دانلود و خرید کتاب طغیان ( پوچی شرزه ها) بنیامین ملکی
تصویر جلد کتاب طغیان ( پوچی شرزه ها)

کتاب طغیان ( پوچی شرزه ها)

انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۳.۶از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب طغیان ( پوچی شرزه ها)

«طغیان (پوچی شرزه‌ها)» نوشته بنیامین ملکی(-۱۳۷۱) نویسنده جوان و فانتزی‌نویس ایرانی است. افسانه «طغیان»، در قالب حماسی، کهن و آخرالزمانی خود، فضایی بسیار گیرا را برای مخاطب ترسیم می‌کند. در بخشی از متن کتاب آمده است: سخنرانی چاوشان به درازای لحظات ادامه می یافت بی آنکه حتی یک سرباز تاملی بر جمله ای داشته باشد. همه در خلسه این کوری و کری بودند که ناگهان برای یک آن ،رعد کوتاهی در آسمان زد و در اندک مجالی نور بر محیط افتاد… بعد از آن دوباره تاریکی چیره شد و سیاهی شب،اما به سرعت زمزمه هایی عجیب بر جان سپاهیان افتاد.زیرا گروهی پراکنده در در صفوف نخستین کمانداران بر این باور بودند که در همان مجال کوتاه که روشنایی شد و مقابل را رویت کردند،توده هایی مانند لشکر عاریذات ها را در حال هجوم از دوردست دیده اند…این احتمالی بسیار فجیع و رعب انگیز بود که عاریذات ها در هجومند و سیاهی شب و صدای باران مانع از دیدن و شنیدن آن هاست…
StarShadow
۱۴۰۱/۰۲/۰۷

کتاب بینهایت زیبا و دلنشین بود. داستان روایتی حماسی تاریخی داره و هدفش ساخت افسانه ایه که باعث میشه نفس توی سینتون حبس بشه. وقتی کتاب رو بخونید متوجه میشید که شخصیت اصلی واحد نداره و تقریبا همه به یه

- بیشتر
جویا
۱۳۹۸/۰۱/۰۷

داستانی با روایتی بسیار زیبا و خوش‌لحن که متاسفانه پرداخت خوبی نداره و کلیشه‌ای هم هست. اما باتوجه به‌اینکه هر دو جلد کتاب که تا الآن چاپ شده رو خوندم، حتماً پیشنهاد می‌دم جلد دوم رو نخونده نذارید. نویسنده جلدبه‌جلد عمیقاً در

- بیشتر
shaygun
۱۳۹۹/۱۱/۱۸

دوستان نمیدونم چرا گفتید کلیشه ایه اینطور نیست نویسنده اصن یچیزی تو مایه های زامبی تو کتابش بکار برده و داستان پردازیش عالی بود خیلی کتاب قشنگی فقط دو ایراد اولیش اینه که یه قهرمان شخصیت اول نداره معمولا اتحادی

- بیشتر
Ms
۱۳۹۷/۱۲/۲۸

بسیار عالی و جذاب. البته با نکاتی گنگ و مبهم. اما در کل داستان و گیرایی خیلی خوبی داشت و فضا سازی خیلی درست انجام شده بود

مینوتات
۱۳۹۶/۰۹/۱۸

مثل همه رمان های‌فانتزی ایرانی تقلیدی بود و پر از کلیشه و کپی از فانتزی های غربی. داستان بد نبود اما ای کاش میشد یه داستان خالی از کلیشه خوند یه بار...

tila
۱۳۹۶/۰۸/۱۴

عالی .... هر سطر کتاب رو میشد حس کرد ... متفاوت از تمام کتابهای هم سبک خودش

kian
۱۴۰۱/۰۶/۲۲

ایراداتی داشت شخصیت پردازی و... اما توصیه میشه.

