کتاب فرزند ربوده شده
معرفی کتاب فرزند ربوده شده
کتاب الکترونیکی «فرزند ربوده شده» نوشتهٔ ر. لوئیس استیونسن با ترجمهٔ ابوالفضل میربهاء در انتشارات علمی و فرهنگی چاپ شده است. فرزند ربودهشده که برای اولین بار در سال ۱۸۸۶ منتشر شد، از آثار مهم ادبیات کودکان و نوجوانان است که با ماجراهای هیجانانگیز و شخصیتهای فراموشنشدنی، خوانندگان را به دنیای پرماجرا و خطرناک قرن هجدهم اسکاتلند میبرد. با اقتباس از این کتاب بارها فیلم، سریال و تئاتر ساخته شده است.
درباره کتاب فرزند ربوده شده
داستان کتاب فرزند ربوده شده در سال ۱۷۵۱ در اسکاتلند آغاز میشود و ماجراهای دیوید بالفور، پسری جوان را روایت میکند که پس از مرگ پدر و مادرش به دنبال حق و میراث خود میرود. دیوید توسط عمویش، ابنزر بالفور، به کشتیای دزدیده و به کارولینای شمالی فروخته میشود. در راه، دیوید با آلن برک، یکی از مبارزان آزادیخواه اسکاتلندی، آشنا میشود و این دو با هم فرار میکنند و سفری پرماجرا و خطرناک را آغاز میکنند تا به اسکاتلند بازگردند و حقوق خود را پس بگیرند.
استیونسون در این رمان توانسته است زندگی و فرهنگ اسکاتلند قرن هجدهم را با دقت و جزئیات به تصویر بکشد. داستان پر از صحنههای تعقیب و گریز، نبردهای دریایی، خیانتها و دوستیهای عمیق است که مخاطبان را بهخوبی با خود همراه میکند. فرزند ربوده شده نهتنها داستانی پرهیجان و سرگرمکننده است، بلکه با پرداختن به موضوعات مهمی مانند وفاداری، شجاعت، و عدالت، پیامی اخلاقی و آموزنده برای خوانندگان به همراه دارد. سبک نوشتاری استیونسون، با توصیفات زنده و دیالوگهای واقعی، به جذابیت و اثرگذاری داستان افزوده است.
کتاب فرزند ربوده شده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای ماجراجویی و تاریخی پیشنهاد میکنیم. این کتاب میتواند برای کسانی که به ادبیات کلاسیک و تاریخ اسکاتلند علاقهمندند، انتخاب مناسبی باشد.
بخشی از کتاب فرزند ربوده شده
«صحبت آقای کامپبل به اینجا که رسید، از روی کندهٔ درخت بلند شد، کلاه از سر برداشت و به احترام رویش را به سوی آسمان گرفت و در حق جوانی که تازه پا به عرصهٔ کشاکشهای زندگی میگذاشت از صمیم قلب دعا کرد. آن وقت به طرف من برگشت و مرا سخت به سینهٔ خود فشرد و چشم به من دوخت. در حالی که آثار غم و اندوه بزرگی در تمام خطوط صورتش پیدا بود، مرا رها کرد و کلاه را دوباره روی سرش گذاشت و با سرعتی که نزدیک به دویدن بود از همان راهی که آمده بودم راه افتاد و رفت! شاید اگر شخص دیگری آنجا بود، از این حرکت خندهاش میگرفت ولی من در حالی بودم که خندیدن برایم امکان نداشت.
آنقدر آقای کامپبل را نگاه کردم تا اینکه در خم راه ناپدید شد، آن وقت یادم آمد که تمام غصه و اندوه او برای این بود که از فرزند رفیق صمیمی تازهدرگذشتهاش دور میشد. وقتی به خود آمدم، فکر اینکه از آن دهکدهٔ ساکت و آرام بیرون میروم و میخواهم قدم در شهر بزرگ و خانوادهٔ معروف و سرشناسی بگذارم که دارای نام خانوادگی خود من هستند، یک بار دیگر مرا به هیجان آورد و قلبم به شدت شروع کرد به زدن.
برای اینکه بدانم آن مرد خوب و پاکسرشت برای من چه آورده است، رفتم همانجا کنار جاده روی کندهٔ درخت نشستم و بسته را باز کردم؛ آن چیز قوطی مانند کوچک، کتاب مقدس انجیل بود. آن چیز گرد، یک سکهٔ یک شیلینگی بود.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۱۸ صفحه