دانلود و خرید کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی شود زهراسادات ایروانی
تصویر جلد کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی شود

کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی شود

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی شود

کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی‌ شود داستانی از زهرا سادات ایروانی است که در انتشارات متخصصان به چاپ رسیده است.

این داستان که به صورت دست‌نوشته‌های یک فرد بیمار نوشته و منتشر شده است، ماجرایی است از آخرین روزهای زندگی کسی که در بستر بیماری آلزایمر، در یک بیمارستان بستری است و می‌نویسد. او می‌نویسد. تمام لحظات زندگی‌اش را می‌نویسد. از لحظه‌ای که در بیمارستان در انتظار مرگ است، از عشقی که تجربه کرده است، از روزهایی که از سر گذرانده است. اما در نهایت او یک چیز می‌خواهد و آن را هم در همان ابتدای کتاب بیان کرده است: اینکه فرزندانش دست‌نوشته‌های او را بسوزانند. چون به عقیده او این کتاب هیچ وقت چاپ نمی‌ شود

کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی‌ شود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرف‌داران داستان‌های ایرانی هستید، شما را به خواندن کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی‌ شود دعوت می‌کنیم. 

بخشی از کتاب این کتاب هیچ وقت چاپ نمی‌ شود

“عشق” چیز عجیبیه! بیشتر مردم میگن وارد همچین مسئله‌ای نشید و تا جای ممکن ازش دوری کنید؛ و اگر یک درصد هم عاشق شدید اصلاً هول نشید. سه تا نفس عمیق بکشید و عاشقی کنید. آره عاشقی کنید چون اینجا بحث دله، دل... مبادا دل کسی و بشکنید. تقاصش انقدر زیاده که حتی تو مغز کسی نمی‌گنجه. فقط کافیه سرش رو بالا بگیره و آه بکشه. همین. تو دیگه نابود میشی. خدا هیچ‌وقت؛ هیچ‌وقت تقاص دل رنجیده شده رو بی‌جواب نمی‌گذاره.

پس بیا تکرار کنیم:

تا زمانی که آماده نبودید عاشق نشید. یا اگر هم شدید فقط عاشقی کنید. هیچ‌وقت دوست ندارم مثل پیرمردا نصیحت کنم، اما مادرم همیشه می‌گفت «اون بالا یکی نشسته که همه‌چیز رو میبینه تو این دنیا به همه‌چیز رسیدگی میکنن نتیجه کارهای خوبت رو همینجا می‌بینی و نتیجه کارهای بدت رو هم به بدترین شکل بهت نشون میدن. هر چیزی تو این دنیا با حساب و کتابه!»

“مگنولیا” دختر خیلی خوبی بود. یک دختری که می‎تونست همیشه باعث لبخندت بشه ولی بعضی وقت‌ها هم می‌شد یک شیطان! شیطانی که زندگی من رو از اینی که بود بدتر کرد. سیاه‌تر از همیشه؛ و بعد هم با کفش‌های پاشنه بلند تق تقی از زندگیم بیرون رفت.نه اینکه بخوام ازش بد بگم نه! شما در هر صورت عاشقش می‌شدید. اون مثل سیاه‌چاله شما رو می‌کشید سمتش. مگنولیا اومد و زندگی تازه ساخته‌شده من رو از اول ویران کرد.“زندگی” مثل غذا نیست که اگر سوختش بشه دوباره از اول درستش کرد اونم به خوشمزگی همون اولی! درواقع باید کل سعیت رو بکنی که از بین نره ولی اگر همچین اتفاقی افتاد که دیگه کار از کار گذشته. تو میشی یک مرده‌ی متحرک!

زندگی پر از ماجراجوییه، پر از فراز و نشیب، پر از درگیری، مثل جدال دریا و آتش. هرکدام می‌خوان اون یکی رو زمین بزنن. اون یکی رو از بین ببرن؛ اما در آخر کی پیروز این میدان میشه؟ اونی که کوتاه بیاد؟ یا اونی که انقدر بجنگه که نیرویی براش باقی نمونه و سعی کنه برنده بشه؟این بحث کم‌وبیش وارد دنیای فلاسفه میشه و کی از فلاسفه خوشش میاد؟ اما اگر کمی فکر کنیم می‌بینیم حتی گاهی همون فیلسوف‌ها هم تو زندگی خودشون تغییر داشتن. پس شما هم باید بعضی وقتا کوتاه بیاید و بعضی وقتا بجنگید. میدونم جنگیدن خیلی سخت‌تر از کوتاه اومدنه پس مطمئن باش تو زندگی مراحل بیشتری رو داری که باید بجنگی و جا نزنی.بیا یک مثال بزنیم:

یک ساختمان بلند و مرتفع داریم. بالا رفتن ازش با پله خیلی خیلی سخته اما ما وقتی فکر کنیم که به نوک ساختمان می‌رسیم خوشحال میشیم و ادامه میدیم هرچقدر سخت باشه.

اما این و می‌دونیم که پایین اومدن از همون پله خیلی راحته پس بدون اینکه به پله‌ها حتی نگاه کنیم پایین میایم. این فرق زندگی و مراحلشه، هرچقدر هم سخت بجنگ. این جنگ‌ها و جا زدن‌ها توی زندگی هم هست. پس وقتی توی رابطه‌ای پیش‌قدم میشید همه‌جانبه همه‌چیز رو بسنجید درست مثل زمانی که می‌خواید ماشین بخرید. اگر ماشین بد باشه تو اولین کسی هستی که آسیب می‌بینی، بعضی وقت‌ها با پولت، بعضی وقت‌ها هم با جونت.! حالا فکر کن این قضیه زندگی و عشق باشه... با یک حرکت اشتباه روحت از بین میره، روانت آسیب میبینه تا آروم آروم جونت و هم بگیره. این کاری بود ک دقیقاً مگنولیا انجام داد...!

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۷۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان