کتاب میدگارد ۴

نفرین مهتاب (میدگارد۴) اثر احمدرضا صالحی، چهارمین کتاب از سری رمان‌های پرفروش میدگارد است که از نظر تم داستانی در میان کتاب‌های فارسی منحصر‌به‌فرد و حتی می‌توان گفت بی‌نظیر است.

 خلاصه کتاب میدگارد ۴

افسانه میدگارد حکایتی بسیار جذاب و مهیج از سرگذشت پسری دارد که مادرش آدمیزاد و پدرش غیرآدمیزاد بوده و این امر ناخواسته او را به سرزمین‌های افسانه‌ای می‌کشاند که در آنجا تمام موجودات اهریمنی طمع به دست آوردن قدرت این جوان را دارند و برای آمدنش لحظه‌شماری می‌کنند و از این میان یک دختر زیباروی از طایفه ثارها دشمنی نامشخصی با این پسر دارد و پیوسته درصدد کشتن وی است.

 خواندن مجموعه میدگارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم.

 این اثر یک داستان دنباله‌دار فانتزی، معمایی و پرهیجان برای نوجوانان است.

جملاتی از کتاب میدگارد۴

همه دور میز کوچیکی در میانه کلبه نشسته بودند و مشغول نوشیدن دمنوش کوهی‌ای بودند که پرستو دم کرده بود.

پرستو نگاهی به پنجره و تاریکی هوا کرد و گفت:

- خدای من هوا تاریک شده؟! امروز چقدر زود گذشت!

ژولیت فوری گفت:

- وقت دوشیدن گوسفنداست؟ منم بیام کمک؟

- اگه بیای که خیلی خوبه!

و سپس آریا را مخاطب قرار داد و گفت:

- آریا میشه تو هم مرغ و خروس‌ها رو جمع کنی؟ زاداکوپ امشب دیر میاد.

سارنوش در تکمیل حرف او گفت:

- فالی و تینا رو هم با خودت ببر. کارتون که تموم شد برین یه مقدار خار و هیزم جمع کنین.

فترس به او رو کرد و گفت:

- واقعاً؟!

سارنوش فنجانش را روی میز گذاشت و گفت:

- واقعاً چی؟

- واقعاً می‌خوای جشن چله برپا کنی؟ تو این شرایط؟

سارنوش شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت:

- چرا نکنم؟ همه باید جشن بگیریم! جشن و خوشحالی، انگیزه و قدرت تحمل سختی‌ها رو با خودش داره. جشن گرفتن هم که بهانه نمی‌خواد! جدا از این که ما بهونه هم داریم!

آرتوس گفت:

- موافقم، سنت‌ها رو باید به جا آورد. تمدن ما با همین سنت‌های خوبشه که تا حالا دوام آورده. اگه یه چیزی باشه که تو این ششصد سال یاد گرفته باشم، اینه که همونقدر که شادی و سرور به روحیه و موفقیت‌ها کمک می‌کنه، گریه و ماتم گرفتن، از عمر و روحیه و موفقیت‌ها کم می‌کنه. پس درس امروز من به همه شما اینه؛ با هر بهونه‌ای و تو هر شرایطی شادی کنید و از غم و غصه دوری کنید! علت و بهونه‌اش هم هر کسی و هر چیزی که می‌خواد باشه.