کتاب الاغ کتاب خوان
معرفی کتاب الاغ کتاب خوان
کتاب الکترونیکی الاغ کتاب خوان نوشتهٔ غلامرضا آبروی در عهد مانا چاپ شده است. این کتاب دربردارندهٔ مجموعهای از داستانهای طنزآمیز است که هر داستان به صورت مجزا به یک موضوع جذاب و طنز میپردازد و خواننده را با ماجراهای بامزه و سرگرمکننده همراه میکند.
درباره کتاب الاغ کتاب خوان
کتاب الاغ کتابخوان نوشتهٔ غلامرضا آبروی در قالب داستانهای کوتاه و طنز به مفاهیم متنوع و دلنشینی میپردازد. این مجموعه، مخاطبان را به دنیایی از ماجراهای متفاوت و پرکشش میبرد که هر یک دارای رویکردی خاص و زبان طنز است. عنوانهای داستانها شامل سکههایی که عسل شد، مسافر غریب، معمای عجیب، دزد کتیبه، بهترین جواب و جوجههای مرغ بریان است. هر داستان، ماجرایی خاص خود دارد و در فضای طنزآلود سعی در انتقال مفاهیمی ساده اما تأثیرگذار به خواننده دارد.
موضوع کتاب، طنز و خلاقیت در بازنمایی مسائل روزمره است که برای نوجوانان و حتی بزرگسالان نیز جذاب است. داستانهای کتاب به شیوهای نوشته شدهاند که به مخاطب کمک میکنند تا با زبانی طنزآلود و متفاوت به وقایع و اتفاقات نگاه کند. از آنجا که طنز یکی از روشهای مؤثر برای نشان دادن کاستیها و تناقضات زندگی روزمره است، نویسنده از این شیوه برای جذابتر کردن موضوعات داستانهای خود بهره برده است و داستانهایش میتواند علاوه بر ایجاد سرگرمی، نگاهی تازه به مسائل مختلف زندگی ارائه دهد.
کتاب الاغ کتاب خوان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این مجموعه برای همهٔ دوستداران داستانهای کوتاه طنز و باتوجهبه زبان روان خود برای نوجوانان و جوانان نیز مناسب است.
بخشی از کتاب الاغ کتاب خوان
«تالار قصر، زیبایی و شکوه همیشگی را داشت. شمعها در شمعدانهای نقره میسوختند و قندیلهای رنگی که از سقف بلند تالار آویزان بود، در زیر نور شمعها درخشش خیرهکنندهای داشتند. خلیفه بر تخت تکیه داده بود و به کسانی که وارد میشدند نگاه میکرد و برای خوشآمد به مهمانان تبسم میکرد و سر تکان میداد. وزیران و دانشمندانِ دربار یکی بعد از دیگری به تالار میآمدند و جلوی خلیفه تعظیم میکردند. هر کس در جایگاه مخصوصی قرار میگرفت. دو خدمتکار بادبزنهای بزرگی در دست داشتند و خلیفه را باد میزدند. خدمتکاران دیگر با ظرفهای میوه و جامهای شربت از تازهواردان پذیرایی میکردند.
در کنار خلیفه مرد غریبهای نشسته بود که لباس سادهٔ بلندی به تن داشت. چهرهاش شبیه به درویشان بود. موهای بلند و ریشی انبوه که به سپیدی میزد، سر و صورتش را احاطه کرده بود. همهٔ نگاهها به مرد غریبه دوخته شده بود. هرکس با ایما و اشاره از دیگری میپرسید او کیست و در اینجا چه میخواهد؟ همه با تعجب سر تکان میدادند و اظهار بیاطلاعی میکردند.
خلیفه به دانشمندان علاقه زیادی داشت. او همیشه به دنبال اختراعات و فنون جدید بود. اگر دانشمندی وارد شهر بغداد میشد جاسوسان فوراً به او خبر میدادند و خلیفه، دانشمند را به قصر دعوت میکرد.
خلیفه وقتی دید همه با کنجکاوی به مهمان تازهوارد او نگاه میکنند سکوت مجلس را شکست و با صدای بلند گفت: این شخص مردی سَیّاح و دانشمند است. او به بغداد آمده است تا علما و دانشمندان این شهر را امتحان و آزمایش کند. از علوم مختلف اطلاع دارد و ادعا میکند که تاکنون هیچکس نتوانسته به پرسشهای او پاسخ بدهد. برای همین شما را احضار کردم و به او اطمینان دادم بهترین علما و دانشمندان در بغداد هستند. حالا به دقت به سوالات او گوش کنید. هر کس پاسخ او را بدهد پاداش خوبی از من خواهد گرفت.»
حجم
۶۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۶۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه