کتاب گوش شنوا
معرفی کتاب گوش شنوا
کتاب گوش شنوا نوشتهٔ ژاک سالومه و سیلوی گالان و ترجمهٔ شهلا حایری است. نشر قطره این کتاب در حوزهٔ موفقیت و خودیاری را منتشر کرده است.
درباره کتاب گوش شنوا
ژاک سالومه و سیلوی گالان در کتاب گوش شنوا بیان کردهاند که در زندگی هیچ چیز پراهمیتتر و ضروریتر از ارتباط برقرارکردن، رابطهداشتن، و تقسیمکردن نیست. آنها بر این عقیده هستند که از خواستههای حیاتی و عمیق هر انسانی است که با مجموعهٔ گستردهتری پیوند برقرار کند و به جامعهای، گروهی و زبانی تعلق داشته باشد، اما نه در خانواده و نه در مدرسه به افراد یاد داده نمیشود که چگونه باید ارتباط برقرار کنند. نظام آموزشی تحصیلی بر پایهٔ پرسش و پاسخ بنا شده است. کودکان در این وضعیت نمیتوانند جوابی بدهند که از دلشان برخاسته است؛ زیرا تنها جواب کتاب یا پاسخِ مورد نظر معلم قابلقبول است. در این سیستم به مدت ۱۵ تا ۲۰ سال ما را عادت میدهند که جوابهایی مناسب انتظار طرف مقابل بیابیم و بدینترتیب در امر ارتباط دچار مشکل میشویم.
نویسندگان در این کتاب یافتههای خود را در اختیار شما گذاشتهاند؛ ابزاری که به شما کمک میکند حرف دیگری را بشنوید و حرف خود را به گوش او برسانید. این راه که منتهی به ارتباط و گفتوگویی شاداب و سرزنده میشود به ما کمک میکند که بهخصوص حرف خودمان را بشنویم و به والاترین بخش خود که برای خود ما نیز ناشناخته است دست یابیم. برای رسیدن به این هدف ضروری است که نخست هر کس مسئولیت بهبود رابطه را با خود و با دیگری بر عهده گیرد.
خواندن کتاب گوش شنوا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب گوش شنوا
«روزی زن به ستوه میآید و فریاد میزند: «حالم خیلی هم خوبه و نمیخوام مثل یک زن علیل و بیمار با من رفتار کنی». مرد آرام میماند و در جواب میگوید: «عزیزم انگار خیلی خستهای و اعصابت به هم ریخته، برو استراحت کن من خودم به همه چیز میرسم.»
این مرد از اسلحهٔ انکار استفاده میکند بدین معنی که نمیخواهد حرف زنش را به حساب آورد. بدون اینکه خود بخواهد تغییرات زنش را انکار میکند زیرا آن را در حکم تهدیدی برای زندگیشان به شمار میآورد. کار این زن و مرد عاقبت به طلاق میکشد زیرا مرد دایم میخواست خواستهها و استقلال زنش را سرکوب کند. وقتی کسی میخواهد طرفش را ضعیف یا مریض نگهدارد یعنی میخواهد موضع قدرتش را نسبت به او حفظ کند. اما این سرگردانی درون مرد هرگز به زبان نمیآید بلکه تحت لوای نیات والا صورت میگیرد.
گاهی به عنوان اینکه به دیگری علاقه دارم برایش تعیین تکلیف میکنم که چگونه باید زندگی کند.
این زن جوان دایم به مادرش میگوید: «حالا که بچهها بزرگ شدن و رفتن، بیشتر به خودت برس، برو سفر، برو برای خودت رخت و لباس بخر، بیرون برو، گردش برو» و هر بار که به مادرش سر میزند سؤال میکند: «خب چهکار کردی؟»
مادر از اینکه میخواهد راحت در خانهاش بماند و هیچ کار نکند احساس گناه میکند. دختر آزارش میدهد زیرا نمیخواهد ببیند که مادرش در مرحلهٔ دیگری از زندگی به سر میبرد و خواستهها و قوایی متفاوت دارد.
قبول نکردن این تفاوتها ناشی از کمبود قوهٔ تخیل است زیرا نمیتوانیم مجسم کنیم که طرف نیازها و واکنشهایی متفاوت دارد و فکر میکنیم که او هم باید عیناً مثل ما باشد.
قیافه گرفتن
قیافه گرفتن و اخم کردن از روشهای تروریستی رابطه است. بدین طریق سرخوردگیها و دلخوریهایی را که حل نکردهایم بر روی طرف انعکاس میدهیم.
«بدون من خوش گذروندی حالا ببین چهطور از دماغت در میآرم.» »
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۲۴ صفحه