&Mona&
۱۳۹۸/۱۰/۰۲

من با تک تک سطرهای این کتاب زندگی کردم. تک‌تک احساساتی که در کلمات نهفته بود رو حس کردم و تا بحال از خواندن یک رمان ایرانی این‌چنین به هیجان نیومده بودم. بی نظیره! و حسی متفاوت از همه کتاب های

- بیشتر
کاربر ۱۹۴۸۴۴۴
۱۴۰۱/۰۴/۰۲

نویسنده با حذف شخصیت اصلی داستان آخر کتاب رو به پوچی کشوند. من لذت نبردم از خواندن این کتاب. وقتی شخصیت اصلی داستان به شکل فجیهی کشته میشه و نقشه ها و اهدافش شکست می خورن، داستان جذابیت خودش رو از

- بیشتر
shadow of mordor
۱۴۰۰/۰۴/۱۸

داستان بدی نبود ولی جوری هم نبود که بخوام جلد بعدیشو بخونم ۳ از ۵ اثار دیگر نشر موج مثل عدن به نظرم بهترن

ما... آنانیم که آتش‌ها را، به سلاح شعر برانگیخته‌ایم... و... هم آنان که آتش‌ها را، برانداخته‌ایم... ما... پیمان‌ها، با آسمان بربسته‌ایم... با... عزت بر تختِ زمین بنشسته‌ایم... ... آوارها ریخته و... آمال‌ها ساخته‌ایم... بر خارها تاخته و... هموارها ساخته‌ایم... شریان‌ها داده و... پروازها کرده‌ایم... پایان‌ها داده و... آغازها کرده‌ایم... ... ما آنانیم... ما آنانیم..... ما آنانیم... ما آنانیم...
&Mona&
ما جنگیدیم... در سیاه‌ترین دورانِ بشر و باختیم هرآنچه را که می‌بایست، در صعب راهِ پیروزی. آری ما پیروز شدیم و تقدیر را با باخته‌هایمان ساختیم
&Mona&
از پله‌ها به حیاط رسید و زیرِ شدت باران ایستاد. صورتش را رو به آسمان گرفت. قطرات باران در برخورد با صورتش متلاشی می‌شدند. دستانش را از تن فاصله داد و با چشمانی باز گفت: - چقدر کوچکم می‌بینی؟... به اندازه یک نقطه؟ «سپس با فریاد ادامه داد» اگر تمامِ ابرهای فلک را هم بر زمین ببارانی، این نقطه پاک نخواهد شد... من نقطه پایان هستم.
ketab khor
ما شیرهای غرّان، شمشیرهای برّان بسته‌ایم و برآنیم تا از تکاپوی سینه، عشق بیاموزیم. در پرتگاهِ عالم، بر لبه تیزی ایستاده‌ایم... و نخواهیم افتاد، تا برای چیزی ایستاده‌ایم.
&Mona&
سپهداران نُترات، سه جوان به نام‌های «یارپیل»، «سرقام» و «نسلار» از دلیرترین و مهم‌ترین افراد سپاه و مردان شیرشین بودند که نُترات تمامِ سپاهیانِ پر تعداد مرز را در سه سپاه مجزّا میان این سه تن بخش کرده بود.
Mehdi Behrouzi
- «نیمی از زخم‌های بر تنِ من، برای مرگِ با افتخارِ ده مرد کافی‌ست... اما زمانِ درازی‌ست که نجنگیده و جنگ ندیده‌ام... همچنین نشانه‌هایش را... آن‌چنان که در تو نیز نمی‌بینم. چون در آن زمان، کسی با کودکانِ در گهواره نمی‌جنگید. هابان. پسرِ شادیر!... به سرزمینت بازگرد. شادمان و خوش‌خبر و به فرمانده‌ات بگو که نُترات حرفهایم را شنید و نشنیده گرفت.»
Mehdi Behrouzi
توانِ طلوع، به سلطه شب نمی‌چربید و گویی پنجه سیاه ابر، مانع از برآمدن خورشید می‌شد. صبحی کبود و سرد بود و آسمانِ گرگ و میش، فضایی رمزآلود را بر محیط حاکم کرده بود.
Amir.M
تاریخ پر از زندگی و مرگِ بزرگان است... گویی که کوچک‌ترها نه زندگی می‌کنند و نه می‌میرند!
tila
نزدیک‌تر که شد، پرتو ماه، چهره خندانِ گامار را روشن کرد. گامار، تنها فرزندِ نزدیک‌ترین دوست نُترات، یعنی خشایار، و از رمه‌بانانِ شیرشین است که دستی هم بر هنر سنگ تراشی و ساخت تندیس دارد.
Mehdi Behrouzi

حجم

۴۱۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۴۱۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۱۰۳,۰۰۰
تومان