دانلود و خرید کتاب فانوس لین یی برندا ویلیامز ترجمه شهاب الدین عباسی
تصویر جلد کتاب فانوس لین یی

کتاب فانوس لین یی

معرفی کتاب فانوس لین یی

کتاب فانوس لین یی به‌قلم برندا ویلیامز با ترجمهٔ شهاب الدین عباسی را نشر مهاجر منتشر کرده است. این کتاب به ماجرای پسربچه‌ای به نام لین یی می‌پردازد که باید برای خرید به بازار برود و تصمیمات مهمی برای نحوهٔ خرج کردن پولش بگیرد.

درباره کتاب فانوس لین یی

لین‌ یی پسربچه‌ی هشت نه ساله‌ای است که روزی از طرف مادرش مأمور رفتن به بازار و خرید کردن می‌شود. او باید پولی را که مادرش به او سپرده به‌خوبی مدیریت و طوری کارش را خوب انجام دهد که با اضافهٔ پولش بتواند یک فانوس خرگوشی قرمز بخرد. آیا او از عهدهٔ این کار بر خواهد آمد؟ کتاب فانوس لین یی به‌قلم برندا ویلیامز جلد دهم از مجموعهٔ قصه‌های ماندگار نشر مهاجر است که در قالب داستانی خواندنی و روایتی گیرا و تصویرسازی‌های جذاب، به آموزش مهارت‌ چانه‌زنی و خرید کردن به کودکان می‌پردازد.

خواندن کتاب فانوس لین یی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کودکان سال‌های پایانی دبستان از خواندن این داستان با همراهی والدین و معلمانشان لذت می‌برند.

بخشی از کتاب فانوس لین یی

«خب - حالا دوباره به من بگو چی باید از بازار بخری.» این را مادر لین یی گفت. لین یی یک بار دیگر فهرست خرید را تکرار کرد و چیزهایی را که باید می خرید با انگشت‌هایش شمرد: «کیک‌های ماه، میوه، برنج، سیب زمینی... و بادام زمینی برای عمو هویی.» و مادرش گفت: «آفرین پسر خوب.» لین یی با خواهش گفت: «می‌توانم یک فانوس خرگوشی قرمز برای جشن ماه بخرم، لطفا؟» مادرش گفت: «خب این با خودته من پول بیشتری کنار نگذاشته‌ام ولی اگر خوب در بازار چانه بزنی ممکن است پول کافی برای خرید یک فانوس خرگوشی قرمز برایت بماند.» لین یی باخوشحالی لبخند زد: مشکلی نیست. من می‌توانم بهتر از هر کسی که می‌شناسم چانه بزنم. او آمادهٔ رفتن شد و همان‌طور که داشت دور می‌شد فهرست خرید را مثل یک شعر می‌خواند: «کیک‌های ماه، میوه، برنج ، سیب زمینی ...... مادرش داد زد: «... و بادام زمینی برای عمو هویی یادت نرود تو می‌دانی که او چقدر زیاد بادام‌زمینی دوست دارد.» لین یی همین طور که سوار بر دوچرخه به طرف بازار می‌رفت به کسانی که سرگرم کار در شالیزارهای برنج بودند لبخند می‌زد و برایشان دست تکان می‌داد. چیزی نگذشت که عمو هویی را بیرون خانه‌اش در حالی که نشسته بود و داشت ماهی‌های خشک‌شده را وارسی می‌کرد دید. لین یی پرسید: «خوب هستید عمو هویی؟» عمو هویی در حالی که آخرین ماهی را به طرف آفتاب گرفته بود گفت: «خوبم، متشکرم.» لین یی گفت: «من دارم می‌روم بازار مادر می‌گوید اگر خوب چانه بزنم می‌توانم با بقیهٔ پول یک فانوس خرگوشی قرمز بخرم.» عمو هویی پرسید و آن را به پیک‌نیک امشب می‌آوری؟» «آره عمو هویی آیا امسال هم با ما از کوه بالا می‌روید؟» عمو هویی گفت: حتماً. ممکنه پیر شده باشم ولی هنوز هم از کیک‌های ماه و بادام‌زمینی لذت می‌برم. امیدوارم در چانه‌زنی موفق شوی لین پی با خوشحالی لبخند زد و به‌سرعت به راهش ادامه داد.» 

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰ صفحه

حجم

۶٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰ صفحه

قیمت:
۵,۰۰۰
تومان