کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول)
معرفی کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول)
کتاب الکترونیکی دیر درخت نارنج (بخش اول) نوشتۀ سامانتا شنن با ترجمۀ ابراهیم عامل محرابی در انتشارات ویدا چاپ شده است. این کتاب دربارۀ داستانی حماسی است که در دنیایی خیالی روایت میشود و به موضوعات افسانهای، مبارزه با اژدهایان، و جادو میپردازد.
درباره کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول)
کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول) اثری است از سامانتا شنن که به دنیایی خیالی و حماسی وارد میشود. داستان این کتاب در سرزمینی اتفاق میافتد که افسانههای کهن، نبرد میان خیر و شر، و جادوگری در آن نقش کلیدی دارند. در این دنیا، دشمنان افسانهای، مانند اژدهایان و هیولاها، تهدیدی برای انسانها به شمار میروند. محور اصلی داستان حول شخصیتهای گوناگون و ماجراجوییهایشان شکل میگیرد و عناصر فرهنگی و اسطورهای متنوع از مناطق مختلف جهان در آن تأثیر گذاشتهاند.
در مقدمه کتاب آمده که جهان خیالی دیر درخت نارنج از فرهنگها و افسانههای گوناگون الهام گرفته شده است، اما هدف نویسنده این نبوده که هیچیک از سرزمینها نمایانگر کشور یا فرهنگی خاص باشد. این تنوع به داستان غنا بخشیده و فضای حماسی و رمزآلودی خلق کرده است. همچنین در آغاز کتاب، آیهای از مکاشفه یوحنا نقل شده که به مضمون نمادین و مذهبی داستان اشاره دارد.
بخش نخست این کتاب با عنوان "افسانههای کهن" بر پایه تقابل نیروهای خیر و شر و همچنین ارتباط انسان با نیروهای فراتر از طبیعت بنا شده است. روایتهای چندگانه، شخصیتهای پیچیده، و توصیفات دقیق از ویژگیهای برجستۀ این اثر هستند. سامانتا شنن، نویسنده بریتانیایی، به دلیل خلق آثار تخیلی و حماسی شناخته شده است. او با نوشتن سری کتابهای Bone Season شهرت یافت و دیر درخت نارنج نیز از آثار تحسینشده اوست. سبک نوشتاری او ترکیبی از جزئیات دقیق و داستانپردازی غنی است که بهطور خاص توجه علاقهمندان به ژانر تخیلی را جلب کرده است.
کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به دوستداران ادبیات حماسی، داستانهای تخیلی، و علاقهمندان به دنیاسازیهای غنی و پیچیده توصیه میشود.
بخشی از کتاب دیر درخت نارنج (بخش اول)
«نواری پارچهای دور چهرهٔ مرد پیچید تا بیماری از نفسش سرایت نکند. دستهایش به لرزه درآمده بود. کارش که تمام شد، مرد را از ماسههای سیاه ساحل دور کرد و بیآنکه خنجر را از پشتش بردارد، او را بهسوی شهر برد.
کیپ هیسان بندری بود که خواب نداشت. تانه غریبه را از میان بازارهای شبانهٔ بندر پیش راند. از کنار معبدهای تراشیدهشده از چوب و از زیر ریسههایی از فانوسهای آبی و سپید گذشتند که برای روز گزینش آویخته شده بودند. اسیرش همهٔ اینها را در سکوت محض نگاه کرد. باآنکه خطوط چهرهاش در تاریکی پیدا نبود، دختر پهنای خنجر را بر سرش میزد تا سرش را پایین نگه دارد. تا آنجا که میتوانست، او را از دیگران دور نگاه میداشت.
برای جدا نگهداشتن او فکری به ذهنش خطور کرد.
جزیرهٔ مصنوعی چسبیده به کیپ هیسان که به آن اوریسیما۵ میگفتند، جایی بود که کنجکاوی اهالی را برمیانگیخت. این مرکز دادوستد برای اسکان دادن گروهی از بازرگانان و فضلای کشور آزاد مِنتندون۶ تدارک دیده شده بود. پس از بسته شدن جزیره به روی دنیا، اهالی لاکاسترین۷ که آن سوی دماغه میزیستند و نیز مِنتیها اجازه داشتند همچنان در سایکی به تجارت مشغول باشند.»
حجم
۵۶۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه
حجم
۵۶۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۵۲ صفحه