کتاب دل می نویسد
معرفی کتاب دل می نویسد
کتاب دل می نویسد سرودهٔ سحر ارغوان است. انتشارات آراسبان این مجموعه دلنوشته را منتشر کرده است.
درباره کتاب دل می نویسد
کتاب دل می نویسد برابر با ۱۸۵ قطعه دلنوشته است. گفته میشود که دلنوشتهٔ ادبی حاصل تکگوییهای ذهن نویسنده است و اغلب از قواعد نثر پیروی میکند. این گونهٔ ادبی اگر موزون باشد، حاصل چینش اتفاقی کلمات است. دلنوشته اصول و مبانی از پیش تعیینشدهای ندارد و تقریباً میتوان گفت نویسنده با نوشتن کلماتی برآمده از امیال و آرزوهایش سروکار دارد. از این جهت، کلمات از دل بر میآیند و بازتاب احساس صادقانه و اندیشهٔ معمولی نویسنده هستند.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر و برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل دلنوشتهها، جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی باشد.
خواندن کتاب دل می نویسد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب دلنوشته پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دل می نویسد
«میخواهم از مادر بنویسم. پس به نام مادر، به نام مادرم.
دنیای بدون مادر چه شکلی است؟ بدون حضورش میتوان نفس کشید؟
آهای فلانی، خودت را بدون مادرت تصور کردهای؟
تویی که خیلی ادعایت میشود، تویی که آخر معرفتی، اما خیلی
وقتها شاید برای مادرت کم گذاشته باشی...
نمیگویم کجاها، چون زیادند! اما فقط همین را بهت بگویم:
حواست به او باشد.
امان از آن صبحی که چشمهایت را باز میکنی و دیگر او را نداری، هیهات.
چشمهایت را ببند، تا مادر را برایت به تصویر بکشم.
اگر مادرت باشد، در این هوای لعنتی که بد جوری دزده، سردت نمیشود.
بدون لباس گرم از خانه بیرون میزنی، میگویی:
هوا امروز سرد نیست.
ولی مادرت با مهربانی میگوید:
پسرم، دخترم، این لباس گرم رو همراهت ببر.
غر میزنی و می بری، بین راه از سردی هوا تنت میکنی.
این یعنی حمایت گرم مادر.
خیلی از شبها قبل خواب میگویی:
مامان صبح بیدارم کن، خواب نمونم.
آن شب با خیال راحت تا خود صبح میخوابی.
آخر میدانی، یکی بیشتر از خودت؛ حواسش به تو هست.
اما شبهایی که ساعت گوشیت را زنگ میگذاری، نگرانی مبادا خواب بمانی. برای هر پنج دقیقه ساعت را تنظیم میکنی.
تا حالا به پیام و زنگهای گوشیت نگاه کردهای؟ کدام اسم بیشتر از همه زنگ زده و دل نگرانت است؟
کسی جز مادرت نمیتواند باشد.
امان از روزی که مادرت چند روز خانه نباشد، از گرسنگی میمیری.
از نامرتب بودنِ، کمد و لباسهایت نگویم، که گویی بمب ترکیده.
وقتهایی که مریض میشوی، اگر کل دکترهای دنیا هم کنارت
باشند و همه را داشته باشی، باز ته دلت بغض میکنی و مادرت را میخواهی.
میگویی:
اگر بود، لوسم میکرد.
روزهایی که قراره است به سفر بروی، تا لحظهٔ آخر وسایلت
را جمع نمیکنی، میدانی چرا؟ چون خیالت آرام است، که یکی
بهتر و دقیقتر از خودت چمدانت را میبندد.
بازهم بگویم؟ یا بس است؟
از مادر گفتن و نوشتن دشوار است، فقط باید دورش گشت. همین...
تن مادرانی که هستند سلامت.
روح آسمانی مادرانی که پرکشیدند، شاد (زیاد یادشان کنیم.)»
حجم
۱۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه
حجم
۱۲۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۰ صفحه