد که نبیند. همچنان که مویه دوباره اوج میگیرد، لرزهای از وحشت تمام بدن او را فرامیگیرد. اما در دور بعدی صدای او، انگار بر اثر اجباری مرموز به همراهی با دیگران آغاز میکند. با این همراهی برمیخیزد و در حالتی مشابه آنها مینشیند و خودش را به جلو عقب حرکت میدهد. صدای او به بالاترین حد از فلاکت و اندوه میرسد. نور محو میشود صداهای دیگر تمام میشوند و تنها تاریکی بر جای میماند. صدای تقلای جونز که برمیخیزد و میگریزد به گوش میرسد. صدای او با دور شدنش در دل جنگل کم و کمتر میشود. صدای طبل، با ضرباتی پیروزمندانه و پیگیر، بلندتر و تندتر به گوش میرسد.»
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۹۰ صفحه