دانلود و خرید کتاب خروس جنگی جری اسپینلی ترجمه پروین علی پور
تصویر جلد کتاب خروس جنگی

کتاب خروس جنگی

معرفی کتاب خروس جنگی

کتاب خروس جنگی نوشتهٔ جری اسپینلی و ترجمهٔ پروین علی پور است. نشر افق این رمان نوجوان را منتشر کرده است.

درباره کتاب خروس جنگی

کتاب خروس جنگی دربردارندهٔ یک رمان نوجوان است که توسط جری اسپینلی نگاشته شده است. خروس جنگی عنوانی است که دانش‌آموزان برای فوتبالیست‌ جنجالی‌ کلاس‌ هفتم‌ انتخاب کرده‌اند. او از وقتی‌ که‌ توانست‌ راه‌ برود، هر چیزی‌ را از سر راهش‌ برداشته‌ است‌ و اکنون‌ همسایه‌اش‌ «پن‌ وب‌» پسر لاغر مردنی‌ که‌ دنیایش‌ از زمین‌ تا آسمان‌ با دنیای‌ او فرق‌ دارد، بزرگ‌ترین‌ مانع‌ سر راه‌ اوست‌. رمان «خروس جنگی» کتاب برگزیده‌ٔ انجمن کتابخانه‌های آمریکا، کتاب سال مجله‌ٔ «اسکول لایبرری»،‌ کتاب سال برگزیده‌ٔ «کودکان چهار ایالت» و کتاب سال یکی از مجلات کودکان و نوجوانان آمریکا است.

خواندن کتاب خروس جنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که به خواندن رمان‌های خارجی علاقه دارند، پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جری اسپینلی

جری اسپینلی زادهٔ اول فوریهٔ ۱۹۴۱، نویسندهٔ رمان‌های کودک و نوجوان و اهل آمریکا است. او زمان خود را در کالج گتیسبورگ، صرف نوشتن داستان‌های کوتاه کرد و سردبیر مجلهٔ ادبی «کالج» بود. اسپینلی در سال ۱۹۷۷ با یکی دیگر از نویسندگان کودک و نوجوان، «آیلین مسی» ازدواج کرد و این دو به همکاری هم کتاب های خود را به رشتهٔ تحریر درآوردند. «خروس جنگی»، «مگی شوریده»، «دختر ستاره‌ای» و «کفترکش» از جمله آثار جری اسپینلی هستند.

درباره پروین علی پور

پروین علی پور (متولد ۱۳۲۵ در شهسوار) مترجم آثار کودک و نوجوان است و از پیشگامان این حوزه در ایران به شمار می‌آید. کتاب «چه‌جوری می‌شود بال شکسته‌ای را درمان کرد» با ترجمهٔ او به‌عنوان کتاب برتر کودک و نوجوان معرفی شد. او کارشناس‌ارشد روان‌شناسی است و به‌دلیل علاقه‌اش به ادبیات، سال‌ها به‌عنوان دبیر ادبیات به بچه‌ها تدریس کرده و حدود شش سال با سمت تهیه‌کننده در تلویزیون مشغول به کار بوده است. علی‌پور چندین جایزه از شورای کتاب کودک دریافت کرده است. او نویسندهٔ برگزیدهٔ شانزدهمین دورهٔ کتاب فصل در بخش کودک و نوجوان، برندهٔ دیپلم افتخار «IBBY»، جشنوارهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده است. او بیش از ۹۰ اثر از جمله تألیف و ترجمه منتشر کرده است. «به کجا چنین شتابان؟!» از آثار تألیفی و «من ساکتم؛ خجالتی نیستم»، «روزنامه فروش» و «آرزوهای کوچک» از ترجمه‌های او هستند.

بخشی از کتاب خروس جنگی

«در تمام طول روز، مسابقهٔ دوی روز جمعه را پیش خودم مجسم می‌کردم: هوبر بازی را شروع می‌کند، در نیمهٔ پیچ اول مسیر باتوم را به نولز می‌دهد. نولز دور اول را تمام می‌کند، باتوم را به کروز می‌دهد. من خم می‌شوم. از بالای شانه‌ام به عقب نگاه می‌کنم. هشت گروه با هم رقابت می‌کنند. هر هشت دونده به‌سرعت دارند پیش می‌آیند. در بین آن‌ها کروز را می‌بینم. دارد به پیچ نهایی می‌رسد. پانزده متر با من فاصله دارد... حالا... ده متر، از زمین کنده می‌شوم، دست چپم را به پشتم می‌بَرم، با پنجهٔ بازِ باز ـ بده! بده! آهان! ـ و احساس می‌کنم که باتوم به دست چپم خورد. انگشت‌هایم را دورش حلقه می‌کنم. باتوم را به دست راستم می‌دهم و به سمت خط‌کشی سفید مسیر آجری‌رنگ خیز برمی‌دارم. من آخرین نفر هستم و دست‌کم ده متر از دوندهٔ جلویی عقب‌ترم؛ اما به محض آنکه باتوم را می‌گیرم، درجا از او جلو می‌زنم. بعد، از نفر بعدی... و بعدی... و بعدی. چهار هزار تماشاچی یک‌باره از جا می‌پرند. نگاه هشتاد هزار چشم از دوندهٔ جلویی به پسری می‌افتد که نمی‌دانند از کجا پیدایش شده است. همه می‌پرسند: «آن پسر کیست؟» و می‌شنوند: «کوگان است! خروس‌جنگی کوگان، از اسپرینگ فیلد!» یکی دیگر را پشت سر می‌گذارم. حالا فقط سه نفر جلوتر از من هستند. اما دیگر فرصت نیست. مردم فریاد می‌زنند: «آن پسر نمی‌تواند ببرد!» ولی من کوتاه نمی‌آیم. حالا دو نفر جلوتر از من هستند و روبان قرمز خط پایان آن‌قدر نزدیک است که کاملاً دیده می‌شود. مردم دارند از نرده آویزان می‌شوند یا روی تابلوی امتیازات گروپ‌گروپ بالا و پایین می‌پرند. حالا... حالا... فقط یک نفر جلوتر از من است، و توفانِ صدای تماشاچیان که در طول مسیر دنبالم می‌کند، دارد به پشتم می‌خورد! من دوش به دوش نفر جلویی هستم. یک لحظه دنیا از حرکت می‌مانَد؛ چراکه ما کاملاً بی‌حرکتیم (آن‌هایی که از پهلو نگاهمان می‌کنند، خیال می‌کنند که ما یکی هستیم) و من یاد حرف مربی می‌افتم که می‌گوید در فاصلهٔ خیلی نزدیک، کسی که به جلو خم می‌شود، برنده است؛ بنابراین، از نفس افتاده، بازوهایم را به عقب و سینه‌ام را به جلو می‌اندازم. روبان قرمز... مثل پروانه‌ای روی بلوزم وامی‌رود. قدم‌هایم را آهسته می‌کنم و از حرکت می‌مانم. روی مسیر آجری‌رنگ می‌ایستم. باتوم را به هوا، به بلندی پرچم‌هایی که در سراسر استادیوم است، پرتاب می‌کنم. توفانِ صدا بالاخره به من می‌رسد؛ و من چشم‌هایم را می‌بندم تا امواج صدا سرتاپایم را بپوشاند: «کووووووووووووگان!» »

مانا
۱۴۰۳/۰۹/۰۱

بی نهایت کنید!

حجم

۱۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۳۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان