کتاب چند جرعه بسکتبال داغ

کتاب چند جرعه بسکتبال داغ نوشتهٔ محمدحسین انصاری و آیدین مقیمی است. نشر گلگشت این مجموعه داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب چند جرعه بسکتبال داغ

کتاب چند جرعه بسکتبال داغ حاوی یک مجموعه داستان کوتاه و معاصر و ایرانی است. عنوان برخی از این داستان‌ها عبارت است از «چه کسی پول مرا برداشت»، «سه حرف بر روی دستبند»، «برای خواهر، برای چاینی»، «نجات دختر، نجات تیم» و «پسری که می‌خواست کشیش شود». کتاب حاضر نخستین جلد از مجموعهٔ «داستان» و سومین جلد از مجموعهٔ «بسکتبال» است که به‌وسیلهٔ نشر گلگشت منتشر شده است. محمدحسین انصاری و آیدین مقیمی همهٔ داستان‌های کوتاه این کتاب را بر اساس واقعیت نوشته‌اند. هر داستان، درمورد یکی از شخصیت‌های حقیقیِ منتخب نویسندگان است.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب چند جرعه بسکتبال داغ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چند جرعه بسکتبال داغ

«یک داستان نه چندان معمولی

sam bowie

پسری قد بلند. خوش قامت. ۲۱۶ سانتیمتر بلندا. خوش برورو. بیشتر اوقات خوش اخلاق. با پدر و مادری خوب. البته جدا شده از هم. زمانی که او ۱۲ سال داشت. پدری از دنیا رفته. چند سال بعد از جدایی.

تحصیل در دبیرستان لِبانون. در شهر لبانون. در پنسیلوانیا. ستاره تیم بودن. با ۲۸ امتیاز و ۱۸ ریباند در هر بازی. حضور در تیم منتخب دبیرستانهای آمریکا. حضور در فینال رقابتهای ایالتی. شکست با تنها یک امتیاز. حسرتی دراز مدت برای او. چیزی که سی و اندی سال بعد هم از آن به عنوان یک حسرت نام برد.

تبدیل شدن به بازیکن برتر سال کشور در سال ۷۹ میلادی. مرد پر قدرت منطقه رنگی. مرد تکنیکی آن منطقه. هوشیار و هوشمند. رفتن به دانشگاه کنتاکی. برای رسیدن به روزهایی بزرگتر.

حضوری موفق در دانشگاه کنتاکی. بازنشسته کردن شماره‌اش توسط دانشگاه. به افتخار روزهای خوبش در آنجا. انتخاب در تیم ملی ایالات متحده برای حضور در مسابقات المپیک ۱۹۸۰. در مسکو. المپیکی که هیچ وقت آمریکایی‌ها در آن حاضر نشدند. تحریم مسابقات توسط آمریکا. به خاطر تجاوز شوروی به خاک افغانستان. به خاطر جنگ سرد. به خاطر تقابل بلوک شرق و غرب. به گند کشیده شدن المپیک. عدم حضور آمریکا و هم پیمانانش. به گند کشیده شدن سرنوشت گروهی از ورزشکاران. کاری که شوروی و دوستانش چهار سال بعد جبران کردند. در ۱۹۸۴. در المپیک. به میزبانی لس‌آنجلس. المپیکی که آمریکا میزبان بود. اما دیگر او به تیم ملی دعوت نشد.

تشخیص مصدومیت در ساق پا. در فصل ۸۲-۸۱. شکستگی استرسی. شکستگی در اثر ضعف استخوانی. در اثر فشارهای مداوم. از دست دادن تمام فصل. سال بعد. شکستگی استرسی در پایی دیگر. اینبار پای راست. باز هم خانه نشینی. باز هم برای یک سال دیگر. از دست رفتن دو سال.

بازگشتن به زمین مسابقات. برای فصل ۸۴-۸۳. بعد از دو سال بیرون ماندن. بازی در تمام رقابتهای کنتاکی. در ۳۴ بازی. انتخاب در تیم دوم منتخب فصل. حضور در بین ۴ تیم برتر. اما شکست در برابر دانشگاه جروج تاون. برابر پاتریک یویینگ. پایان کار در دانشگاه.

حضور در ای‌بی‌ای. انتخاب به عنوان یکی از پیکهای برتر درفت. انتخاب توسط پورتلند. زمانی که پرتلند حسابی به دنبال یک سنتر می‌گشت. انتخاب در دورانی که قدرت تیمها به قدرت سنترها بود. زمانی که منطقه رنگی تکلیف قهرمان را مشخص می‌کرد. نه شوت‌هایی از پشت باجه بلیط.»