کتاب ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز
معرفی کتاب ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز
کتاب «ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز» نوشتۀ سم مک برتنی و ترجمۀ نیره طالب زاده است و انتشارات علمی و فرهنگی آن را منتشر کرده است. این کتاب، از طریق داستانی جالب و بامزه فصل پاییز را به کودکان آموزش میدهد.
درباره کتاب ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز
قصهها مزایای بیشماری دارند و کودکان از طریق داستانها موارد زیادی را یاد میگیرند و نسبت به مسائل آموزشی واکنش بهتری نشان میدهند. آموزش در حین خواندن آموزش غیرمستقیم نام دارد و کودکان بدون اینکه بدانند نکات زیاد را میآموزند. آموزشها میتواند مهارتهای زندگی، هنجارها و رفتارهای درست باشد یا مطالب و حقایق علمی دنیای اطراف. این آموزشها چون بهصورت داستان برای کودکان خوانده میشود، از شنیدن آن لذت میبرند و در ذهنشان باقی میماند.
آموزش فصلها به کودکان یکی از مسائلی که والدین باید بهموقع به کودکان خودآموزش دهند. همانطور که کودکان رشد میکنند و بزرگتر میشوند، دربارۀ مسائل مختلف از جمله آبوهوا کنجکاو میشوند و تمایل دارند تا در مورد آن بیشتر بدانند. تمام فصلها زیبا هستند اما شاید ابتدا متعجب شوند و ندانند که تغییر فصل چه معنایی دارد. خواندن کتاب یکی از بهترین و راحتترین روشها برای آموزش فصلها به کودکان است.
ببین چهقدر دوستت دارم یک مجموعۀ ۴ جلدی است و قصههای بابا فندقی و پسرش فندقک را روایت میکند. جلدهای این مجموعه عبارت است از: «ببین چهقدر دوستت دارم در بهار»، «ببین چهقدر دوستت دارم در تابستان»، «ببین چهقدر دوستت دارم در پاییز» و «ببین چهقدر دوستت دارم در زمستان». این مجموعه با زبانی ساده، کودکانه و صمیمی کودکان را با فصلهای مختلف و ویژگیهای هرکدام آشنا میکند. کودکان با مطالعۀ این کتاب ضمن آشنایی، به تفاوتهای فصلها با یکدیگر پی میبرند. این مجموعه همچنین به آنها کمک میکند تا به محیط اطراف خود بیشتر توجه کنند و جستجوگرانه به جهان نگاه کنند. در هریک از این ۴ جلد فندقک با پدرش همراه میشود. سم مک برتنی تلاش کرده است تا از این طریق رابطۀ پدر و فرزند را تقویت کند.
خواندن کتاب ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کودکان و والدینی که قصد دارند فصلها را به فرزندان خود آموزش دهند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ببین چه قدر دوستت دارم، در پاییز
«در یک روز پاییزی، فندقک و بابا فندقی به گردش رفتند.
باد پاییزی برگها را اینطرف و آن طرف میبرد.
خرگوشها دنبال برگها میدویدند
تا اینکه بابا فندقی خسته شد.
او گفت: «من باید کمی استراحت کنم.»
حجم
۱۴٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۱۴٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه