کتاب ساده ثروتمند شوید!
معرفی کتاب ساده ثروتمند شوید!
کتاب ساده ثروتمند شوید! نوشتۀ کبری سبزعلی یمقانی است. کلیدپژوه این کتاب را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب ساده ثروتمند شوید!
با خواندن کتاب ساده ثروتمند شوید، می آموزید که با وسایل کمتر زندگی کنید و چگونه زندگی با همین وسایل کم بهتر میشود.
نویسنده در این کتاب با روشهایی آسان مخاطب را تشویق میکند سادهزیستی پیشه کند و از همین طریق به سمت ثروتمندشدن حرکت کند.
از نظر نویسندۀ این کتاب، کبری سبزعلی یمقانی، سبک زندگی سادهگرایی این فرصت را برای شما بهوجود میآورد تا بتوانید چیزهای زیادی در زندگی خود بهدست آورید.
خواندن کتاب ساده ثروتمند شوید! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که میخواهند از تجملگرایی در زندگی فاصله بگیرند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ساده ثروتمند شوید!
«مادرم با مسأله اعتیاد دست و پنجه نرم میکرد و هیچ وقت نتوانستم با این مسئله کنار بیایم.
من تا کلاس دوم که مادر و پدرم از هم جدا شدند، دوران بچگی شادی داشتم. طلاق والدین برای بچههای زیادی رخ میدهد، اما یادم هست زمانیکه مادرم از پیش پدرم رفت اوضاع ما واقعاً به هم ریخت.
میدانید، بهعنوان یک بچه خیلی به من خوش میگذشت و مادرم در این امر تأثیر بسزایی داشت.
با جاش در کلاس پنجم زمانیکه به مدرسه راهنمایی میرفتم آشنا شدم.
هر دو از خانه جدا شده بودیم و پول زیادی برای بزرگ شدن نداشتیم و هر دو چاقترین بچههای کلاس بودیم. خیلی به هم نزدیک بودیم و بهترین دوست همدیگر شدیم.
زمانیکه بزرگ شدم، احساس کردم میتوانم سادهزیست باشم چرا که سادهزیستی، به معنای استفاده حداکثری از منابعی است که در اختیار دارید. اگر شما هم مثل ما منابع محدودی در اختیار دارید، این سبک زیستن، در دستیابی به تعالی و غنی شدن شما کمک فراوانی میکند.
زمانیکه فردی فقیر است، اگر کسی به او چیزی بدهد، آن را قبول میکند.
به گذشته برمیگردم و اینکه ما چقدر وسیله داشتیم، چرا که هر موردی به ما پیشنهاد میشد را قبول میکردیم.
ما وسایل زیادی داشتیم که نیازی به آنها نداشتیم.
در حقیقت، این موضوع یک ناهنجاری بود و هیچ ارزشی نداشت. اما رسانهها و فروشگاههای بزرگ اینترنتی القاء میکنند داشتن وسایل زیاد، یک ارزش بزرگ است!
هرچه فضای بیشتری فراهم میکردیم با وسایل بیشتری هم آنجا را پر میکردیم. هرچه وسایل بیشتری به دست میآوردیم، به فضای بیشتری هم نیاز پیدا میکردیم. این چرخه تا بینهایت ادامه داشت. به دست میآوردیم و میخریدیم. ولی در این حین کمبودها و نیازهای غیرواقعیمان نیز به موازات رشد میکرد و ما ناراضیتر میشدیم. هیچوقت این سوال را مطرح نکردیم که "چه چیزی ضروری و واجب بود" و "چه مقدار از این وسایل واقعاً ارزشی به زندگی ما اضافه میکرد؟"
یک دهه پیش، زمانیکه من ۲۸ سال داشتم به هر چیزیکه میخواستم رسیدم. جوانترین مدیر شرکتی با ۱۴۰ سال سابقه بودم. تمام مزایای یک مدیر میانرده در شرکتی عظیم را در اختیار داشتم.
ماشین لوکس، کمدی پر از لباسهای خاص، خانهای بزرگ در حومه شهر.
به عبارتی من زندگی رویایی آمریکایی داشتم.
سالها بعد مادرم فوت کرد و طلاق هم گرفتم که هر دوی اینها در یک ماه رخ داد. این دو رویداد مجبورم کرد که اطرافم را بهتر ببینم و از خودم بپرسم که:
هدف من در زندگی چیست؟
میدانید من متوجه چه چیزی شدم؟
فهمیدم که به اصطلاحِ موفقیت و پیروزی مخصوصاً در مقوله تجملگرایی بیش از حد بها دادم.»
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه
حجم
۲۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۱ صفحه