کتاب در جستجوی فردا
معرفی کتاب در جستجوی فردا
کتاب در جستجوی فردا نوشتهٔ دنیز شالم و ترجمهٔ سحر وفایی و تاج خاتونی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نمایشنامهای درام از فرانسه.
درباره کتاب در جستجوی فردا
کتاب در جستجوی فردا دربردارندهٔ نمایشنامهای فرانسوی و درام نوشتهٔ دنیز شالم است. این اثر هفتمین جلد از مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی» است. «شارل» (پدر)، «نیکول» (دختر)، «آدرین» (عاشق) و «پاتریسیا» (همکار نیکول) نام شخصیتهای این متن نمایشی معاصر است. این نمایشنامۀ در ۱۱ صحنه نگاشته شده است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب در جستجوی فردا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر فرانسه و علاقهمندان به نمایشنامههای درام پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب در جستجوی فردا
«شارل: چه کثیفه اینجا. بو میده. (او اطراف را بررسی میکند، کمدها را باز میکند. عکس پاتریسیا و بچههایش را نگاه میکند. نگاهش به عکس خودش میافتد که به داخل کمد پونز شده است.) اوه، لطف دارین. هیچوقت همچین چیزی رو تصور نمیکردم، گوگولی... (قفس پرنده را روی میز میگذارد و مینشیند.) بگو ببینم دیدو، به نظرت مردم چطور به جای اینکه توی خونهٔ خودشون بمیرن تو همچین جاهای کثیفی میمیرن؟ بهش گفته بودم برای شیشهٔ شکسته، یه شیشهبُر خبر کنه. خیلی بامزه میشه: "بفرمایید داخل آقای شیشهبُر. نه، نه نگران جنازه نباشید... باید از روش بپرید. بله، بله، دقیقاً همین شیشه." خب. اون میخواست که اثر انگشت رو از روی چکش پاک کنه. این دقیقاً همون هوش خانومهاست که میگن. چی؟ خب همون چیزی که باهاش زدم شیشه رو شکستم دیگه. اما فکر کن دیدو، آخه اثر انگشتی نمیتونه روی چکش بمونه، چون که من مردهم. مرده که از خودش رد و نشون نمیذاره. حالا هرچی. بعضی مردهها واقعاً واقعاً.... دست و پا گیرن. در مورد بقال بیچاره نظری نداری! اَرزَنهات رو ازت گرفتم، نه...
پاتریسیا: (از پشتصحنه) لعنتی، اصلاً فکر نمیکردم بتونم خلاص شم! (دم در هستند.) آخری رو ندیدی؟ خانم کریستیانی، به نظرش پیرهن آلزایمرش اندازهش نیست!
نیکول: تو خیاطی بلدی. نه؟
وارد سالن میشوند.
پاتریسیا: بله که بلدم، تازه واسه پرو کردن لباس همیشه وقت دارم.
شارل میخندد. نیکول او را میبیند.
نیکول: اینجا چه غلطی میکنی؟
پاتریسیا: من؟
شارل: (به عکسش اشاره میکند.) خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. سلام دختر خانوم.
نیکول: خانم. پاتریسیا... متأهل.... صاحب دو فرزند.
پاتریسیا: از کی حرف میزنی؟
نیکول: از تو. (قفس پرنده را نشان میدهد.) بابا، این اینجا قدغنه.
شارل: تنهایی حوصلهش سر میره. دوست داشتم محل کارت رو ببینم، تو هیچ وقت من رو اینجا دعوت نکردی. اونقدرا هم افتضاح نیست، نه؟
نیکول: توقع داشتی یه هتل لوکس ببینی؟»
حجم
۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه
حجم
۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۲۳ صفحه