کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم)
معرفی کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم)
کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم) نوشتهٔ ژول ورن و ترجمهٔ زهرا قدیمی است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «رمانهای جاویدان جهان» است.
درباره کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم)
کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم) (L’île Mystérieuse) رمانی نوشتهٔ ژول ورن است. او در این داستان روایت پنج مرد را روایت کرده است. پنج شخصیت اصلی مهندس «سایرون اسمیت»، «ناب» بردهٔ سیاهپوست، «ژدئون اسپیلت» خبرنگار، ملوان «پنکروف» و نوجوانی به نام «هاربرت براون» هستند که حین جنگهای داخلی آمریکا، از یک زندان در ایالت ویرجینیا به کمک یک بالن میگریزند و بر فراز اقیانوس آرام پیش میروند که بالنشان در جزیرهای ناشناخته و خالی از سکنه در اقیانوس آرام سقوط میکند. آنها تمام تلاش خود را میکنند تا با هوش و مهارتهایی که دارند، بتوانند در جزیره زنده بمانند و زندگی کنند، ولی ماجرا آنقدر هم ساده نیست. آیا آنها موفق میشوند؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. رمان «جزیرهٔ اسرارآمیز» نخستین بار در سال ۱۸۷۵ نگاشته شده و در این مجموعه در سه جلد منتشر شده است.
خواندن کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای خارجی و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره ژول ورن
ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت در فرانسه به دنیا آمد و در ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رماننویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است؛ همچنین تعداد بسیاری کتاب عامهفهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود ۱۵ نمایش را بهتنهایی یا با همکاری دیگران به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد. در ۱۸۴۴ در دبیرستان نانت ثبتنام کرد و آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد. او را میتوان صنعتگری اعجابانگیز در خلق داستانهای خیالی، افسونگری با جذابیتهای بیپایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیبترین اختراعات علمی نیمقرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیشبینی کند، دانست. او انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقهمند بود و با دقت و وسواس آنها را دنبال میکرد. شهرت این نویسنده به بیش از یک قرن میرسد؛ یعنی از سالهای ۱۸۶۳ - ۱۸۶۵ که اولین رمانهای مهمش به چاپ رسیدند؛ «پنج هفته در بالن» و «سفر به مرکز زمین» و «از زمین تا ماه». ژول ورن با کشتیهای خود به سفر میرفت. در سالهای ۱۸۸۶ - ۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمیدانیم، کشتی تفریحی خود را میفروشد و از زندگی آزاد و پرسفر خود دست میکشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر میکند. سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانهاش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب چشم از جهان فرو میبندد. نام بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:
«فرزندان ناخدا گرانت» (۱۸۶۷)، «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» (۱۸۶۹)، «دور دنیا در هشتاد روز» (۱۸۷۳)، «جزیرۀ اسرارآمیز» (۱۸۷۴)، «میشل استروگف» (۱۸۷۶)، «هندوهای سیاه» (۱۸۷۷)، «ناخدای پانزدهساله» (۱۸۷۸)، «مصایب یک چینی در چین» (۱۸۷۹)، «پانصد میلیون بگوم» (۱۸۷۹)، «اشعۀ سبز» (۱۸۸۲)، «کرابان لجباز» (۱۸۸۳)، «مجمعالجزایر در آتش» (۱۸۸۴)، «ماتیاس سندورف» (۱۸۸۵)، «روبور فاتح» (۱۸۸۶)، «دو سال تعطیلات» (۱۸۸۸)، «کاخ کارپاتها» (۱۸۹۲)، «جزیرۀ پروانهدار» (۱۸۹۵)، «در برابر پرچم» (۱۸۹۶)، «اورنوک باشکوه» (۱۸۹۸)، «یک درام در لیونی» (۱۹۰۴) و «استاد جهان» (۱۹۰۴).
بخشی از کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد دوم)
«از دست دادن بونادوانتور واقعاً باعث ناراحتی آبادگران بود و همگی بر سر این موضوع یکدل بودند که باید هرچه زودتر این فقدان را جبران کنند. پس از آنکه سر این مورد توافق کردند فقط مانده بود تمام تمرکز و انرژیشان را روی جستوجوی مخفیترین و مرموزترین نقاط جزیره معطوف کنند. جستوجو از همان روز، یعنی نوزدهم فوریه آغاز شد و تا آخر هفته ادامه پیدا کرد. دامنهٔ کوه با ستیغهای سنگی و شاخهشاخه شدنهای بیشمار آن، هزارتویی از درههای عمیق و تپهها را پدید آورده بود که بهشکل پیشبینی نشدهای سر راهشان قرار داشت. واضح بود که در این گلوگاههای تنگ و عمیق و حتی شاید در دل کوه فرانکلین تحقیقات بیشتری نیاز بود. هیچ جایی از جزیره برای پناه گرفتن کسی که بخواهد اقامتش پنهان بماند بهتر از اینجا نبود. اما دامنههای کوه بهقدری پیچدرپیچ و پُرفرازونشیب بودند که سایرس اسمیت مجبور شد برنامهٔ مدونی برای جستوجوی آنها ترتیب دهد.
آبادگران ابتدا به جستوجوی درهای پرداختند که از جنوب آتشفشان شروع شده بود و اولین جایی بود که آب رودخانهٔ آبشار به آنجا میریخت. آیرتون آنجا غاری را نشان بقیه داد که پناهگاه محکومین بود و خود تا قبل از اینکه به آغل آورده شود آنجا زندانی بود. غار درست مثل همان وقتی بود که آیرتون آن را به خاطر داشت. آنجا مقادیر قابلملاحظهای آذوقه و مهمات و دیگر تدارکاتی را یافتند که محکومین برای خودشان انبار کرده بودند.
سراسر درهٔ مجاور غار از درختان زیبایی پوشیده شده بود که بیشترشان درختان سوزنیبرگ بودند. این دره با نهایت دقت کاوش شد. آنوقت آبادگران با دور زدن دامنهٔ جنوبغربی وارد تنگهٔ باریکتری شدند که از انبوه سنگهای چشمنواز بازالتی ساحلی درست شده بود.
درختها تُنکتر بودند. سنگ و صخره جای چمنزار و سبزه را گرفته بود. بزها و قوچها میان صخرهها جستوخیز میکردند. زمین بیحاصل جزیره از این قسمت شروع میشد. معلوم بود از بین درههای متعددی که در دامنهٔ کوه فرانکلین وجود داشتند فقط سهتای آنها سرسبز و پردرخت بودند. یکی از آنها همان درهای بود که آغل در آن قرار داشت. از غرب با رودخانهٔ آبشار هممرز بود و از شرق به درهای میرسید که سرخرود در آن قرار داشت. این نهرها که همگی از کوه میجوشیدند کمی پایینتر چند شاخه میشدند. بخش جنوبی به برکت وجود همین نهرها حاصلخیز بود. اما رود شُکر مستقیم از چشمههای فراوانی که بهطور طبیعی زیر جنگل جاکامار وجود داشتند تغذیه میشد و سر راهْ خودش به هزاران جویبار کوچک تقسیم میشد و خاک شبهجزیرهٔ مارپیچ را سیراب میکرد.»
حجم
۳۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه
حجم
۳۱۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۲۴ صفحه