کتاب غائله هایدگر
معرفی کتاب غائله هایدگر
کتاب غائله هایدگر نوشتهٔ مجموعهای از نویسندگان و ویراستهٔ ریچارد ولین و ترجمهٔ فرهاد سلیمان نژاد است. نشر نو این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از مجموعهٔ کتابخانهٔ فسلفهٔ سیاسی است.
درباره کتاب غائله هایدگر
کتاب غائله هایدگر دربردارندهٔ خطابهها، نامهها، مصاحبهها، و مقالاتی از مارتین هایدگر، کارل یاسپرس، هربرت مارکوزه، کارل لوویت، یورگن هابرماس، پیر بوردیو، ریچارد ولین، و امانوئل فای است. اصطلاح «غائلهٔ هایدگر» دلالت دارد بر مجادلات قلمیِ پرشور و رسواکنندهای دارد که بر سر حمایت هایدگر از رژیم هیتلر درگرفت. این کتاب از سه بخش تشکیل شده است، که ریچارد ولین مقدمهای مفصل با عنوان «عبور از خط: تأملاتی دربارهٔ هایدگر و ناسیونالسوسیالیسم» بر آن نوشته است. بخش نخست، بهغیر از مصاحبهٔ معروف هایدگر با مجلهٔ «اشپیگل»، خطابهٔ ریاستش بر دانشگاه فرایبورگ و نیز مقالهٔ بسیار محوریِ «فراروی از متافیزیک»، شامل برخی سخنرانیهای هایدگر در دورهٔ ریاستش بر دانشگاه فرایبورگ در حمایت از سیاستهای هیتلر و نیز نامهٔ او به ریاست دانشگاه فرایبورگ پس از فروپاشیِ رژیم هیتلر است که در آن از خود در برابر اتهام حمایت از نازیسم دفاع میکند، با طرح این ادعا که نهتنها مدافع رژیم نبوده، بلکه حتی از «یک موضع روحی [یا معنوی]» بر ضد آن بوده است. بخش دوم دربرگیرندهٔ مقالهٔ «بسیج کامل» نوشتهٔ ارنست یونگر است، بهاضافهٔ نامهٔ کارل یاسپرس به کمیتهٔ نازیزداییِ دانشگاه فرایبورگ دربارهٔ هایدگر، خاطرهٔ کارل لوویت از آخرین دیدارش با هایدگر در رُم، و دو نامهٔ هربرت مارکوزه به هایدگر، در کنار پاسخ هایدگر به نامهٔ اول (نامهٔ دوم هم که بیپاسخ ماند). بخش سوم کتاب هم شامل مقالهٔ پیشگفتهٔ کارل لوویت و چند شرح متأخر دربارهٔ نسبت فلسفیِ هایدگر با ناسیونالسوسیالیسم است، که هر یک جایگاه مهمی در غائلهٔ هایدگر دارند.
خواندن کتاب غائله هایدگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفه و علوم سیاسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غائله هایدگر
«میدانیم که مارکوزه چهار سال در فرایبورگ زیر نظر هایدگر درس خواند و شوقی مطلق به فلسفهٔ او داشت. خودِ مارکوزه با نگاه به گذشته میگوید: «باید صادقانه اقرار کنم که در طول این مدت، یعنی حدوداً از ۱۹۲۸ تا ۱۹۳۲، از جانب من ملاحظه و یا انتقاد چندانی [به اصول بنیادیِ فلسفهٔ هایدگر] وجود نداشت.» نخستین مقالههای مارکوزه ــ «جستاری دربارهٔ پدیدارشناسیِ ماتریالیسم تاریخی»، «دربارهٔ فلسفهٔ انضمامی»، «مبانیِ ماتریالیسم تاریخی»، «دربارهٔ مبانیِ فلسفیِ مفهوم کار در اقتصاد»، و «دربارهٔ مسألهٔ دیالکتیک» ــ که میکوشند سنتزی بین مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم ایجاد کنند، متعلق به همین دورهاند. البته، سنتزی که مارکوزه به دنبال ایجاد آن بود، تداعیگر اقدام فلسفیِ مشابهی است که سارتر متأخر در نقد عقل دیالکتیکی و دیگر آثارش انجام داد؛ با این تفاوت که مارکوزه از مارکسیسم به سمت اگزیستانسیالیسم حرکت کرد، اما پیشرویِ فکریِ سارتر در جهت مخالف بود. با این حال، از طریق تلفیق مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم، هر دو متفکر هدف مشترکی را دنبال میکردند: آنها تشخیص داده بودند که بحران اندیشه ــ و عمل ــ مارکسیستی، تا حد زیادی، بهواسطهٔ ناتوانیِ مارکسیسم در مفهومپردازی از مسألهٔ «امر فردی» شدت یافته بود. بنابراین، در آموزههای مارکسیسم ارتدوکس، این تهدید وجود دارد که امر فردی تحت فشار عوامل و شرایط عینیِ تاریخی متلاشی شود. برای سارتر، پس از استالینیسم و تجاوز شوروی به مجارستان، نوشتن نقد عقل دیالکتیکی ــ در معنای کانتیِ تعیین حدود یا مرزهای استعلاییِ [شناخت] ــ به یک وظیفهٔ مبرم تاریخی بدل شده بود. تلاشهای مارکوزه برای ادغام این دو سنت ــ که او در نهایت حکم به شکست آن داد ــ پیشبینیِ بسیاری از مشکلات تاریخیِ مارکسیسم به نظر میرسیدند، که محرک تحقیقات فلسفیِ متأخر سارتر دربارهٔ این موضوعات بود.»
حجم
۹۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۹۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه