کتاب همیشه با هم
معرفی کتاب همیشه با هم
کتاب همیشه با هم نوشتۀ ویوک اچ. مورتی با ترجمۀ مریم تقدیسی در انتشارات بذر خرد چاپ شده است. این کتاب دربارهٔ نیروی روابط انسانی و تأثیرات عمیق تنهایی بر سلامت روانی و جسمی افراد در دنیای مدرن است. مورتی، پزشک و مدیر ارشد سابق بهداشت عمومی ایالات متحده، در این کتاب به بررسی آثار اجتماعی و جسمی تنهایی و روشهای مقابله با آن میپردازد.
درباره کتاب همیشه با هم
همیشه با هم به اهمیت ارتباطات انسانی در جامعه و تأثیرات زیانبار تنهایی میپردازد. مورتی، با استناد به تجربههای شخصی و حرفهای خود، تنهایی را بهعنوان یک بحران بهداشتی توصیف میکند که تأثیرات مخربی بر سلامت جسمی و روانی دارد. او توضیح میدهد که چگونه افزایش فردگرایی و کاهش روابط نزدیک، منجر به انزوای اجتماعی و اثرات منفی گستردهای مانند افزایش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی، افسردگی و کاهش کیفیت زندگی میشود.
این کتاب در زمان همهگیری کووید - ۱۹ منتشر شد، دورهای که لزوم فاصلهگیری اجتماعی باعث شد تا مسائل تنهایی و قطع ارتباطات انسانی بهطور چشمگیری مورد توجه قرار گیرند. مورتی توضیح میدهد که این همهگیری نشان داد که ارتباطات انسانی حتی در زمانهای بحرانی هم بهطور غیرمستقیم میتواند تقویت شود، مثلاً از طریق فناوریهای ارتباطی.
این کتاب به ۴ راهکار عملی برای مقابله با تنهایی اشاره دارد: ۱. برقراری ارتباط مستمر با افرادی که برایمان اهمیت دارند، ۲. توجه کامل به لحظات ارتباطی با دیگران، ۳. اختصاص زمانی برای ارتباط با خود و خلوت، و ۴. کمک به دیگران و دریافت کمک از آنها. مورتی معتقد است که این راهکارها میتوانند به بهبود زندگی اجتماعی و سلامت روانی کمک کنند.
ویوک اچ. مورتی، متولد ۱۹۷۷، پزشک و مشاور بهداشت عمومی اهل ایالات متحده است. او سابقه خدمت بهعنوان مدیر ارشد بهداشت عمومی آمریکا (Surgeon General) را دارد. مورتی در دورههای مختلف زندگی حرفهای خود به بررسی مسائل اجتماعی، بهویژه تنهایی و تأثیرات آن بر سلامت عمومی پرداخته است.
همیشه با هم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به افرادی که به دنبال بهبود روابط اجتماعی خود هستند، یا به افرادی که از تنهایی رنج میبرند و به راهکارهایی برای کاهش آن نیاز دارند، توصیه میشود. همچنین کسانی که علاقهمند به موضوعات سلامت روانی و اجتماعی هستند، از این کتاب بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب همیشه با هم
«اتاق برخی از بیماران همیشه کسی بود تا در محیط ناآشنای بیمارستان احساس تنهایی نکنند. اگر حالشان بدتر میشد یا پایان زندگیشان نزدیک بود سیلی از دوستان و اقوام از دور و نزدیک نزدشان میآمدند و برای پزشکان و پرستاران توضیح میدادند که چقدر به این بیمار علاقه دارند و برایشان عزیز است. ولی بیمارانی هم بودند که روزها و حتی هفتهها نه ملاقاتی داشتند، نه تماس تلفنیای و نه هیچکس از دنیای بیرون خبری از آنها میگرفت. برخی از آنها در حالی از دنیا میرفتند که فقط من و همکارانم در بیمارستان شاهد آخرین لحظات زندگیشان بودیم.
فقط حضور یا غیاب دوستان و اعضای خانواده نبود که توجهم را به خود جلب میکرد؛ این عطش عشق و دوستی بود که در بسیاری از زنان و مردانی که از درهای بیمارستان وارد میشدند دیده میشد. درحالیکه اکثر بیماران مشتاق خروج از بیمارستان و از سر گرفتن زندگی عادیشان بودند، معدودی از آنها گوش شنوایی را که مدتها بود جای خالیاش را در زندگیشان احساس میکردند در میان کادر پزشکی و پرستاری جستوجو میکردند. داستانهایی طولانی دربارهٔ زندگیشان برای هر کسی که حاضر به شنیدن بود تعریف میکردند. من اغلب در وضعیتی گرفتار میشدم که از سویی میخواستم نزد این بیماران بمانم و به حرفهایشان گوش کنم و از سوی دیگر میدانستم بیماران بسیار دیگری چشمبهراهم هستند.»
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۳۵۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه